تلبیس ابلیس

فهرست کتاب

تلبیس ابلیس بر صابئان

تلبیس ابلیس بر صابئان

مؤلف گوید: اصل كلمه «صائبة» از «صَبَأَ» است به معنی «خَرَجَ» و اگر در مورد ستاره به كار رود معنی «ظهور و پدیدار شدن» را می‌دهد و «صابئون و صابئة» یعنی بیرون رفتگان از دین [به اصطلاح: محرفان] . وعلما را در مورد آیین صابئه ده قول است:

اول- صابئه قومی بوده اند بین نصارى و مجوس.

دوم- صابئه قومی بوده‌اند بین یهود و مجوس.

سوم- صائبه قومی بوده اند بین یهود و نصارى. این سه قول از مجاهد نقل شده است.

چهارم- صابئه قومی بوده اند از نصارى با عقایدی ملایمتر. این قول را از ابن عباس بنقل كرده اند.

پنجم- صابئه قومی بوده اند از مشركان كه كتاب آسمانی نداشته اند. این قول از مجاهد نقل شده است.

ششم- صابئه همچون مجوس‌اند. این قول از حسن (بصری) است.

هفتم- صابئه فرقه‌ای از اهل كتابند كه كتابشان زبور است، این قول از ابوالعالیه است.

هشتم- صابئه فرشتگان را می‌پرستیده اند و رو به قبله نماز می‌گذارنده اند و زبور می‌خوانده اند. این قول قتاده و مُقاتل است.

نهم- صابئه طایفه‌ای از اهل كتابند. این قول از سدی است.

دهم- صابئه گویند: لا اله الا الله، اما پیام آور و كتاب و اعمال خاصی ندارند. این قول ابن زید است.

این گفتار مفسران بود. اما متكلمان را در مورد صابئه گفته‌های گوناگون است از جمله آنكه اعتقاد دارند:‌ هیولایی هست و عالم پیوسته و همواره از آن ساخته می‌شود؛ و اكثر صابئه [به نقل متكلمان] ‌ گفته اند كه عالم محدث نیست، و ستارگان را ملائكه نامیده اند و بعضی عنوان خدایی داده وعبادتگاههای برای كواكب بر پاداشته اند، و گفته می‌شود خانه كعبه یكی از همانهاست كه عبادتگاه زحل بوده است. بعضی از صابئه [‌به نقل متكلمان] ‌ گفته اند خدا جز به نفی وصف نشود چنانكه گوییم:‌ خدا محدث و میرا و نادان و ناتوان نیست، تا در ورطه «تشبیه» نیفتیم.

و صابئه را عبادت‌هایی بوده است از جمله سه نماز: اولی هشت ركعت با سه سجده در هر ركعت كه پیش از طلوع آفتاب خوانده می‌شد، دومی و سومی هر كدام پنج ركعت. و نیز یک ماه روزه می‌گرفتند كه از هشتم ماه آذار شروع می‌شد، و هفت روز كه از نه روز مانده به آخر كانون اول شروع می‌شد و هفت روز دیگر كه از هشتم ماه شباط شروع می‌شد. خاتمه روزه را با صدقه و قربانی برگزار می‌نمودند و مابقی خرافاتی كه ارزش ذكر كردن ندارد، گوشت قربانی را حرام می‌دانستند و نیز بر این پندار بوند كه ارواح نیكوكار به سوی ستارگان ثابت و نور صعود می‌نماید و ارواح بدكار به سوی تاریكی و زیر زمین نزول می‌نماید. بعضی دیگر عالم را جاودانه و ثواب و عقاب را به صورت تناسخ جلوه گر می‌دانستند؛ كه احتیاج به ردّ این تصورات نیست. و نیز ابلیس بر گروهی از صابئه امر را مشتبه نموده به طوری كه كمال آدمی را در برقرار رابطه و تناسب میان او با روانهای آسمانی و موجودات روحانی از طریق پاكیزگی و نیایش و كاربرد دستورهای خاص پنداشته اند، و به تنجیم (= اخترگزاری) و تسخیر ستارگان پرداخته اند برای این استدلال كه باید واسطه‌ای میان خدا و خلق باشد و باید آن واسطه روحانی باشد نه جسمانی، این است كه بیک تناسب قدسی میان خود با آن میانجی آسمانی ایجاد می‌كنیم تا وسیله نزدیكی به خدا باشد! اینان ضمناً رستاخیز جسمانی را هم منكر نیستند.