تلبیس شیطان عبادت پیشگان را در حج
یک بار حج واجب تكلیف را ساقط میكند. گاه كسی بدون رضایت والدین دوباره میرود و این خطاست، گاه به حج میرود در حالی كه دیون و مظالم بر گردن دارد، یا برای تفریح و گردش میرود، بعضی هم برای آنكه بگویند فلان كس حاجی شده. و اكثراً ضمن راه در فرائض و طهاراتشان كاستیها پدید میآید و با دلهای چركین و پلید و باطنهای ناپاک دور كعبه گرد میآیند و ابلیس، ظاهری از حج نشانشان میدهد و بدان میفریبدشان؛ حال آنكه مراد از حجّ فقط اعمال بدنی نیست بلكه نزدیک دل است به خداوند، و آن جز به قیام به تقوی شدنی نیست. بسا كسا به مكه میرود تا دفعات حج خود را بیفزاید و مثلا میگوید: من بیست بار «وقوف» داشتهام. بسا كسان كه مجاور مكه میمانند بیآنكه به پاكیزگی باطن خود پرداخته باشند، و همه همتشان مصروف آن است: كه فتوحی برسد ازهر جا كه باشد، و گهگاهی بگویند: بیست سال است كه مجاور بیت اللهام. مؤلف گوید: و من خود دیدم حج روانی كه در راه همدیگر را برای آب كتک میزدند و بر یكدیگر راه میبستند.
و شیطان جمعی حج روان را بدین گونه فریفته كه نمازشان فوت میشود و موقع معامله كم فروشی میكند به این گمان كه ثواب حج این همه را میپوشاند؛ و جمعی را بدین گونه فریفته كه در مناسک، عمل به بدعت میكنند مثلا در احرام یک دوش را برهنه میگذارند تا آفتاب در سر و صورت و پوست آنان اثری دارد و این را وسیله خودنمایی سازند. در روایت بخاری آمده است كه پیغمبر جدید كسی ریسمانی به گردن دیگری انداخته وی را طواف میدهد، حضرت آن ریسمان افسار مانند را برید. در روایت دیگر آمده است كسی دیگری را در طواف هدایت میكرد به این صورت كه رشتهای در بینی واره او افكنده میكشید. حضرت فرمود: او را با دستت راهنمایی كن. مؤلف گوید: این دو حدیث متضمن نهی از بدعت آوری در دین است ولو به قصد طاعت باشد.
شیطان بعضی را هم از راه «توكل» به شبهه انداخته. كسی به امام احمد بن حنبل /گفت كه میخواهم متوكلانه بیزاد وتوشه قدم در راه مكه گذارم. احمد گفت: خارج از قافله برو. گفت: نه، همراه قافله خواهم رفت. احمد گفت: پس تو بر خرجین همسفران توكل كردهای!.