مطلب ششم:تفسیر قرطبی پیرامون نوشتارهای وارد شده در مورد سختیهای روز رستاخیز
قرطبی میگوید: امام ترمذی، از ابن عمر سروایت میکند، که رسول الله صفرمودند:
«مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلْيَقْرَأْ إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ وَإِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ وَإِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ».«هر کس دوست میدارد که به صحنهی روز رستاخیز نگاه کند، این آیات را تلاوت نماید» [۸۷].
این سه سوره (تکویر، انفطار و انشقاق)، بدان جهت ویژهی رستاخیز هستندکه در مورد شکافته شدن آسمانها، تاریک شدن خورشید و ستارگان، فرو افتادن اختران و رویدادهای دلخراش دیگر: در مورد فرا رسیدن رستاخیز ،زنده شدن مردگان ، بیرون آمدن از قبرها ، محاسبه و خواندن و گرفتن پروندهی کردار با دست راست یا از پشت سر یا طرف چپ و مراحل و مواقف دیگر انسان در روز واپسین را دربر گرفتهاند.
الله میفرماید:
﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنفَطَرَتۡ١﴾[الانفطار: ۱].
«هنگامی که آسمان شکافته میگردد».
﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنشَقَّتۡ١﴾[الانشقاق: ۱].
«هنگامی که آسمان میشکافد».
﴿وَيَوۡمَ تَشَقَّقُ ٱلسَّمَآءُ بِٱلۡغَمَٰمِ وَنُزِّلَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ تَنزِيلًا٢٥﴾[الفرقان: ۲۵].
«و روزی را که آسمانِ (بر اثر انفجار ستارگان و سیارات) به وسیلهی ابر (حاصل از گرد و غبار غلیظ کرات) پارهپاره میگردد».
﴿وَفُتِحَتِ ٱلسَّمَآءُ فَكَانَتۡ أَبۡوَٰبٗا١٩﴾[النبأ: ۱۹].
«و آسمان گشوده میگردد و به دروازهها تبدیل میشود».
در آن روز، ابرها میان آسمان و زمین حجاب و حایل خواهند بود. برخی از مفسران بر این باورند، که شکافته شدن آسمان، بر اثر گرمای آتش جهنم است که به آن می رسد و این رویداد زمانی رخ میدهد، که آبها از بین بروند و آتش زبانه کشد. نخستین تاثیر آن پدیده، صاف و قرمز گشتن آسمان همانند روغن و شکافته شدنش میباشد. اینچنین، الله قادر و متعال کار دنیا را به پایان آن برساند.
برخی میگویند: آسمان رنگهای گوناگونی پیدا میکند؛ نخست زرد، سپس سرخ و پس از آن دوباره زرد میگردد. مانند: «مِهره» [۸۸]که در بهار مایل به زرد است و در سرمای شدید به سرخی میگراید و سپس خاکستری میشود.
ابن عباس سدرمورد آیهی: ﴿إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ١﴾میگوید: تکویر خورشید، به معنای داخل شدن آن در عرش است. حسن و قتادة هم میگویند: منظور نابودی، صافی و شفافیت خورشید است. ابوعبیده میگوید: پیچیده شدن آسمان مانند پیچیدن عمامه است؛ پیچیده میشود و سپس از بین میرود. ربیع ابن هثم میگوید: تکویر به معنای فروافتادن و پرت شدن است.
پیشتر گفتیم که واژهی «تکویر» به معنای «جمع کردن» از «کار العمامۀ» «جمع کردن عمامه» گرفته شده است و بدین معناست که الله متعال، خورشید را جمع میکند و در هم میپیچد، سپس تاریک میشود و فرو میافتد.
منظور از ﴿وَإِذَا ٱلنُّجُومُ ٱنكَدَرَتۡ٢﴾رها شدن ستارگان است. برخی میگویند: ستارگان از دست فرشتگان رها میشوند؛ چون مرگ به سراغ آنها هم میآید. در احادیث آمده است که ستارگان توسط زنجیرهایی که در دست فرشتگان قرار گرفته است، میان زمین و آسمان آویزان شدهاند.
ابن عباس س«إنكَدَرَت» را به «تَغَيَّرَت» تفسیر میکند. چون اصل واژهی «انکدار»، به معنای «افتادن و سرازیر شدن» است. یعنی ستارگان در دریاها ریخته میشوند و به همراه آب دریاها به آتش تبدیل میگردند.
﴿وَإِذَا ٱلۡجِبَالُ سُيِّرَتۡ٣﴾ مانند ﴿وَيَوۡمَ نُسَيِّرُ ٱلۡجِبَالَ﴾[الکهف: ۴۷].
«است؛ یعنی کوهها از حالت سنگ، به ریکهای نرم و شنهای روان در میآیند و به ذرات پراکنده و سراب، که وجود واقعی ندارد، تبدیل میشوند. برخی میگویند: کوهها پس از خُرد شدن، بر اثر گرمای شدید دوزخ، به صورت پنبه در میآیند، همانطور که آسمان از شدت گرما به آهن گداخته مبدل میگردد».
حلیمی میگوید: چون آب مانند مانع و حجابی میان زمین و آسمان عمل میکند، وقتی به سمت بالا میرود و همزمان بر گرمای جهنّم نیز افزوده میشود، این دگرگونیها در زمین و آسمان تأثیر میگذارد و رخدادهای یادشده روی میدهند.
﴿وَإِذَا ٱلۡعِشَارُ عُطِّلَتۡ٤﴾[التکویر: ۴] [۸۹]عشار، جمع عشر و به معنای شتری است که در ماه دهم حاملگی باشد و این اسم از ماه دهم حاملگی تا وضع حمل و پس از وضع حمل، بر شتران نر اطلاق میگردد؛ چون این نوع شتر، در نزد عرب ارزش فراوانی دارد. الله متعال در این آیه خبر میدهد، که انسانها بر اثر شدت هول و هراس رستاخیز، شتران را فراموش میکنند و تنها به خود مشغول میگردند. بنابراین، مفهوم ایه چنین است: روزی که مردم از قبرها برمیخیزند و همدیگر را میبینند و حیوانات باارزش خویش را، در حالی که در میدان محشر جمع شدهاند، مشاهده میکنند، اما به این سرمایهی فراوان خویش، توجهی نمیکنند و اهمیتی نمیدهند.
ممکن است تعطل عشار، به معنای باطل کردن مالکیت دنیوی باشد، که در آن روز کسی جز الله مالک چیزی نیست و صاحبان اینگونه شتران، با وجود اینکه شترهای خود را میبینند، اما توان دسترسی به آنها را ندارند. برخی گفتهاند که عشار، به معنای «سحاب» (ابر) است؛ یعنی در آن روز، دیگر ابرها نمیبارند. برخی گفتهاند: منظور از عشار، شهرها و آبادیهایی هستند که کسی در آنها زندگی نمیکند. برخی هم میگویند: منظور از عشار، رها کردن زمینهای کشاورزی است. اما دیدگاه نخست، از سایر دیدگاهها درستتر و مشهورتر است.
﴿وَإِذَا ٱلۡوُحُوشُ حُشِرَتۡ٥﴾[التکویر: ۵].
«و هنگامی که درندگان گرد آورده میشوند».
﴿وَإِذَا ٱلۡبِحَارُ سُجِّرَتۡ٦﴾[التکویر: ۶].
«و هنگامی که دریاها سراسر برافروخته میگردند».
ضحاک، از ابن عباس سنقل کرده است، که «سُجِّرَ» یعنی: روشن میشود و تبدیل به آتش میگردد. قتاده میگوید: یعنی زمانی که آب دریاها در زمین فرو میرود و خشک میشود. ابن ابی زمنین میگوید: اصل واژه به معنای «پُر شدن و جمع گشتن» است، به گونهای که به صورت یک چیز واحد درآیند. برخی بر این باورند که در روز رستاخیز، خورشید پیچیده شده و به دریا انداخته میشود، سپس آب دریاها گرم شده و به آتش تبدیل میگردد.
حلیمی میگوید: اگر این دیدگاه درست باشد، یعنی «تسجیر» به معنای پُر شدن باشد، آنگاه آتش از مقدار آب دریاها بیشتر خواهد شد؛ چون خورشید به مراتب از زمین بزرگتر است و اگر بینور شده و به دریاها انداخته شود، به اتش تبدیل میگردد و حجم آن به مراتب زیاد میشود.
﴿وَإِذَا ٱلنُّفُوسُ زُوِّجَتۡ٧﴾[التکویر: ۷].
«و هنگامی که دوباره جآنها به پیکرها بروند و جفت یکدیگر گردند».
براساس تفسیر حسن بصری، هر گروه به همکیشان خود میپیوندد، یهود به یهود، نصارا به نصارا، منافق به منافق، مجوس به مجوس، مومن به مومن و تمام کسانی که غیر الله را پرستش میکردند، به صف مشرکان میپیوندند.
عکرمه میگوید: معنی آیه چنین است که: ارواح به سوی اجساد بر میگردند. برخی هم میگویند: گمراه شده، به گمراه کنندهاش (شیطان یا انسان) میرسد. گروهی هم میگویند: مؤمن با حوری و کافر با شیطان دیدار میکند.
﴿وَإِذَا ٱلۡمَوۡءُۥدَةُ سُئِلَتۡ٨﴾[التکویر: ۸].
«و هنگامی که از دختر زنده به گور پرسیده میشود».
اعراب جاهلی بنا به دو ویژگی نکوهیده، دختران خود را زنده به گور میکردند:
۱- مردم دوران جاهلیت، معتقد بودند که فرشتگان، دختران الله هستند، پس دختران را میکشتند تا به سوی الله رهسپار شوند.
۲- از ترس فقر و تنگدستی مرتکب چنین کردار زشتی میشدند.
پرسش از دختران زنده به گور شده، به منظور مجازات و توبیخ قاتل آنهاست. برای نمونه، اگر کودکی مورد ضرب و شتم قرار گیرد به او میگویند: چرا به تو زدند؟ گناه تو چه بود؟ حسن میگوید: منظور از این پرسش، توبیخ و مجازات قاتل آن میباشد؛ چون بیگناه کشته شده است.
برخی از قاریان قرآن، «سُئِلَت» را «سَأَلَت» خواندهاند؛ یعنی: دختر زنده به گور، در روز رستاخیز گریبان پدرش را گرفته و از وی میپرسد: به خاطر چه گناهی مرا کشتی؟ برخی نیز بر این باورند که «سُئِلَت» یعنی: مورد سؤال واقع شدن، همانطور که در آیهی زیر میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ كَانَ مَسُۡٔولٗا﴾[الإسراء: ۳۴].
«بیگمان از (شما دربارهی) پیمان پرسیده میشود».
﴿وَإِذَا ٱلصُّحُفُ نُشِرَتۡ١٠﴾[التکویر: ۱۰].
«و هنگامی که نامههای اعمال گشوده میشود».
﴿وَإِذَا ٱلسَّمَآءُ كُشِطَتۡ١١﴾[التکویر: ۱۱].
«و هنگامی که آسمان (همچون پوست حیوان) کنده میشود».
«کشط» به معنای «طوی» است. همانگونه که در آیهای دیگر میفرماید:
﴿يَوۡمَ نَطۡوِي ٱلسَّمَآءَ كَطَيِّ ٱلسِّجِلِّ لِلۡكُتُبِ﴾[الأنبیاء: ۱۰۴].
«روزی که ما آسمان را درهم میپیچیم، آنگونه که طومار نامهها در هم پیچیده میشود».
«لِ» به معنای «عَلَی» است. کشط و قشط، مترادف هستند. در زبان عربی گفته میشود: کَشَطتُ السَقفَ یعنی: سقف را کَندم. برخی میگویند: «سِجِل»، نام یکی از کاتبان رسول الله صاست. ولی ما در تأریخ میان صحابه شخصی به نام «سِجِل» را سراغ نداریم.
﴿وَإِذَا ٱلۡجَحِيمُ سُعِّرَتۡ١٢﴾[التکویر: ۱۲].
«و هنگامی که دوزخ برافروخته و شعلهور شود».
﴿وَإِذَا ٱلۡجَنَّةُ أُزۡلِفَتۡ١٣﴾[التکویر: ۱۳].
«و هنگامی که بهشت نزدیک شود».
﴿عَلِمَتۡ نَفۡسٞ مَّآ أَحۡضَرَتۡ١٤﴾[التکویر: ۱۴].
«هرکس، آنچه را که آماده کرده است، میداند».
در آیهای دیگر، میفرماید:
﴿عَلِمَتۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ وَأَخَّرَتۡ٥﴾[الانفطار: ۵].
«آنگاه، هر کس میداند چه چیز را پیشاپیش فرستاده است و چه چیز را واپس نهاده است».
یکی از شاعران معاصر، این ابیات زیبا را در مورد روز رستاخیز سروده است:
مثِّل لنفسك أيها الـمغرور
يوم القيامة والسمـاء تـمور
إذ كورت شمس النهار وأدنيت
حتى على رأس العباد تسير
وإذا النجوم تساقطت وتناثرت
وتبدلت بعد الضياء كدور
وإذا البحار تفجرت من خوفها
ورأيتها مثل الـجحيم تفور
وإذا الـجبال تقلعت بأصولـها
فرأيتها مثل السحاب تسير
وإذا العشار تعطلت وتخربت
خلت الديار فمـا بها معمور
وإذا الوحوش لدى القيامة أحشرت
وتقول للأملاك أين تسير
وإذا تقاة الـمسلمين تزوجت
من حور عين زانهن شعور
وإذا الـموءودة سئلت عن شآنها
وبأي ذنب قتلها ميسور
وإذا الـجليل طوى السمـاء بيمينه
طي السجل كتابه الـمنشور
وإذا الصحائف نشرت فتطايرت
وتهتكت للمؤمنين ستور
وإذا السمـاء تكشطت عن أهلها
ورأيت أفلاك السمـاء تدور
وإذا الـجـحـيم تـسعرت نيرآنها
فلها على أهل الذنوب زفير
وإذا الـجنان تزخرفت وتطيبت
لفتى على طول البلاء صبور
وإذا الـجنـين بأمه متعلـق
يخشى القصاص وقلبه مذعور
هذا بلا ذنب يخاف جنينه
كيف الـمصر على الذنوب دهور
ای نفس مغرور روز رستاخیز را تصور کن. روزی که آسمان به حرکت در میآید، خورشید در هم میپیچد و آنگونه نزدیک میشود، که بر سر بندگان حرکت میکند. روزی که ستارگان فرو میریزند و پخش و پراکنده میشوند و نور و روشنایی آنها به تاریکی میگراید، روزی که دریاها از شدت ترس منفجر میشوند و مانند جهنم میجوشند، روزی که کوهها از جا کنده میشوند و مانند ابرها حرکت میکنند، روزی که شتران با ارزش رها میشوند و عمارتها از سکنه خالی میگردند، روزی که درندگان جمع میشوند و به صاحبان خود میگویند: کجا میروید؟، روزی که مؤمنان متقی با حوریان همبستر شده، روزی که از دختران زنده به گور پرسیده میشود: چرا کشته شدید؟ چه گناهی داشتید؟، روزی که الله آسمان را مانند کتاب پیچیده شده در مشت میگیرد، روزی که نامههای اعمال پخش و گشوده میشوند و همچون گردنبندی به گردنش میآویزند و مؤمنان را با پردههای می پوشانند، روزی که آسمان همانند پوست حیوانات کنده میشود و افلاک آسمانی را میبینید که میچرخند، روزی که جهنم را میبینی زبانه کشیده و از اهلش ناله و فریاد سر میدهد، روزی که بهشت آراسته میشود و برای جوانانی که صبر پیشه کردهاند پاک و خوش بو میگردد، روزی که جنین در شکم مادر از قصاص هراس دارد و قلبش وحشتزده است، اگر حال بچهی بیگناهی چنین باشد، انسان سرکشی که در زندگی نافرمانی کرده، چه حالی دارد؟
[۸۷] امام ترمذی در مورد سند حدیث می فرماید: سند حسن است. [۸۸] کره اسب یا کره مادیان. [۸۹] و هنگامی که شتران آبستنی که ده ماه از حمل آنها گذشته است به دست فراموشی سپرده میشوند. تکویر آیه (۴)