تلبیس ابلیس

فهرست کتاب

تلبیس ابلیس بر صوفیان در ترک ازدواج

تلبیس ابلیس بر صوفیان در ترک ازدواج

اگر كسی بداند كه به سختی یا گناه می‌افتند ازدواج بر او واجب است و در غیر این صورت هم سنت مؤكد است. ابوحنیفه و احمد بن حنبل نکاح را افضل از همه مستحبات می‌دانند زیرا باعث افزایش نسل است كه پیغمبر جبدان سفارش فرموده. از سعد بن وقاص بنقل است كه پیغمبر جترک دنیا را بر عثمان مظعون منع فرمود، و اگر به او اجازه می‌داد ما هم خود را اخته می‌كردیم.

روایت مشهوری از پیغمبرجهست كه «نكاح از سنتهای من است و هر كه از سنت من سر بپیچد از من نیست». از شداد بن اوس نقل است كه گفت: مرا زن بدهید كه پیغمبر جبه من سفارش كرده خدا را به حال عزب ملاقات نكنم (زن نگرفته نمیرم).

ونیز آورده‌اند مردی به نام عكاف بن تمیمی هلالی نزد پیغمبر جآمد. حضرت پرسید: ‌زن داری؟ گفت: ‌نه، حضرت پرسید: كنیز داری؟ گفت: ‌نه، حضرت پرسید: دارا هستی؟ گفت: هستم، حضرت فرمود: در این صورت تو یا از اخوان الشیاطینی و یا راهب مسیحی. سنت ما نكاح است. بدترین شما عزبهای شما هستند و پست ترین مردگانتان عزبها هستند؛ آیا با شیاطین دست بازی می‌كنید؟ شیاطین را علیه صالحان اسلحه‌ای برّاتر از ترک زن نیست.

در روایت دیگر، حضرت متبتلان از زن و مرد را لعنت كرده، یعنی زن یا مردی كه بگوید: همسر نمی‌خواهم. امام احمد بن حنبل گوید: عزوبت در اسلام جایی ندارد، پیغمبر جچهارده زن گرفت و روزی كه در گذشت نه زن داشت، و فرمود: «حُبب إليَّ من الدنيا الطيب والنساء (وقرة عيني في الصلاة)». و نیز گفته‌اند: گریه ‌بچه پیش پدرش برای نان فضیلتش بیشتر است از چه و چه؛ عابد عزب كجا به پای زن دار می‌رسد؟

شیطان بر بسیاری از صوفیه امر را مشتبه كرده زن نمی‌گیرند، پیشینیان ایشان به علت پرداختن به عبادت از ازدواج تن می‌زدند و می‌گفتند: آدم را از عابدت باز می‌دارد، كه البته اگر نیازمند نكاح بودند كه با این خودددری به دین و جسم خود ضرر زدند و اگر نیازمند نبودند، فضیلت ازدواج را از دست دادند. در روایت است كه در همبستری با حلال ثواب هست همچنانكه در غیر حلال گناه می‌نویسند، و نیز از پیغمبر جنقل كرده اند: دیناری كه برای عائله خرج كنی از دیناری كه صدقه دهی یا بنده‌ای آزاد كنی یا خرج جهاد كنی، بالاتر است.

در مقابل اینها، صوفیه گفته‌اند كه نكاح موجب گرایش به دنیویات است، ابوسلیمان دارانی می‌گوید:‌ هر كس حدیث بنویسد، یا در طلب معاش مسافرت كند یا ازدواج نماید، به دنیا روی كرده است. این خلاف شرع است، مگر نه اینكه گفته‌اند: ملائكه بال خود را برای اهل علم می‌گسترند؟ و مگر نه عمر سگفته است كه اگر در حال كسب حلال بمیرم بهتر از آن است كه در راه جهاد بمیرم؟ و مگر نه شارع مقدس فرموده است:‌ «تناكحوا تناسلوا»؟ پس معلوم شد این اوضاع و ترتیبات صوفیه با شرع نمی‌خواند. متأخران صوفیه از آن رو نكاح را ترک گفتند كه حسن اعتقاد عوام در حق ایشان محفوظ بماند زیرا این امر در نظرشان اهمیت دارد كه بگویند: ‌فلانی در عمر خود زن نشناخته (بندش به حلال باز نشده چه رسد به حرام). عجیب است از غزالی كه می‌گوید: مرید را نسزد كه خود را به ازدواج گرفتار كند و از عبادت باز دارد و به زن اُنس گیرد، كه هر كس با غیر خدا انس گرفت به او نپردازد. آیا غزالی نمی‌دانسته كه در ازدواج هدف حفظ عفاف است و فرزند آوردن، و این آدمی را از راه سلوک بدر نمی‌برد. آیا به نظر غزالی انس طبیعی مرد به انس با انس دل وی به خدا منافات دارد؟ مگر نه اینكه قرآن می‌فرماید: ﴿خَلَقَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡكُنُوٓاْ إِلَيۡهَا وَجَعَلَ بَيۡنَكُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةً[الروم: ۲۱] . «برایتان از ] جنس‏[ خودتان همسرانى آفرید تا به آنها آرام گیرید و بین شما دوستى و مهربانى مقرر داشت‏». آیا پیغمبر جكه با زنانش مزاح می‌كرد و با عایشه مسابقه می‌گذاشت انس با خدا نداشت؟

ترک نكاح بر جوانان صوفی سه اثر دارد: ‌یک عده از اینان با حبس منی مریض می‌شوند همچنانكه محمد بن زكریای رازی گفته است:‌ آدمهایی می‌شناسم كه منی زیاد دارد و چون به سبب نوعی فلسفه گرایی بر خویش جماع را منع كرده‌اند بدن‌هایشان سرد شده حركات برایشان مشكل می‌شود و افسردگی بی‌دلیل به آنها دست می‌دهد و مالیخولیایی می‌شوند و كم اشتها می‌شود و غذا را خوب نمی‌توانند هضم كنند. همو گوید:‌ مردی را دیدم كه جماع را ترک كرد در نتیجه اشتهایش را به غذا از دست داد و همان مقدار كم نیز كه می‌خورد از روی بی‌میلی بود و بالا می‌آورد، اما هنگامی كه بر سر عادت نخستین خود در جماع كردن بازگشت، همه عوارض بیماریش سریعاً برطرف گردید.

عده دیگری پس از مدتی بی‌زنی زن می‌گیرند و در كامرانی به افراط می‌روند.

گروه سوم منحرف می‌شوند و به بچه بازی می‌گرایند.

بعضی صوفیه زن می‌گیرند با این ادعا كه برای شهوت نیست، اگر مراد این است كه هیچ نظر شهوی ندارند آشكارا نشدنی است، اما اگر مقصود این است كه از ازدواج بیشتر رعایت سنت پیغمبر جمنظور بوده حرفی است شدنی، و قابل قبول است.

بعضی جاهلان آلت خود را می‌برند با این پندار و دعوی كه از خدا شرم دارند، و این بالاترین حماقت‌هاست و خلاف حكمت دانستن خلقت! گذشته از اینكه با قطع آلت شهوت زایل نمی‌گردد.