تلبیس ابلیس

فهرست کتاب

تلبیس ابلیس بر واعظان و قصص گویان

تلبیس ابلیس بر واعظان و قصص گویان

واعظان نخستین عبارت بودند از عالمان و فقیهان، چنانكه در مجلس وعظ عبید بن عمیر، امثال عبدالله بن عمر بحضور می‌یافتند، و نیز عمر بن عبدالعزیز سدر مجلس قصص‌گویی حاضر می‌شد. تا آنكه بتدریج این حرفه پست شد و به دست آدمهای نادان افتاد و اهل تشخیص از حضور در مجالس اینان خودداری كردند و در عوض زنان وعامیان به مجالس وعظ چسبیدند و واعظان عوام پسند علم را رها كرده به قصص گویی كه نادانان را خوش می‌آمد پرداختند و بدعت‌های گونه گون در این فن راه یافت.

ما آفات قصص گویان را در كتاب (القصاص و المذكرون) یاد كرده ایم و اینجا به اجمالی بسنده می‌كنیم بعضی از اینان احادیث دروغین در تشویق نیكوكاری یا تهدید بد كاری می‌سازند و ابلیس آن را در نظرشان چنین توجیه می‌نماید كه مقصود برانگیختن مردم به خوبی وبازداشتن مردم از بدی است؛ گویی شریعت ناقص است و تكمیل آنان را می‌طلبد! اینان آن حدیث پیغمبر جرا فراموش كرده اند كه فرمود: «مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنْ النَّارِ». «هر كس دانسته بر من دروغ ببندد جایگاه خویش را در آتش آماده سازد».

دیگر از تلبیس‌های ابلیس بر اینان خواندن اشعار محرک و شوق‌انگیز عاشقانه است و به عبارتهای گونه گون در محبت سخن راندن؛ و شیطان چنین امر را بر ایشان مشتبه ساخته كه مقصود ما محبت الهی است، حال آنكه مستمعان عامی مردمان آلوده‌ای هستند با دلهای پرهوس؛ بدین گونه گوینده و شنونده گمراه می‌شوند.

دیگر از تلبیس‌های ابلیس بر اینان وجد نمودن است و خشوع نمایی ظاهری فزون بر آنچه در باطن هست؛ و ملاحظه جمعیت موجب افزودن تصنع می‌شود و «نفس» به گریه و خشوع زیادی دست می‌گشاید، كه اگر دروغین باشد به آخرت زیان می‌رساند و اگر راستین باشد باز از ریا و تكلف عاری نیست.

بعضی قصص گویان و واعظان وزن و ضرب به صدا و حركات خود می‌دهند به طوری كه مشابهت به غنا پیدا می‌كند و همان طور كه در مورد قاریان گفتیم این مكروه بلكه حرام است.

بعضیشان نیز اشعاری در مصیبت و مرثیه درگذشتگان و ناراحتیهای مرگ و غربت می‌خوانند و زنان را می‌گریانند و مجلس را ماتمكده می‌سازند حال آنكه در چنین موردی توصیه به صبر شایسته است نه آنچه موجب بیتابی گردد.

بعضی در دقایق زهد و محبت الهی سخن می‌رانند و شیطان امر را بر ایشان مشتبه می‌سازد كه مگر خود صاحب آن حالات هستند كه تا كسی صاحب حالتی نباشد نمی‌تواند وصفش نماید؛ و در پاسخ این شبهه گوییم سلوک غیر علم است و حال با قال فرق دارد. بعضی در منبر شطح و طامات خلاف [‌ظاهر] شرع می‌گویند و اشعار عاشقانه می‌خوانند تا به هر ترتیب كسی صیحه‌ای بر كشد و آهی برآرد و مجلس رونق گیرد ولو با سخن تباه وبیراهی باشد. بعضی نیز عبارات آراسته بی‌محتوی می‌آرند. و این روزها (یعنی زمان مؤلف) اكثر كلام قَصّاصان داستان موسی ÷دركوه، و یوسف و زلیخاست و از ذكر واجبات و منع محرمات خبری نیست. به وعظِ چنین قصص گویی چگونه زناكار و رباخوار دست از نابكاری خود بكشند و زن چگونه حقوق شوهرش را بشناسد و نماز بهنگام بخواند. این گونه واعظان شرع را پس پشت انداخته اند تا كالایشان رواج یابد و پیداست كه حق سنگین و تلخ است و باطل سبک و شیرین.

بعضی نیز آن قدر زهد و نمازِ شب خوانی را می‌ستایند كه عامی بدون توجه به مقصود، كار و زندگی وعیالش را رها ساخته گوشه گیر یا مغاره نشین می‌شود! بعضی نیز همه از رجا و رحمت می‌گویند بی‌آنكه از موجبات خوف نیز سخن در میان آرند و بدین گونه شنوندگان را بر معاصی گستاخ می‌گردانند، بویژه كه شنونده می‌بیند خود قصص گوی مركوبهای عالی سوار می‌شود و جامه‌های فاخر می‌پوشد. چنین واعظی با گفتار و كردار، مردم را فاسد می‌سازد.

از واعظان كس باشد كه راستگوی است و نیت نصیحت و خیرخواهی دارد الا اینكه كم كم دلش از حبّ ریاست سیراب می‌شود و خواستار تكریم و تعظیم می‌گردد. و نشانش آن است كه نمی‌خواهد واعظ دیگری به جای وی وعظ بگوید و باری از دوشش بردارد حال آنكه اگر نیت خالص و درست باشد بدش نخواهد آمد كه كسی در امر خیر كمكش كند.

مجلس بعضی قصاصان زنانه – مردانه است و زنان از روی به اصطلاح «وجد»‌ صیحه‌های شوقمندانه بر می‌كشند و قصص گوی محض آنكه دلها را از خود نرماند بلكه قلوب را به خود متمایل سازد نهی از منكر نمی‌نماید [‌ كه همان ناله‌های اشتیاق آمیز زنانه جاذبه دیگری به مجلس می‌دهد] ‌.

این از تلبیسهای ابلیس؛ اما در زمان ما [‌یعنی مؤلف] ‌ بعضی قصاصان هستند كه امر بر ایشان مشتبه نشده بلكه دانسته و تعمداً قصص گویی را وسیله معاش و جلب انعام امیران ستم پیشه و باج گیران و ظلمه برای خود كرده اند. بعضی قصاصان بر سر گورها حاضر می‌شوند و با ذكر مصیبت و مرثیه فراق و داغ عزیزان زنان را می‌گریانند حال آنكه آنجا محل توصیه به صبر است.

گاهی هم ابلیس بر كسی كه لیاقت وعظ دارد وسوسه می‌كند كه تو شایسته این كار نیستی بلكه یک آدم بیدار دل این كار را باید بكند، بدین گونه او را به خاموشی وا می‌دارد و مانع خیر می‌گردد، و می‌گوید كه تو از این كار لذت می‌بری و آسایش می‌یابی و ممكن است عملت آلوده ریا باشد، پس وحدت به سلامت نزدیكتر است. نقل است كه نزد حسن بصری راجع به مسؤولیت و تبعات «سخن گفتن» صحبت شد، گفت: شیطان می‌خواهد كه شما ساكت باشید و كسی امر به معروف و نهی از منكر نكند!.