سیمای روز رستاخیز

فهرست کتاب

گفتار دوم: استدلال به‌ احادیث برای شفاعت عظمی

گفتار دوم: استدلال به‌ احادیث برای شفاعت عظمی

احادیث یادشده‌ بیانگر این نکته‌ هستند که‌ مؤمنان برای نجات خود از ایستگاه سترگ رستاخیز، نزد پیامبران و در پایان کار، نزد محمد صمی‌آیند. اما می‌بینیم که‌ پیامبر صدر هنگام شفاعت، تنها برای امت خود شفاعت می‌کند. شارح طحاویه‌ پس از نقل برخی از احادیث مربوط به‌ شفاعت می‌گوید:

«بسیار در شگفتم از این‌که‌ ائمه‌ این احادیث را، از طرق گوناگون نقل می‌کننداما در مورد شفاعت نخست چیزی نمی‌گویند، که‌ الله جهت قضاوت میان مردم می‌آید (همان‌گونه که‌ در حدیث صور آمده‌ است) و در همین جاست که مردم از آدم و سایر پیامبران درخواست شفاعت می‌کنند، تا قضاوت به‌ پایان برسد. همان‌گونه که‌ مفهوم احادیث، از طرق گوناگون، بیان‌گر آن است.

پس هنگامی که‌ به‌ پاداش می‌رسند در مورد شفاعت برای گناهکاران امت و بیرون آوردن‌شان از آتش، بحث می‌کنند. گویا سلف صالح خواسته‌اند با بیان این مقدار از حدیث، پاسخی به‌ خوارج و پیروان معتزلی آنان داده‌ باشند، که‌ منکر بیرون آمدن دوزخیان هستند. آنان (سلف صالح) این مقدار از احادیث را بیان می‌کنند، تا پاسخی صریح و روشن به عقیده‌ی بدعت و مخالف آنان باشد» [۱۷۲].

سخنان محمد بن محمد بن ابی العز حنفی چند نکته‌ در بردارد:

۱- ایشان به وجود این اشکال در احادیث بالا، اشاره می‌نماید و از جمله‌ کسانی که‌ این اشکال را یادآور شده‌اند، ابن حجر عسقلانی است که به نقل از دراوردی می‌گوید: «گویا راوی این احادیث، چیزی را بر غیر اصل و اساس خود ترکیب کرده‌ است. زیرا آغاز حدیث در مورد شفاعت برای نجات از دشواری‌های جایگاه محشر است، اما پایان حدیث در مورد شفاعت برای بیرون آمدن از آتش است. یعنی پس از انتقال از آن‌جایگاه، از پل صراط می‌گذرند و کسانی در آتش می‌افتند، سپس برای بیرون آمدن دوزخیان، شفاعت صورت می‌گیرد» [۱۷۳]. ابن حجر پس از نقل سخنان دراوردی می‌گوید: واقعیت این است که‌ این اشکال، بسیار قوی است [۱۷۴].

۲- شارح طحاویه‌ به‌ این اشکال پاسخ داده‌ است ایشان می‌گوید: ناقلان، تمامی حدیث را نقل نکرده‌اند و تنها آن مقداری را نقل کرده‌اند، که پاسخی به‌ خوارج که‌ منکر بیرون آمدن دوزخیان از آتش دوزخ بوده‌اند باشد. خوارج معتقدند: کسی که‌ وارد دوزخ می‌شود، دیگر بیرون نخواهد آمد و برای همیشه‌ در آن باقی می‌ماند.

طحاوی برای اثبات سخن خود، به‌ حدیث مربوط به‌ صور استدلال می‌نماید. آن حدیث صریح و روشن بیان می‌دارد، که‌ پیامبر صدر آغاز جهت آمدن پروردگار برای قضاوت میان مردم شفاعت می‌کند، سپس بار دیگر برای ورود به‌ بهشت شفاعت می‌نماید.

اگر حدیث مربوط به‌ صور صحیح می‌بود، این اشکال برطرف می‌شد اما چنان‌که‌ شیخ ناصر الدین البانی در تحقیق روی احادیث طحاوی بیان داشته‌ است، این حدیث (حدیث صور) ضعیف می‌باشد.

شاید دیدگاه قاضی عیاض، که‌ نووی، ابن حجر و... از او پیروی کرده‌اند، از دیدگاه طحاوی بیشتر قابل اعتماد و از دقت و توفیق بیشتری برخوردار باشد. ابن حجر می‌گوید: قاضی عیاض به‌ این اشکال پاسخ داده‌ و نووی و... از او پیروی نموده‌اند.

این‌که‌ در حدیث حذیفه‌ و ابوهریره‌ ش، پس از عبارت «نزد محمد صمی‌آیند و ایشان بلند شده‌ و به‌ او اجازه‌ شفاعت داده‌ می‌شود»، چنین آمده‌ است: «امانت و خویشاوندی نیز فرستاده شده و در دو طرف راه، سمت چپ و راست قرار می‌گیرند. نخستین نفر از شما، هم‌چون برق می‌گذرد». عیاض گفته‌ است: از این رو توفیق حاصل می‌گردد، زیرا شفاعتی که‌ مردم بدان پناه می‌برند، نجات از سختی و مشکلات موقف است، سپس شفاعت برای بیرون آمدن از دوزخ جلو می‌آید، که‌ در حدیث ابوهریره‌ ذکر شده‌ است. دستور به‌ دنبال کردن هر امتی از معبود خود، جدا کردن منافقین از مؤمنین، انجام دادن شفاعت پس از گذشتن پل صراط و عبور روی آن، تمام قضایای است که‌ صورت می‌گیرند. دستور به‌ دنباله‌روی هر امتی از معبود خود نخستین قضاوت و آرامشی است که‌ پس از سختی و ناراحتی موقف صورت می‌گیرد. عیاض می‌گوید: و از این رو متون احادیث جمع می‌شوند و معانی آن مرتب خواهند شد [۱۷۵].‌

ابن حجر در خصوص این مسأله‌، توضیحات بیشتری را ارائه‌ داده‌ و نوشتارهایی را آورده است، که‌ بیانگر وجود اختصار و کوتاهی در برخی از این احادیث می‌باشد. ایشان می‌گوید: «گویا برخی از راویان، چیزی را حفظ کرده‌اند که‌ دیگر راویان آن را حفظ ننموده‌اند و باقی‌مانده‌‌ی حدیث، در روایت پس از آن می‌آید که‌ چنین بیان شده است: «و برخی کشان کشان عبور می‌کنند و در دو لبه‌ی راه، اره‌ها و خارهایی مأمور شده‌اند که طبق دستور مانع عبور گردند. گروهی با خراش و زخم و دشواری عبور کرده و گروهی نیز به جهنم سرازیر می‌گردند». بنابراین، روشن شد که‌ پیامبر صنخستین کسی است که‌ هنگام قضاوت میان مردم، شفاعت می‌کند و شفاعت برای بیرون آوردن دوزخیان، پس از آن صورت می‌گیرد.

و در حدیث ابن عمر س، این قضیه‌ به‌ روشنی آمده‌ است. در ضمن آن حدیث، مختصری از حدیث طولانی انس و ابوهریره‌ ش، نقل شده‌ است. پیشتر در کتاب زکات، از طریق حمزه‌ بن عبدالله‌ بن عمر از پدرش حدیثی به‌ شرح زیر بیان کردیم:

«إِنَّ الشَّمْسَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَدْنُو حَتَّى يَبْلُغَ الْعِرْقُ نِصْفَ الأُذُنِ، فَبَيْنَما هُمْ كَذَلِكَ، اسْتَغَاثُوا بِآدَمَ ، فَيَقُولُ: لَسْتُ بِصَاحِبِ ذَلِكَ، ثُمَّ مُوسَى، فَيَقُولُ كَذَلِكَ، ثُمَّ مُحَمَّدَ ص، فَيَشْفَعُ، فَيُقْضَى بَيْنَ الْخَلْقِ، فَيَمْشِي حَتَّى يَأْخُذَ بِحَلْقَةِ الْجَنَّةِ، فَيَوْمَئِذٍ يَبْعَثُهُ اللَّهُ مَقَامًا مَحْمُودًا، يَحْمَدُهُ أَهْلُ الْجَمْعِ كُلُّهُمْ». ‏«‏در روز رستاخیزخورشید به اندازه‌ای به مردم نزدیک می‌شود، که‌ عرق برخی به میان گوش‌شان می‌رسد. در آن هنگام، از‌ آدم کمک می‌خواهند و او می‌گوید: شایسته‌ی آن نیستم. سپس از‌ موسی کمک می‌خواهند و او نیز همان را می‌گوید. سپس از‌ محمد صکمک می‌خواهند، پس محمد صشفاعت می‌کند.سپس میان مردم قضاوت می‌شود، سپس به‌ طرف دروازه‌ی بهشت حرکت می‌کند، حلقه‌ی آن را در دست می‌گیرد، پس الله او را به مقام ستوده‌ای که موجب ستایش همگان باشد می‌رساند‏».

در حدیث ابی بن کعب به‌ ابی یعلی چنین آمده‌ است:

«ثُمَّ أَمتَدِحُهُ بِمَدحَةٍ يُرضى بِها عَنِّي، ثُمَّ يُؤذَنُ لِي فِي الكَلامِ، ثُمَّ تَمُرُّ أُمَّتِي عَلى الصِّراطِ، وَ هُوَ مَنصُوبٌ بَينَ ظَهراني جَهَنَّمَ فَيَمُرُّونَ». ‏«‏سپس آن‌گونه او را ستایش می‌کنم، که‌ از من خشنود می‌شود و اجازه‌ی حرف زدن به‌ من داده‌ می‌شود. سپس امتم از روی پل صراط، که‌ بر پشت جهنم کشیده‌ شده‌ است عبور می‌کنند».‏

در حدیث ابن عباس س، که‌ احمد از عبدالله بن حارث آن را نقل کرده است چنین می‌آید:

«فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: يَا مُحَمَّدُ، مَا تُرِيدُ أَنْ أَصْنَعَ بِأُمَّتِكَ؟ فَأَقُولُ: يَا رَبِّ، عَجِّلْ حِسَابَهَمْ». ‏«‏الله متعال می‌فرماید: ای محمد! می‌خواهی چه‌ کاری برای امتت انجام دهم؟ می‌گویم: پروردگارا! حساب آن‌ها را زود به‌ پایان برسان».‏

طیبی به‌ روش دیگری به‌ این اشکال پاسخ داده‌ و می‌گوید: می‌توان گفت که مراد از آتش، همان مشکلاتی است که‌ مردم در قرارگاه محشر، بر اثر نزدیکی خورشید، با آن روبرو می‌شوند و مراد از بیرون آمدن، نجات مردم از آن سختی و مشکلات است.

ابن حجر می‌گوید: این دیدگاه طیبی، دور از ذهن است. مگر این‌که‌ گفته‌ شود بیرون آمدن در دو مرحله صورت می‌گیرد: یکی در حدیث باب [۱۷۶]با سندهای گوناگون ذکر شده‌، که‌ مراد نجات از سختی و مشکلات میدان محشر است، و دیگری در حدیث باب پس از آن، که‌ چنین می‌فرماید:

«فَيَقُولُ: مَنْ كَانَ يَعْبُدُ شَيْئًا فَلْيَتْبَعْهُ». ‏«‏هر کس به دنبال معبود خود برود‏»‏.

این مرحله، پس از نجات کامل از میدان محشر و نصب پل صراط و اجازه‌ی‌ عبور از روی آن، برای کسانی که‌ در حال عبور از پل صراط وارد دوزخ شده‌اند صورت می‌گیرد.

قرطبی در پاسخ به آن اشکال می‌گوید: این‌که‌ در پایان حدیث ابوزرعه‌ از ابوهریره‌ سآمده‌ است که‌ پیامبر صفرمود: «می‌گویم: پروردگارا! امتم را ببخش پروردگارا! امتم را ببخش، گفته‌ می‌شود: ای محمد! کسانی از امتت که‌ حسابی ندارند، از باب الایمن که‌ یکی از دروازه‌های بهشت است، وارد بهشت می‌شوند».

قرطبی می‌گوید: این روایت بیان‌گر این است که‌ شفاعت پیامبر صبرای جلو انداختن و تسریع در کار حساب است؛ زیرا این‌که‌ به‌ او اجازه‌ داده‌ می‌شود تا کسانی از امتش را وارد بهشت نماید که‌ حسابی ندارند دلیلی است بر تأخیر حساب کسانی که‌ مورد بازخواست قرار می‌گیرند. در حدیث طولانی مربوط به‌ صور، که‌ ابویعلی آن را نقل کرده چنین آمده‌ است:

پیامبر صفرمود: «می‌گویم: پروردگارا! وعده‌ی شفاعت به‌ من دادی، پس مرا شفیع اهل بهشت قرار بده‌ تا وارد بهشت شوند. الله می‌فرماید: شفاعت تو در مورد آن‌ها را پذیرفتم و اجازه‌‌ی ورود آن‌ها به‌ بهشت را صادر نمودم».

ابن حجر می‌گوید: این روایت بیان‌گر آن است که‌ عرضه‌ی اعمال، میزان و پخش نامه‌ی اعمال، در آن مکان صورت می‌گیرد. سپس منادی ندا سر می‌دهد که‌: هر امتی معبود خود را دنبال کند. پس کفار به‌ آتش سرازیر می‌شوند. سپس از مؤمنان و منافقان امتحان به‌ عمل می‌آید و هنگامی که‌ هول و هراس به اوج خود می‌رسد، از آنان خواسته می‌شود که سجده کنند. سپس در مورد نصب پل صراط و عبور از آن دستور صادر می‌شود، پس روشنایی منافقان خاموش می‌گردد و به‌ آتش سرازیر می‌شوند و مؤمنان از روی پل صراط به‌ سوی بهشت عبور می‌کنند؛ اما برخی از گناهکاران به‌ آتش می‌افتند و برخی نیز در کنار پل نگه داشته می‌شوند، سپس وارد بهشت می‌گردند [۱۷۷].

اگر آن روایت صحیح می‌بود اشکال برطرف می‌گردید، اما کلبی، فردی ضعیف است و با این حال نیز سلسله‌ را ذکر نکرده‌ است، سپس آن روایت با احادیث صحیح مخالفت دارد، آن‌جا که‌ بیان داشته‌اند که‌ درخواست مؤمنان از پیامبران، یکی پس از دیگری برای شفاعت در میدان محشر و پیش از ورود به‌ بهشت صورت می‌گیرد.

[۱۷۲] شرح الطحاویة‌: ص (۲۵۵) [۱۷۳] فتح الباری (‏۱۱/۴۳۷‏)‏ [۱۷۴] قبلی (‏۱۱/۴۳۸‏)‏ [۱۷۵] قبلی (‏۱۱/۴۳۸‏) [۱۷۶] منظور از باب همان روایتی است که‌ پیامبر ص می‌فرماید: به‌ طرف در بهشت می‌روم. [۱۷۷] فتح الباری ‏(‏۱۱/۴۳۸‏)