تلبیس ابلیس

فهرست کتاب

تلبیس ابلیس بر عالمان کامل

تلبیس ابلیس بر عالمان کامل

بعضی صاحبان همت‌های عالی كه تحصیل همه گونه علوم شرعی و ادبی كرده‌اند ابلیس بدین حیله پنهان می‌فریبدشان كه به دلیلی آنچه آموخته اند و به دیگران می‌آموزانند دچار خود بزرگ بین می‌شوند، به بعضیشان می‌گوید: تو رنج بسیار كشیده‌ای اكنون وقت لذت بردن است، و اگر هم لغزشی روی دهد چون تو عالمی عقوبتت نكنند! و حدیث فضل را به گوشش فرو می‌خواند و اگر این وسوسه را بپذیرد هلاک است. اما اگر قرین توفیق خیر باشد در جواب ابلیس می‌تواند بگوید: ‌اولا افضیلت عالمان به عمل است، آیا كسی كه طعام گرد آورد و دیگران را اطعام نماید خودش سیر می‌شود؟ مگر اینكه خودش هم غذا بخورد؛ ثانیاً در مقابل، احادیثی نیز در نكوهش عالمان بی‌عمل داریم كه از دانش خویش سودی نبرده اند، امر به معروف می‌نمودند و خودشان كار نیک نمی‌كردند و نهی از منكر می‌نمودند اما خودشان از كارهای زشت دست نمی‌كشیدند؛ ثالثاً: با این سرگذشت و سرنوشت آنان كه می‌دانستند و به دانسته خود عمل نكردند همچون ابلیس و بلعام رابه یاد داشت و فراموش نكرد كه به مفاد آیه قرآنی[۹۶] [ كه به نظم در آورده‌اند] ‌:‌ علم چندانكه بیشتر خوانی
چـون عمل در تو نــیست نادانی
نه محقق بود نه دانشمند
چـارپایی بر او كتابی چنـــد
آن تهی‌مغز را چه علم و خبر
كه بر او هیزم است یا دفتـــر
بعضی عالمان را كه اهل عمل نیز هستند شیطان از راه حسد بردن بر عالمان دیگر و تكبر ورزیدن بر دیگران و ریاكاری محض ریاست طلبی می‌فریبد، مخصوصاً در مورد ریاست چنین وسوسه می‌كند كه این حق توست! و حُب ریاست را در دل آنان تقویت می‌كند به طوری كه با علم به غلط بودن آن نمی‌توانند تركش كنند، علاج این آفتها این است كه با خود بیندیشد فضیلت علم، گناه تكبر و حسد و ریاكاری [‌محض ریاست طلبی] ‌ را نمی‌پوشاند بلكه حجتْ بر عالم تمامتر است و عذابش دو برابر! و هر كس در سیره عالمان عاملِ سَلَفْ بنگرد می‌بیند كه خویش را خرد می‌انگاشتند و بزرگ نمی‌پنداشتند و تكبر نداشتند، و نیز هر كس خدا را بشناسد ریا نورزد و هر كس تقدیر الهی را در نظر گیرد بر آنچه برای دیگران خواسته حسد به دل راه ندهد.

شیطان بر عالمان جاه طلب امر را بدین گونه مشتبه می‌سازد كه شما مقام عالی را برای خود نمی‌خواهید بلكه برای رفعت قدر شرع می‌خواهید كه شما نایبان شرع اید؛ عزت شما پیروزی شریعت است و شكست اهل بدعت؛ و بدگوییتان در حق حاسدان نیز از غضب به خاطر خدا مایه می‌گیرد چون آن كه شما را نكوهیده، كسی را نكوهیده كه به امر دین قیام كرده است؛ و این تظاهر به خشوع و گریه نیز ریا نیست بلكه برای آن است كه عوام تقلید نمایند، همچنانكه اگر طبیب خودش پرهیز كند، این علمش برای مریض مؤثرتر از قول اوست كه پرهیز كن!.

اما كشف این حیلتگری‌های ابلیس چنین است كه هر گاه عالمی برای عالم دیگر همچنان خشمگین شود كه برای خودش، معلوم می‌شود كه تعصب نایبان شرع را دارد نه تعصب خودش را! اما به بهانه تبلیغ و آموزش مردم به هیچ وجه نمی‌توان ریا را روا شمرد چنانكه از ایوب سختیانی نقل است كه هر گاه ضمن سخن گفتن و حدیث كردن حالت رقت و گریه بدو دست می‌داد می‌گفت:‌ چه زكام شدیدی! تا اشكین شدن چشمش را از زكام پندارند و ریا به اشكش نیامیزد. و نیز باید دانست كه «الاعمال بالنیات»، و خداوند ارزیاب بیناست. بسا كسی كه به زبان غیبت مسلمانان نمی‌نماید اما در دل از غیبت شنیدن خشنود می‌شود كه همین از سه راه گناه است: ‌یكی اینكه به گناه كردن شخص مورد غیبت شادمان شده! دوم: اینكه از بی‌آبرویی مسلمانی خوشحال شده! سوم: اینكه آن منكر را شنیده و نهی نكرده است!.

دیگر از فریب‌های ابلیس بر عالمان آن است كه با سختكوشی شبانه روزی كتاب‌ها می‌نویسند با این تصور كه محض نشر دین است، حال آنكه در نهان هدفی جز نام برآوردن و مقام و موقعیت یافتن و جلب مرید و شاگرد از دور دستها ندارد. آری، اگر از اینكه بدون مراجعه به خود وی از مصنفاتش بهره برند شادمان باشد معلوم می‌شود كه مرادش نشر علم است چنانكه از بعضی پیشینیان نقل است كه گفت: ترجیح می‌دهم كه مردم از علم من سود ببرند بی‌آنكه نام من در میان بیاید.

و نیز از عالمان كس باشد كه به تلبیس ابلیس از فراوانی پیروان شادمان باشد با این گمان كه از فراوانی طالب علمان شادمان است حال آنكه مرادش در باطن پر طرفداری و نامداری است. دیگر از تلبیسهای ابلیس خودپسندی و تحسین دانش و گفتار خویشتن است كه محض تعظیم علم و سخن نیست، چنانكه اگر یكی از خود دانشمندتر و سخنورتر بیند بر او گران آید! كه اگر طبیبی به خاطر خدا كار كند و بیند طبیب دیگری بیماری را شفا بخشیده خوشحال گردد (نه اینكه آرزو كند بیمار بر دست فلان طبیب بهبود نیابد!) عبدالرحمن بن ابی لیلی گوید: ‌یكصد و بیست تن از اصحاب پیغمبر را دیدم كه چون از هر یكشان مسأله‌ای یا حدیثی سؤال می‌شد، دوست داشت و آرزو می‌كرد كه كاش از صحابی دیگر سؤال شده بود.

مؤلف گوید: باشد كه عالمی كامل از تلبیسات آشكار ابلیس برهد. اما ابلیس از راه مخفی تر می‌آید و می‌گوید: كسی را آگاهتر از تو به راههای بیرو نشد و درو نشد خویش ندیدم! هر گاه آن عالم به این وسوسه آرامش و آسایش یابد و دجار عُجب گردد هلاک شده است. چنانكه از سری سقطی نقل است كه گفت:‌ اگر مردی وارد بستانی شود كه در آن از هر گونه درخت باشد و بر هر درخت از هر گونه مرغان باشند و هر یک از آن مرغان به زبان فصیح گوید: « السلام علیم یا ولی الله!» و او بدین سخن آرام یابد، اسیر نفس باشد! و تنها رهنما خداوند است كه جز او خدایی نیست.

[۹۶] سوره جمعه، آیه ۵.