تلبیس ابلیس بر صوفیان در عزلت وترک جمعه و جماعت
نیكان سلف به خاطر اشتغال به علم و عبادت تنهایی و گوشهنشینی را ترجیح میدادند، الا اینكه نماز جمعه و جماعتشان ترک نمیشد و در عیادت مریض و تشییع جنازه و ادای حقوق واجب شركت میكردند، كنارهگیری آنان از شرّ و همنشینی با بیكارگان و اهل باطل بود. اما ابلیس عدهای از صوفیه را فریفت كه همچون راهبان غار نشین شده از ثواب شتابیدن بهسوی مساجد و نیز نماز جمعه و جماعت و دمخوری با اهل علم محروم شدند.
غزالی در كتاب «احياء علوم الدين» آورده است كه مقصود از ریاضت خالی ساختن دل است از غیر خدا، و این ممكن نمیشود جز به خلوت گزیدن در یک جای تاریک؛ و اگر جای تاریک یافت نشود سرش را در جبهای یا گلیمی یا لنگی بپیچد تا نور به چشمش نخورد (و چیزی نبیند كه حواسش پراكنده شود)، در این حالت است كه ندای حق را میشنود و جلال حضرت ربوبی را مشاهده میكند.
مؤلف گوید: شگفتا از این ترتیبات كه از یک فقیه عالم صادر شده، از كجا كه آنچه ریاضتكش مشاهده میكند جلال ربوبی باشد و آن ندایی كه میشنود از آنِ حق باشد؟ و از كجا اطمینان دارد كه آنچه مییابد وسوسه و اوهام فاسد مالیخولیایی نیست زیرا انسان در خلوت خیالاتی میشود بویژه كه سر خود را هم در پارچهای پیچیده و چشم خود را بسته باشد!.
آوردهاند كه ابوعبید تستری اول ماه رمضان وارد اتاقی میشد و به زنش میگفت: درِ این اتاق را گل كن و هر شب از روزنه گردهای برای من بیفكن، روز عید كه زن دیوار را بر میداشت وارد اتاق میشد میدید سی گرده در گوشه اتاق است و در مدت سی شبانه روز ابوعبید نه خورده و نه نوشیده و نه احتیاج به تجدید وضو پیدا كرده است (یعنی حتى نخوابیده كه وضویش باطل شود). مؤلف گوید: این حكایت از دو راه دروغ است یكی اینكه نمیشود آدمی سه روز بیخواب و خور زنده باشد و از او بول و غایط و باد هم سر نزند، دوم اینكه مسلمان نماز جمعه و جماعت را ترک نمیكند. اما اگر قصه راست باشد ابلیس در آنجا تلبیس را به نهایت رسانیده است و چیزی از فنون فریبكاری باقی نگذاشته.
ابوالحسین پوشنجی را چند بار از بابت شركت نكردن در نماز جماعت و جمعه سرزنش كردند، در جواب میگفت: اگر بركت در جماعت است، سلامت در عزلت است. اما روایت در نهی تنهایی و عزلت داریم. آوردهاند یكی از مسلمانان در یكی از سریهها (=مأموریتهای جنگی) به غاری برخورد با آب روان و سبزی دركنارش، با خود گفت: از پیغمبر جاجازه بگیرم و بیایم در اینجا منزوی شوم، چون قصد خود را با پیغمبر جدرمیان نهاد، حضرت فرمود: «دین من یهودیت و نصرانیت نیست، بلكه حنیفیه سمحه (پاكدینی آسانگیر و باگذشت) است، سوگند به خدا صبح و شامی در جهاد بهتر از دنیا و مافیهاست و در صف رزم ایستادن به شصت سال نماز برتری دارد.