تلبیس ابلیس

فهرست کتاب

تلبیس ابلیس بر صوفیان در سماع و رقص و وجد

تلبیس ابلیس بر صوفیان در سماع و رقص و وجد

بدان كه سماع غنا جامع دو جهت است: یكی آنكه دل را از تفكر در عظمت خدا و قیام به خدمت او باز میدارد، دیگر اینكه انسان را به برخورداری از لذات آنی و این جهانی مخصوصاً هماغوشی بر می‌انگیزد، و كمال لذت هماغوشی در زنهای متنوع است و آن جز به حرام ممكن نمی‌شود. پس غنا به زنا تحریض و تشویق می‌كند و میان این دو تناسبی هست كه غنا لذت لوح است و زنا بالاترین لذت نفس؛ در حدیثی هم آمده است «الغناء رقية‌ الزنا» (ساز و آواز افسونِ زناست). ابوجعفر طبری آورده است كه پیدا شدن آلات موسیقی میان قابیلیان پیوسته اند و عیاشی شیوع یافته است.

مؤلف گوید: لذت بردن از چیزی لذت متناسب آن را فریاد می‌آورد و چون شیطان از اینكه عبادت پیشگان و زاهدان را به استماع ساز فرا خواند مأیوس ماند قانع شد به اینكه در نظر آنان آواز خوش (بدون ساز) را نیكو جلوه دهد تا بتدریج پیش بروند، اما فقیه آنست كه اسباب و نتایج را بنگرد و مقاصد را دریابد. مثلا نظر به امرد اگر از روی شهوت نباشد مباح است و بوسیدن دختر سه ساله كه معمولا موضوع شهوت نیست جایز است مگر اینكه بوسه شهوی باشد كه حرام است، همچنین است خلوت با زنان محرم كه حلال است مگر اینكه بیم غلتیدن در حرام باشد كه بدان سبب حرام می‌شود (یعنی اگر تصور رود كه كسی با مَحْرَم خود خیالی دارد تنها بودنشان با هم حرام است).

در موضوع غنا به طول و تفصیل سخن گفته اند، بعضی آن را حرام دانند و بعضی مباح و بعضی مكروه. اگر بخواهیم حرف را اتمام كنیم باید بگوییم كه باید در ماهیت چیزی نگریست آن گاه حرام یا مكروه بر آن اطلاق نمود.

كلمه غنا را در چند مورد به كار می‌برند، از جمله آوازی كه كاروانهای حج در راه می‌خوانند مخصوصاً میان غیر عربها رسم است كه با اشعاری در وصف كعبه و زمزم و مقام در طول راه «چاووشی خوانی» می‌كنند و ممكن است ضمن آن طبل هم بنوازند. شنیدن این اشعار مباح است و به طرب ورزی خارج از اعتدال نمی‌كشد، آوازهایی كه جنگجویان می‌خوانند نیز از این قبیل است، اشعاری كه به رزمیدن تشویق می‌كند، و در همین مایه است «حدی» كه برای شتران می‌خوانند و شتر و آدمی در حالت و طرب می‌روند بی‌آنكه از اعتدال خارج شود، و این مباح است چنانكه روایت داریم که پیغمبر جحدی گوش می‌داد. حتى یک بار بر حدی خوانی كه شعر مذهبی را زمزمه می‌كرد تشویق فرمود:‌ لا هُمّ لو لا أنت ما اهتــدينا
ولا تصـــدقنــا ولا صلينا
فـــألقيـن سكينـــة علينــــا
وثبت الأقدام إذ لاقـينــا
امام شافعی /گفته است استماع حدی و سرود اعراب اشكالی ندارد. مؤلف گوید:‌ از جمله سرودهای اعراب آن است كه حین ورود پیغمبر جبه مدینه می‌خواندند:‌ طــلع الـــبــدر عـــليــنــا
مـــن ثــنــيّـــات الـــوداع
وجــب الــشــكر عــليـــنـــا
مـــا دعـــا لــلّهِ داع
و در مدینه از این قبیل اشعار می‌خواندند و گاه دف می‌زدند. روایت داریم كه روزی در ایام منْی ابوبكر سبر عایشه لوارد شد دو دختر آنجا بودند و دف می‌زدند، ابوبكر منعشان كرد. حضرت كه آنجا خوابیده بود سر بر آورد و فرمود: به حال خود بگذارشان، ایام عید است. باید دانست كه در آن موقع عایشه بچه سال و بده و آن دو دختر هم لابد صغیره بوده‌اند.

روایت دیگری هست از عایشه كه گوید: دختر یتیمی از انصار نزد ما بود به مردی از انصار شوهرش دادیم و من از كسانی بودم كه همراه عروس به خانه داماد رفتیم. حضرت پرسید: انصار (یعنی اهل مدینه) اهل غزل اند، آنجا چه خواندید؟ عایشه گوید: پاسخ دادم دعا كردیم خدا بركتشان دهد. حضرت فرمود:‌ آیاین سرود را نخواندید؟ (یا: چرا این سرود را نخواندید؟) أتــــيــنـــاكـــم أتـــــيــنــــاكم
فــحـــيـــونـــآ نــحـيــيــكـم
ولولا الذهب الأحمر
ما حلت بواديكم
ولولا الحبة السّمراء
لم تسمن عذاريكم
صورت دیگری از این روایت هست كه حضرت فرمود:‌ چرا كسی همراه عروس نكردید كه سرود مزبور را بخواند[۱۲۲] .

مؤلف گوید: از آنچه گذشت نوع چیزهایی كه می‌خواندند معلوم شد و دفهایشان هم از دفهای امروزی نبود گاه نیز اشعاری كه به «زهدیات» موسوم بود می‌خواندند مثلا:‌ يا غادياً في غفلة و رائحا
إلي متيَْ تستحسن القبائحا
و كم إلي كم لا تخاف موقفا
يستنطق الله به الجارحا
يا عجبا منك وأنت مبصر
كيف تجنبت الطريق الواضحا
(ای آنكه به غفلت صبح و شام می‌كنی، تا كی زشتیها را نیكو خواهی دانست؟ و از ایستگاه قیامت، كه در آن خدا اعضا را برای گواهی به سخن در می‌آورد، باک نداری. شگفتا با آنكه چشم داری چگونه از راه روشن به كنار می‌روی؟).

كه پیداست اینها مباح است چنانكه از ابوحامد خلفانی نقل است كه از احمد بن حنبل پرسیدم:‌ چه گویی درباره این اشعار لطیف و كوتاه و سبک وزن كه در وصف بهشت و دوزخ می‌خوانند، پرسید: مثل چی؟ گفتم:‌ إذا مـــا قـــال لـــی ربـــی
أمــا استحیــیت تعــصــیـنـی
وتخفی الـــذنب فــي خـلق
وبــالعــصــیان تـــأتــیــنی
(هنگامی كه خدا از من بپرسد كه شرم نداری از اینكه معصیتم می‌كنی؟ گناه از خلق پنهان می‌داری و نزد من با عصیان می‌آیی....) احمد گفت:‌ تكرار كن، تكرار كردم برخاست و به اندرون خانه رفت و صدای گریه و ناله‌اش را می‌شنیدم كه همین شعر را تكرار می‌نمود.

و بالأخره آوازهایی هست كه خنیاگرانی كه كارشان همین است می‌خوانند و در آن از زیبارویان و شراب به طور شهوت انگیزی سخن می‌رود و تمایلات نهفته و فروخفته را بر می‌انگیزاند و با انواع نی وضرب زنگوله دار همراه است سخن در اباحت یا كراهت یا تحریم اینهاست.

باید دانست كه اگر جوان تندرست صحیح المزاج مدعی شود كه از دیدن زنان زیبا تحریک نمی‌شود و بر او اثری ندارد و به دیانتش زیان نمی‌رساند، تكذیبش می‌كنیم زیرا طبایع یكسانند، و اگر بهانه جویی كند كه من به دیده اعتبار در زنان زیبا می‌نگرم در چشم سیاه و بینی باریک و گردن سفید صنعت خدا را می‌بینم می‌توان گفت: چرا طفل یک روزه هوشش نبرد؟ و بدترین كارها بردن ناسره است به درگاه كسی كه نهان و آشكار را می‌داند، و اگر فرض كنیم همچنین باشد كه مدعی می‌گوید، ساز و آواز محرک فقط چنین كسی را كه اصلا و ابداً متأثر نمی‌شود جایز است، غزالی صریحاً گفته است: «غزلسرایی در وصف چهره و زلف و قد و قامت و دیگر زیباییهای زنان، حرام نیست»..

اگر كسی گوید كه من از استماع غنا نظر دنیوی ندارم و اشارات الهی دریافت می‌دارم. گوییم: او از دو راه به خطا رفته، یكی اینكه تا او از سرود و غزل اشارات الهی برداشت كند، طبیعتش پیشدستی كرده مراد خود دریابد، مثل اینكه كسی بخواهد از ملاحظه زن خوشگل در صنعت الهی تأمل نماید شهوت ذهنش را از آن معنی باز می‌دارد و منحرف می‌سازد، دوم اینكه در این شعر و غزلها كه می‌خوانند كم اشاره ی هست كه به خالق منطبق شود و خدا اجل از آن است كه كلمه عشق و شیفتگی درباره او توان به كار برد. نصیب بشر از معرفت الهی احساس هیبت و تعظیم است و بس.

از امام احمد بن حنبل در مورد غنا قولهای مختلف آورده اند. باید دانست كه در زمان او «زهدیات» را به آواز می‌خوانده اند و احمد همان را نیز بدعت می‌شمرده زیرا نودرآمده بوده است و سابقه‌ای در سنت نداشته، ولو آنكه مایه رقت قلب گردد. او «تغبیر» را هم بدعت می‌دانست، در مورد این كلمه توضیح خواهد آمد.

روایت دیگری داریم كه روزی قوالی نزد صالح پسر احمد حنبل می‌خواند، احمد صوت او را شنید و انكاری نكرد صالح گفت: مگر نه تو بر این كار انكار داشتی؟ احمد گفت: شنیده بودم كه منكرات می‌گویند، ناخوش داشتم، اما آنچه این خواند مكروه ندارم. به هر حال اگر هم احمد حنبل غنا را مكروه نداشته خواندن قصاید زهد بوده است اما ساز و آواز را جایز نمی‌دانست. چنانكه نقل است كسی مرده بود و از او پسری مانده بود؛ با یک كنیزک مطربه، زهدیات نمی‌خوانده بلكه اشعار عشق انگیز و هوس آمیز می‌خوانده است و همین نشان می‌دهد كه در نظر احمد ساز و آواز حرام بوده و حتى به عنوان كمک به یتیم هم جایز ندانست آن كنیزک را به نام مطربه بفروشند. و این مانند آن است كه ابوطلحه انصارى به پیغمبر جگفت: نزد من مقداری شراب هست متعلق به چند یتیم. حضرت فرمود:‌ دور بریز.

و هم از احمد نقل است كه گفت: كسب مخنث حرام است زیرا بابت غنا پول می‌گیرد، واضح است كه مخنثان اشعار زهدیه نمی‌خوانده اند بلكه غزلسرایی یا نوحه سرایی[۱۲۳] می‌كرده اند. پس معلوم شد كه غنای كنونی در نظر احمد حرام است.

از امام مالک بن انس هم راجع به ترخیصی كه اهل مدینه برای غنا قایلند سؤال شد گفت: آن كار فاسقان است، فاسقان غنا را جایز می‌دانند. و هم از فتوای مالک است كه هر گاه كسی كنیزی بخرد و بفهمد مغنیه است می‌تواند به سبب این «عیب» آن را پس بدهد! سایر فقهای مدینه نیز بر این بوده اند الا ابراهیم بن سعد، كه تنها او به روایت زكریا الساجی غنا را بی‌اشكال می‌دانست.

امام ابوحنیفه با آنكه شرب نبیذ را جایز می‌دانسته غنا را مكروه داشته است و شنیدن آن را گناه می‌داند، همچنین دیگر فقیهان كوفه همچون ابراهیم و شعبی و حماد و سفیان ثوری در مخالفت با غنا اختلافی ندارند. بین فقیهان بصره نیز كسی در كراهت غنا خلافی نداشته الا عبیدالله بن حسن العنبری كه آورده اند غنا را بلااشكال می‌دانست.

امام شافعی گفته است: زنادقه در عراق چیزی ابداع كرده‌اند به نام «تغبیر» و مردم را با آن از قرآن خواندن باز می‌دارند. ابومنصور ازهری گوید: «الـمغبرة قوم يغبرون بذكر الله بدعاء وتضرع وقد سمّوا ما يطربون فيه من الشعر في ذكر الله عزوجل تغبيرا کأنهم إذا شاهدوا بالالحان طربوا ورقصوا فسمّوا مغبرة‌ لهدا المعني». اگر «تغبیر» و «مغبره» صحیح باشد به این مناسبت است كه از شدت طرب به رقص می‌آیند و غبار بر می‌انگیزند[۱۲۴] .

به هر حال نظر امام شافعی در مورد غنا روشن است: «الغناء لهو مكروه يشبه الباطل، ومن استكثر منه فهو سفيه ترد شهادته». پس علمای شهرهای بزرگ در كراهت یا حرمت غنا هم عقیده اند الا ابراهیم بن سعد و عبیدالله العنبری؛ و بر ماست كه نظر اكثریت قریب به اتفاق را در نظر داشته باشیم كه تكروی و جدایی از جماعت به جهنم می‌كشد.

سران مذهب شافعی سماع را انكار داشته اند چه قدما چه معاصران؛ از آن جمله است ابوالطیب الطبری كه در منع و ذم غنا كتابی نوشته است، و هر كس تجویز غنا را به شافعی نسبت دهد بدو دروغ بسته، و دیدیم كه او گواهی كسی را كه زیاد به ساز و آواز گوش دهد قابل قبول نمی‌داند. بعضی از شافعیان متأخیر كه كم دانش اند و هوی برایشان چیره شده غنا را رخصت داده اند. فقیهان حنبلی گواهی مطرب و رقاص را نمی‌پذیرند.

[۱۲۲] طبق آنچه مصحح كتاب، خیر الدین علی، تذكر داده هر دو روایت ضعیف است، الا اینكه در صحیح بخاری و مسند احمد آمده است كه عروسی یكی از انصار بود، حضرت به عایشه فرمود: «با شما لهو نبود؟ انصار لهو را می‌پسندند».- م. [۱۲۳] نوحه گران حرفه‌ای در مجالس عزا به جای صاحب عزاها ناله و مویه می‌كردند، عطار گوید:‌ گر بود در ماتمی صد نوحه گر آه صاحب درد را باشد اثر.- م. [۱۲۴] در چاپ محمد منیر الدمشقی، همه جا «تغییر و مغیره» است در چاپ خیرالدین علی هم جا «مغبره» آمده اما در مصدر فعل به صورت تغبیر و یغبر و یغیرون ضبط شده است.- م.