تلبیس ابلیس

فهرست کتاب

تلبیس ابلیس بر جماعتی از صوفیان که کتابهای خود را در خاک دفن کرده یا به آب شسته‌اند

تلبیس ابلیس بر جماعتی از صوفیان که کتابهای خود را در خاک دفن کرده یا به آب شسته‌اند

ابلیس جمعی از صوفیان را كه به كتابت علم (فقه و حدیث) اشتغال داشتند، فریفت و با این شبهه كه مقصود از علم، عمل است آنان را واداشت كه نوشته‌های خود را دفن كنند. آورده اند كه احمد بن ابی الحواری كتبش را در دریا انداخت و گفت: «چه نیكو راهنمایی بودی تو، اما سرگرم شدن به راهنما بعد از رسیدن به مقصد بیهوده است». وی سی سال حدیث طلب كرده و نوشته بود و چون در آن رشته به كمال رسید كتابهای خود را به آب سپرد و گفت:‌ «ای علم این كار نه خوار داشت توست و نه سبک شمردن تو، بلكه از آن روست كه تو را می‌خواستم تا به خدا ره یابم، اكنون كه راه یافتم از تو بی‌نیاز شده ام». درباره ابوالحسین بن خلاّل نوشته اند كه خوش فهم بود و در آموختن حدیث پایدار؛ مدتی به تصوف گرایید و حدیث را دور افكند و باز بر سر حدیث نوشتن بازگشت. و نیز شنیده ایم كه او مقداری از آنچه را در جوانی شنیده و یادداشت كرده بود به دجله ریخت. نخستین مشایخ حدیث او ابوالعباس اصم و هم طبقه ایی او بوده اند كه از ایشان حدیث بسیار شنیده و نوشته بود. درباره موسی بن هارون نقل است كه بر مشایخ حدیث جزواتی را كه نوشته بود می‌خواند و هر جزو كه تمام می‌شد به دجله می‌انداخت و میگفت: «حق این را ادا كردم»! درباره ابوعبدالله المقری آورده اند كه از پدرش پنجاه هزار دینار نقد ارث برده بود بجز املاک، از آن همه گذشت كرد و بر فقرا انفاق كرد، از او نقل است كه گذشتن از آن همه مال ونیز سفر مكه واز پای افتادن در راه چندان بر من سخت نبود كه گذشتن از كتب علم و حدیث كه گرد آورده بودم.

از شبلی روایت كرده اند كه گفت: كس شناسم كه در این راه نیامد تا هر چه داشت انفاق كرد و هفتاد كتابدان (جزوه دان كتاب) كه به خط خود نوشته بود در دجله ریخت و نزد فلان و فلان حدیث خوانده و از بر كرده بود. راوی گوید: مرادش خودش بود.

مؤلف گوید: این كاری شیطانی بوده زیرا علم با كتابت حفظ می‌شود، چنانكه هر گاه آیه‌ای نازل می‌شد، پیغمبر جكاتب را فرا می‌خواند تا ثبتش كند، و در آن زمان بر تنه پوست كنده درخت خرما و سنگ و استخوان شانه (شتر و گوسفند) می‌نوشتند، سپس ابوبكر سبرای حفاظت قرآن آن را در مصحف گرآورد و عثمان سو دیگر صحابه از آن نسخه گرفتند و این همه برای آن بود كه از قرآن چیزی گم نشود یا تغییر نیابد. همچنین است سنت؛ كه نخست به فرموده پیغمبر ججز قرآن چیزی نمی‌نوشتند: «لا تكتبوا عنّي سوي القرآن»، اما بعدها كه حدیث فراوان شد به منظور حُسن ضبط اجازه داده شد كه بنویسند. چنانكه آورده اند مردی نزد پیغمبر جاز كم حافظگی شكایت كرد حضرت فرمود: «استعن علي حفظك بيمينك» «بادستت حافظه را یاری كن؛ یعنی بنویس» و جای دیگر فرمود: «اكتبوا ولا حَرَج». بدین گونه صحابه الفاظ پیغمبر جرا ضبط كردند و علم شریعت از همین روایتها فراهم گردید. بعدها محدثان از این شهر به آن شهر مسافرت كردند تا احادیث صحیح را بیابند، و با نقادی و جرح و تعدیل و تهذیب، تصنیفها پدید آوردند. حال كسی كه این نوشته‌ها پیش آید حكم خدا را نمی‌داند چیست، هرگز با شریعت بدین گونه عناد ورزیده نشده. مخصوصاً با توجه به اینكه اسناد متصل به پیغمبر جویژه شریعت ماست (و اینان با شستن و دور افكندن حدیث، از این جنبه هم قدر ناشناسی به خرج می‌دهند). و حدیث پیغمبر جآن قدر زیاد است كه امام احمد حنبل در پیری از پسرش حدیثی شنید كه نشینده بود، و این احمد حنبل است كه آن قدر استماع كرده و نوشته، چه رسد به كسی كه ننوشته یا هر چه نوشته شسته! پس به چه اساس باید فتوی داد؟ به اینكه در دل فلان صوفی چه افتاده است! یا فلان زاهد چه گفته است! به خدا پناه می‌بریم از گمراهی بعد از راه یافتن.

و این كتاب‌ها كه به خاک سپردند اگر همه حق بوده، خلاف كرده اند؛ و اگر باطل بوده یا آمیزه‌ای از حق و باطل بوده باری عذری دارند[۱۶۲] و آنچه از سفیان ثوری نقل شده كه نوشته‌های خود را دفن كرد بر این وجه باید حمل كرد. و اگر آن كس كه كتابها را تلف می‌كند به تصور خودش از این جهت بوده كه كتاب وی را از عبادت باز می‌دارد، گوییم: از سه راه خطا كرده است:‌ دیگر اینكه بیداردلی دوام نیابد و دل را زنگ می‌گیرد و زدودن زنگ دل جز با نگریستن به كتاب زدوده نشود. وتلف كننده كتاب از كار خود پشیمان می‌گردد. چنانكه آورده اند یوسف بن اسباط مدتی بعد از خاک سپردن كتابهایش باز به حدیث گفتن نشست اما از حافظه می‌گفت و اشتباه رخ می‌داد، و انگهی گیریم صاحب كتابها از كتابهایش بی‌نیاز بود و بی‌نیاز خواهد بود، آیا همانها به كار یک مبتدی نمی‌آمد؟ پس اگر وقف می‌كرد به از آن بود كه آنها را تلف سازد. اتلاف كتب به هیچ حال حلال نیست.

از امام احمد بن حنبل پرسیدند كه كسی وصیت كرده كتابهایش را دفن كنند چه باید كرد؟ گفت: ‌من دفن كردن علم را نمی‌پسندم و خوش ندارم؛ و همو در مورد دیگری گفته است: نمی‌دانم دفن كردن كتاب چه معنی دارد؟

[۱۶۲] مؤلف در آنجا خشک مغزی را از آن كسان كه به دلایل دیگری دستنوشته‌های خود را به خاک می‌سپرده‌اند، در گذرانیده است.- م.