تلبیس ابلیس

فهرست کتاب

در تلبیس ابلیس بر صوفیان که بی توشه راهی بیابان می شوند

در تلبیس ابلیس بر صوفیان که بی توشه راهی بیابان می شوند

شیطان بر بسیاری از صوفیان امر را چنین مشتبه كرده كه پنداشته اند توكل یعنی ترک زاد (كه گفتیم این حرف غلط است)، و داستانها در این باره آورده اند. یكی آنكه فتح موصفی گوید: به قصد حج بیرون شدم، در وسط بیابان پسر كوچكی را دیدم، با خود گفتم: شگفتا كودكی در این بیابان! قدم تند كردم تا بدو رسیدم و سلام كردم، سپس گفتم: پسر جان، تو صغیری و مكلف نیستی، گفت:‌ عموجان، كم سن و سالتر از من هم مرده است. گفتم: ‌پس گام بلند بردار كه به منزل برسی، راه دور است، گفت:‌ از من گام برداشتن است و از خدا به منزل رسانیدن... گفتم: توشه و مركوبی با تو نمی‌بینم، گفت: ‌توشه من یقین من است و مركوب من رجا، گفتم:‌ منظور من نان و آب است. گفت:‌ اگر دوستی یا برادری تو را به خانه‌اش دعوت نماید خوب است كه با خود خوراكی همراه بری؟ گفتم: اجازه بده قدری نان و آب به تو توشه بدهم. گفت: ‌ای بیكاره و بیهوده گو! خداست كه به ما می‌خوراند و می‌نوشاند. فتح گوید: خردسالی از او متوكل تر و بزرگسالی از او پارساتر ندیدم.

مؤلف گوید:‌ با چنین حكایاتی كارها را خراب می‌كنند و هر كه می‌شنود می‌پندارد كه حرف درستی است، آدم بزرگسال با خود می‌گوید: حال كه كودک چنین كاری كرده من چرا نكنم؟ و عجب با كودک نیست عجب از كسی است كه او را دیده و بدو نفهمانیده كه كارش خطاست و حالیش نكرده كه «دعوت كننده» خود فرموده: «تزوادوا» (توشه بردارید)! اما چه باید گفت كه بزرگان تصوف هم بر این سیره بوده‌اند.

به ابوعبدالله بن الجلاء گفتند: عده‌ای با ادعای اینكه متوكل هستیم بی‌توشه به بیابان می‌روند و می‌میرند؛ گفت: این كار مردان حق است، و اگر بیمرند دیه بر قاتل است! از ابوعبدالله بن خفیف نقل است كه در سفر سوم حج تنها در بیابان گم شدم و از تشنگی و گرسنگی آن به من رسید كه هشت دندانم افتاد و موهای سرم بكلی ریخت. مؤلف گوید: ظاهراً این را برای آن گفته كه بستایندش، اما درخور نكوهش است.

ابوحمزه صوفی گفته است: من شرم دارم از اینكه وارد بیابان شوم و شكمم سیر باشد، زیرا این خود توشه برگرفتن محسوب می‌شود! مؤلف گوید:‌ پیغمبر جوقتی می‌خواست به غار برود توشه بر میداشت، و موسی ÷وقتی به طلب حضر راه افتاد یک ماهی برای خوردن همراه برد، اصحاب كهف با خود پول همراه داشتند آیا اینان از توكل خارج‌اند؟ غزالی خواسته برای این كار صوفیه عذری بتراشد گفته است: بی‌زاد و توشه داخل بیابان شدن جز به دو شرط روا نباشد یكی آنكه باید نفس خویش را عادت داده باشد كه كمابیش یک هفته گرسنگی بكشد دیگر اینكه بتواند با گیاه زیست كند در این صورت ظرف یک هفته ممكن است به گیاهی یا آدمیزادی برسد و نمیرد. مؤلف گوید: چه كلام زننده‌ای است از یک فقیه! می‌شود تصور كرد كه مسافر بیابانی ما بعد از یک هفته هم كسی را نبیند یا مریض شود گیاه نتواند بخورد. یا به كسی بربخورد اما آن كس چیزی به او ندهد كه بخورد او خواهد مرد و كسی اهمیت نخواهد داد، این همه مشقت برای چیست؟ كجا به ما فرموده اند كه گیاه بخوریم و از پیشینیان چه كسی این كار را كرده است؟ اینان جزم كرده اند بر اینكه خدا در بیابان روزیشان را می‌رساند، اما عادت آن نیست كه از صحرای برهوت روزی بطلبند، چنانكه وقتی بنی اسرائیل از موسی ÷«سبزی و خیار و سیر عدس و پیاز» خواستند، خدا به موسی ÷خطاب كرد كه ﴿ٱهۡبِطُواْ مِصۡرٗا[البقرة: ۶۱] . یعنی: «به شهری درآیید»، مظانّ آن جور چیزها شهر است نه بیابان قفر. از ابن عباس روایت است كه یمنیها بدون زاد به حج می‌آمدند و در مكه گدایی می‌كردند، آیه آمد:‌ ﴿وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰ[البقرة: ۱۹۷] . «و توشه بر گیرید، زیرا بهترین توشه‏ها تقوا میباشد». از محمد بن كثیر صنعان درباره‌ «زاهدان بی‌كفش و توشه» سؤال شد گفت: آنها زاهد نیستند، اولاد شیطانند، زهد یعنی چسبیدن به سنت پیغمبر جو همانندی جستن به اصحاب او.

از امام احمد بن حنبل پرسیدند كه كسی می‌خواهد بی‌توشه به بیابان بزند گفت: ‌اوه، اوه، نه، نه (و صدایش را بلند کرد سپس گفت:) مگر با زاد و قافله. از همو پرسیدند كه مسافر خوب است با توشه حركت كند یا با توكل؟ گفت:‌ توشه داشته باشد و توكل كند. در روایت دیگر از همو پرسیدند آیا جایز است كه كسی بدون توشه، توكل كند و به مكه برود؟ پرسید: چه می‌خورد؟ گفتند: مردم به او اعطاء می‌كنند. پرسید: اگر نكردند چه؟ آن وقت خود را نشان می‌دهد كه بدانند گرسنه است یا نه؟ این را نمی‌پسندم و نشنیده‌ام كه اصحاب و تابعان هیچ كدام چنین كاری كرده باشند. و نیز از او پرسیده شد:‌ آیا حج رفتن بی‌توشه صحیح است؟ گفت:‌ نه، پرسیده شد: ‌آیا اینان كه بی‌توشه به حج می‌روند بر خطا هستند؟ گفت: آری بر خطا هستند.

و نیز كسی نزد ابن حنبل آمد كه می‌خواهم با یک درهم به حج بروم، پاسخ داد: ‌برو به دروازه كرخ، آنجا با این درهم ریسمان بخر و بر سرت بگذار و بفروش تا سیصد درهم جمع كنی، آن قوت به حج برو! آن شخص گفت: مگر كاسبیهای مردم را نمی‌بینی چگونه است. حنبل پاسخ داد:‌ تو بدان منگر، هر كس ملتفت این نحوه مسائل می‌شود می‌خواهد معیشت مردم را خراب كند[۱۴۹] .

[۱۴۹] یعنی بهانه جوییها و مته به خشخاش گذاشتنهای شرعی غالباً از سوی كسانی است كه خود اهل عمل به مسائل نیستند.- م.