سیمای روز رستاخیز

فهرست کتاب

مطلب سوم: دشمنی جهنمیان

مطلب سوم: دشمنی جهنمیان

وقتی کافران و دشمنان الله، عذابی را که برای آن‌ها آماده شده است، می‌بینند و ترس و وحشت آنان را فرا می‌گیرد، بر خود خشم می‌گیرند؛ همان‌گونه که در دنیا خشمگین می‌شدند و هر محبتی که بر پایه‌ی ایمان برپا نگردد، بی‌گمان به دشمنی تبدیل می‌شود. الله می‌فرماید:

﴿ٱلۡأَخِلَّآءُ يَوۡمَئِذِۢ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوٌّ إِلَّا ٱلۡمُتَّقِينَ٦٧[الزخرف: ۶۷].

‏«‏دوستان، در آن روز دشمنان یکدیگر خواهند شد، مگر پرهیزگاران»

در آن روز، کافران با هم دشمنی می‌کنند. بندگان با معبودان دروغین‌شان، پیروان با سروران گمراه‌شان، ستمدیدگان با ستم‌گران، انسان با هم‌نشینش و کافر با اعضای بدن خود، به کشمکش و دشمنی می‌پردازند.

۱- دشمنی بندگان با معبودان دروغین:

﴿وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِيمُ لِلۡغَاوِينَ٩١ وَقِيلَ لَهُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٩٢ مِن دُونِ ٱللَّهِ هَلۡ يَنصُرُونَكُمۡ أَوۡ يَنتَصِرُونَ٩٣ فَكُبۡكِبُواْ فِيهَا هُمۡ وَٱلۡغَاوُۥنَ٩٤ وَجُنُودُ إِبۡلِيسَ أَجۡمَعُونَ٩٥ قَالُواْ وَهُمۡ فِيهَا يَخۡتَصِمُونَ٩٦ تَٱللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ٩٧ إِذۡ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٩٨ وَمَآ أَضَلَّنَآ إِلَّا ٱلۡمُجۡرِمُونَ٩٩[الشعراء: ۹۱-۹۹].

‏«‏و دوزخ برای گمراهان نمایان شد و بدیشان گفته شد: کجایند معبودانی که پیوسته آن‌ها را پرستش می‌کردید؟ ‏(معبودانی)‏ غیر از الله. آیا آنان شما را یاری می‌کنند یا خویشتن را یاری می‌دهند؟ پس از آن، آنان به همراه گمراهان و جملگی لشکریان ابلیس، پیاپی به دوزخ افکنده می‌شوند.‏‏ آنان ‏(که معبودانی دروغین را پرستیدند) در آن‌جا (با معبودان خود) به کشمکش می‌پردازند و می‌گویند: ‏ به الله سوگند، ما در گمراهی آشکاری بودیم.‏ آن زمان که، شما (معبودان دروغین) را با پروردگار جهانیان برابر می‌دانستیم ‏ و تنها گنه‌کاران (شیاطین صفت) ما را گمراه کردند»‏.

کافران، معبودان باطل خود را مخاطب قرار داده و به گمراهی خود در شرک به الله، اعتراف می‌کنند. بی‌تردید، کسانی که آفریده‌ی الله را تا درجه و مقام خدایی بالا می‌برند، زیان می‌بینند؛ هر انسانی که به جز الله، کسی دیگر را پرستش کند، در حقیقت معبودش را شریک الله قرار داده است. این کار ناشایست، همان ستم بزرگی است که لقمان در مقام پند و اندرز پسرش را به آن هشدار می‌دهد:

﴿يَٰبُنَيَّ لَا تُشۡرِكۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ١٣[لقمان: ۱۳].

‏«‏‏پسر عزیزم! (چیزی و کسی را) شریک الله مکن، بی‌گمان شرک ستم بزرگی است‏»‏.

اما انسان‌های نیک و شایسته‌ای که دیگران آن‌ها را به عنوان معبود می‌پرستیدند و از این کار آگاهی نداشتند، یا فرشتگان و صالحان نیکونامی که بدون رضایت خودشان، مورد پرستش قرار می‌گرفتند، در روز رستاخیز از این کار دوری می‌جویند و بندگان‌شان را انکار می‌کنند و دروغ و بهتان‌شان را آشکار می‌سازند؛ چون هرگز چنین کاری را نخواسته‌اند و بدان خوشنود نبوده‌اند؛ کسانی که خواهان چنین کارهایی بودند، جن‌ها هستند، تا با این کار نسل بشر را به فساد و گمراهی کشانند. بنابراین، این بندگان در حقیقت جن و شیطان را پرستش کرده‌اند، نه انسان‌های بزرگ و شایسته را. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗا ثُمَّ يَقُولُ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِيَّاكُمۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ٤٠ قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِمۖ بَلۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنَّۖ أَكۡثَرُهُم بِهِم مُّؤۡمِنُونَ٤١[سبأ: ۴۰-۴۱].

‏«و ‏روزی که الله، جملگی آنان را گرد می‌آورد و سپس به فرشتگان (رو در روی فرشته پرستان) می‌گوید: آیا اینان شما را (به جای من) پرستش می‌کردند؟! ‏ می‌گویند: تو منزّهی (از این نسبت‌های ناروایی که به ساحت مقدّست داده‌اند، ما به هیچ وجه با این گروه ارتباط نداشته‌ایم) و تنها تو یاور ما بوده‌ای، نه آنان. بلکه ایشان جن را می‌پرستیدند و بیشتر آنان، بدیشان ایمان داشته‌اند».

عیسی ÷، در روز رستاخیز با این چنین گفتاری از کسانی که او را پرستش می‌کردند، دوری و بیزاری می‌جوید؛ کسانی که او را اله قرار دادند و به جای الله، او را پرستش کردند:

﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ يَٰعِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَكَ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَيۡسَ لِي بِحَقٍّۚ إِن كُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِي وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِكَۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ١١٦ مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِي بِهِۦٓ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمۡ[المائدة: ۱۱۶-۱۱۷].

‏«‏و آن گاه که الله می‌گوید: ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفته‌ای که جز الله، من و مادرم را هم دو خدای دیگر بدانید (و ما دو نفر را نیز پرستش کنید؟‏) عیسی می‌گوید: تو را منزّه از آن می‌دانم که دارای شریک و انباز باشی. مرا نسزد که چیزی را بگویم (و بخواهم که وظیفه و) حق من نیست. اگر آن را گفته باشم، بی‌گمان تو از آن آگاهی. تو از درون من باخبری، ولی من از آن‌چه که درون توست، بی‌خبرم. زیرا تو دانای نهانی‏.‏ من به آنان چیزی نگفته‌ام، مگر آن‌چه را که مرا به گفتن آن فرمان داده‌ای (و آن) این‌که، جز الله را نپرستید که پروردگار من و پروردگار شماست‏‏»‏‏.

گفتار تمامی معبودانی که به معبود بودن خود خشنود نبوده‌اند، همین است. همگی از عبادت‌کنندگان خود اظهار دوری و بیزاری می‌کنند و ادعای آن‌ها را انکار می‌نمایند و به معبود بودن الله اعتراف می‌کنند:

﴿وَإِذَا رَءَا ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ شُرَكَآءَهُمۡ قَالُواْ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ شُرَكَآؤُنَا ٱلَّذِينَ كُنَّا نَدۡعُواْ مِن دُونِكَۖ فَأَلۡقَوۡاْ إِلَيۡهِمُ ٱلۡقَوۡلَ إِنَّكُمۡ لَكَٰذِبُونَ٨٦ وَأَلۡقَوۡاْ إِلَى ٱللَّهِ يَوۡمَئِذٍ ٱلسَّلَمَۖ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ٨٧[النحل: ۸۶-۸۷].

‏«و آن‌گاه که مشرکان، شریکان خود را ببینند، مى‏گویند: پروردگارا این‌ها بودند آن شریکانى که ما به جاى تو مى‏خواندیم. (ولى شریکان) سخن آنان را انکار مى‏کنند (و می‌گویند:) شما خود دروغگو هستید. در آن روز، در پیشگاه الله سر تسلیم فرود می‌آورند و آن‌چه را که به هم می‌بافتند، بر باد می‌رود‏»‏.

در آیه‌ای دیگر می‌فرماید:

﴿وَيَوۡمَ نَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ مَكَانَكُمۡ أَنتُمۡ وَشُرَكَآؤُكُمۡۚ فَزَيَّلۡنَا بَيۡنَهُمۡۖ وَقَالَ شُرَكَآؤُهُم مَّا كُنتُمۡ إِيَّانَا تَعۡبُدُونَ٢٨ فَكَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدَۢا بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمۡ إِن كُنَّا عَنۡ عِبَادَتِكُمۡ لَغَٰفِلِينَ٢٩ هُنَالِكَ تَبۡلُواْ كُلُّ نَفۡسٖ مَّآ أَسۡلَفَتۡۚ وَرُدُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ مَوۡلَىٰهُمُ ٱلۡحَقِّۖ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ٣٠[یونس: ۲۸-۳۰].

‏«‏و روزی که جملگی (کافران و مؤمنان) را گرد می‌آوریم و سپس به کافران می‌گوییم: شما و معبودان‌تان در جای خود بایستید. پس آن‌ها را از هم جدا می‌سازیم و معبودان‌شان می‌گویند: شما ما را نپرستیده‌اید،‏ همین بس که الله میان ما و شما گواه است، که بی‌گمان، ما از عبادت شما بی‌خبر بوده‌ایم.‏ در آن‌جا هر کسی کارهایی را که پیشتر انجام داده است، می‌آزماید و جملگی مردم به سوی الله، مولای حقیقی خویش، برگردانده می‌شوند و چیزهایی را که به دروغ ساخته‌اند، از میان می‌رود‏‏».‏

۲- اما الله متعال، درگیری رهروان گمراه با سران گمراه، متفکران کفر و بینش‌های منحرف و اصول متضاد با اسلام را در جایی دیگر مطرح می‌فرماید:

﴿فَإِنَّمَا هِيَ زَجۡرَةٞ وَٰحِدَةٞ فَإِذَا هُمۡ يَنظُرُونَ١٩ وَقَالُواْ يَٰوَيۡلَنَا هَٰذَا يَوۡمُ ٱلدِّينِ٢٠ هَٰذَا يَوۡمُ ٱلۡفَصۡلِ ٱلَّذِي كُنتُم بِهِۦ تُكَذِّبُونَ٢١ ۞ٱحۡشُرُواْ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ وَأَزۡوَٰجَهُمۡ وَمَا كَانُواْ يَعۡبُدُونَ٢٢ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَٱهۡدُوهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡجَحِيمِ٢٣ وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسۡ‍ُٔولُونَ٢٤ مَا لَكُمۡ لَا تَنَاصَرُونَ٢٥ بَلۡ هُمُ ٱلۡيَوۡمَ مُسۡتَسۡلِمُونَ٢٦ وَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ يَتَسَآءَلُونَ٢٧ قَالُوٓاْ إِنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَأۡتُونَنَا عَنِ ٱلۡيَمِينِ٢٨ قَالُواْ بَل لَّمۡ تَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ٢٩ وَمَا كَانَ لَنَا عَلَيۡكُم مِّن سُلۡطَٰنِۢۖ بَلۡ كُنتُمۡ قَوۡمٗا طَٰغِينَ٣٠ فَحَقَّ عَلَيۡنَا قَوۡلُ رَبِّنَآۖ إِنَّا لَذَآئِقُونَ٣١ فَأَغۡوَيۡنَٰكُمۡ إِنَّا كُنَّا غَٰوِينَ٣٢ فَإِنَّهُمۡ يَوۡمَئِذٖ فِي ٱلۡعَذَابِ مُشۡتَرِكُونَ٣٣ إِنَّا كَذَٰلِكَ نَفۡعَلُ بِٱلۡمُجۡرِمِينَ٣٤ إِنَّهُمۡ كَانُوٓاْ إِذَا قِيلَ لَهُمۡ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ يَسۡتَكۡبِرُونَ٣٥[الصافات: ۱۹-۳۵].

‏«جز این نیست که برانگیختن، تنها (با) یک فریاد عظیم است و آن‌گاه (زنده می‌شوند و سختی‌های رستاخیز را) می‌نگرند و می‌گویند: ای وای بر ما! این، روز جزاست. (گفته می‌شود:) این، همان روز داوری است که شما آن‌را انکار می‌کردید. ستمگران و امثال‌شان را با معبودانی که جز الله پرستش می‌کردند، برانگیزید و آنان را به سوی دوزخ راهنمایی کنید و نگاه دارید تا به‌طور کامل بازخواست می‌شوند. شما را چه شده (پیروان و پیشوایان دروغین) که یکدیگر را یاری نمی‌کنید؟ بلکه ایشان امروز تسلیم‌اند. رو به یکدیگر کرده و همدیگر را، بازخواست می‌کنند؛ (پیروان به پیشوایان) می‌گویند: شما با ظاهری حق به جانب، نزد ما می‌آمدید (و ما را فریب می‌دادید). (پیشوایان) می‌گویند: بلکه شما، خود مؤمن نبودید و ما بر شما هیچ چیرگی نداشتیم؛ بلکه شما مردم سرکشی بودید. اینک وعده‌ی پروردگارمان بر ما لازم و ثابت گشت و بی‌گمان (همه‌ی) ما، طعم عذاب را می‌چشیم. (آری؛) ما خود گمراه بودیم؛ شما را هم گمراه کردیم. پس بی‌گمان همه‌ی آنان در آن روز، در عذاب شریکند. ما با گنه‌کاران، این‌گونه رفتار می‌کنیم. آنان چنان بودند که چون به آن‌ها گفته می‌شد: «معبود راستینی جز الله وجود ندارد»، تکبر و سرکشی می‌کردند»‏.

آن‌چه که در آیه‌های یادشده بیان گردید، سرزنش اهل دوزخ نسبت به همدیگر است، که در جاهای گوناگونی از رستاخیز روی می‌دهد. پیروان به پیشوایان گمراه خود می‌گویند: شما بودید که باطل را برای ما آراستید و ما را به وسیله‌ی مخالفت با حق، فریب دادید. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَوۡلِيَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ يُخۡرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِۗ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ[البقرة: ۲۵۷].

‏«‏طاغوت (شیاطین و دعوت‌گران به گمراهی) سرپرست کافرانند. آنان را از نور (ایمان و فطرت پاک) بیرون آورده و به سوی تاریکی‌های (کفر و فساد) می‌کشانند. اینان اهل آتشند و در آن‌جا جاودانه می‌مانند‏»‏.

سران و بزرگان کفر، سخنان پیروان‌شان را نمی‌پذیرند و بدان‌ها می‌گویند: شما خود پاسخ‌گوی کارتان هستید، کفر را برگزیدید و ما قدرت و تسلطی بر شما نداشتیم، این سرنوشت ناگوار نتیجه‌ی سرکشی و کفری است که در دنیا مرتکب آن شدید.

۳- اما دشمنی و کشمکشی میان رهروان ناتوان و سرکشان در می‌گیرد. رهروانی که آستین ستمگران را می‌گیرند و با جان و مال در گسترش فساد و گمراهی یار و یاور آن‌ها هستند:

﴿وَبَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِيعٗا فَقَالَ ٱلضُّعَفَٰٓؤُاْ لِلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُوٓاْ إِنَّا كُنَّا لَكُمۡ تَبَعٗا فَهَلۡ أَنتُم مُّغۡنُونَ عَنَّا مِنۡ عَذَابِ ٱللَّهِ مِن شَيۡءٖۚ قَالُواْ لَوۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ لَهَدَيۡنَٰكُمۡۖ سَوَآءٌ عَلَيۡنَآ أَجَزِعۡنَآ أَمۡ صَبَرۡنَا مَا لَنَا مِن مَّحِيصٖ٢١[إبراهیم: ۲۱].

«و همگى در برابر الله نمایان مى‏شوند. پس ناتوانان به گردن‌کشان مى‏گویند: ما پیروان شما بودیم، آیا چیزى از عذاب الله را از ما دور مى‏کنید؟ مى‏گویند: اگر الله ما را هدایت کرده بود، بی‌گمان شما را هدایت مى‏کردیم. چه بى‏تابى کنیم و چه صبر، براى ما یکسان است. ما را راه گریزى نیست».

رشته‌ی کلام را به دعوت‌گر بزرگ اسلام، سید قطب می‌سپاریم تا همراه با او در زیر سآیه‌ی قران، لحظاتی را به سر بریم: سرکشان دروغگو همراه ناتوانان و شیطان و از سوی دیگر، پیروان راه هدایت، در بارگاه احدیت حاضر می‌شوند. هر چند که آن‌ها همواره و برای همیشه در نظر الله ظاهر هستند، اما در آن هنگام آنان مطمئن می شوند که میان آن‌ها و پروردگارشان، هیچ‌گونه حجابی وجود ندارد و هیچ پرده‌ای آن‌ها را پنهان نمی‌کند و هیچ نجات‌دهنده‌ای، آن‌ها را نجات نمی‌دهد. گفتگو آغاز می‌گردد.

ناتوانان به سرکشان می‌گویند: ما پیرو شما بودیم، آیا می‌توانید اندکی از عذاب الله را از ما بردارید؟ منظور از ناتوانان، کسانی هستند که از ویژگی‌های یک انسان، یعنی از آزادی فکر و اندیشه و اعتقاد سقوط کرده‌اند و همیشه خود را پیرو سرکشان و طاغوتیان قرار داده‌اند و در برابر غیر الله، سر تسلیم فرود آورده‌اند و دینی را برای خود برگزیده‌اند. بنابراین، ناتوانی بهانه نیست، بلکه گناه است. الله متعال، ناتوانی را برای هیچ‌کس نمی‌پسندد، بلکه خواهان آزادی برای همه است و این ویژگی اصلی انسان است.

نیروهای مادی هر چند که نیرومند باشند، نمی‌توانند آزادی را از انسانی که خواهان آن است، بگیرند و او را برده‌ی خود کنند. حداکثر آن‌چه که نیروهای مادی می‌توانند انجام دهند، این است که جسم انسان را در اختیار بگیرند، آن را شکنجه کنند و بدان آزار رسانند و به زندان اندازند. اما کسی نمی‌تواند درون، وجدان، روح و عقل انسان را برده‌ی خود کرده و خوار کند، مگر کسی که خود را به دست دیگران بسپارد، تا زندانی و خوار شود.

چه کسی می‌تواند این انسان‌های ناتوان را در باورداشت، اندیشه و رفتار، پیرو سرکشان کند و آنان را در اختیار بگیرد؟ چه کسی این ناتوانان را به فرمانبرداری از غیر الله، وا داشته است؟ حال آن‌که الله آفریدگار، روزی‌رسان و سرپرست آن‌هاست. هیچ‌کس نمی‌تواند چنین کند، مگر نفس‌های ناتوان خودشان. پس آنان ناتوانند؛ نه برای این‌که آنان، از طاغوتیان و سرکشان نیرو و توان مادی کمتری دارند و جایگاه و شکوه‌شان پایین‌تر است، هرگز، هرگز! زیرا همه‌ی این‌ها حالاتی بیرونی هستند و در حقیقت ناتوانی نیستند، تا صفت ناتوانی را به دارندگانش نسبت دهند، بلکه آنان بدان جهت ناتوانند که روحیه، دل و اراده‌ی سست و ناتوانی دارند.

بی‌تردید، ناتوانان بیشترند و ستم‌گران کمتر، پس چه کسی می‌تواند اکثریت را پیرو اقلیت کند؟ آری، این روحیه‌ی ضعیف و فقدان اراده و ذلّت نفس است که اکثریت را پیرو اقلیت قرار می‌دهد و احساس درونی و شکست فکری است که انسان را از عزت و کرامت، که هدیه‌ای الهی است، بی‌بهره می‌سازد!

طاغوت و ستم، هرگز نمی‌تواند توده‌ها را پیرو خود سازد، مگر این‌که توده‌ها خود بخواهند. توان و نیروی طاغوتیان بر توده‌ها، به اراده توده‌ها بستگی دارد. تنها اراده‌ی آهنین توده‌هاست که آن‌ها را از چیرگی طاغوتیان می‌رهاند.

بی‌گمان چنین است که خواری پیدا نمی‌شود، مگر این‌که خود انسان بخواهد و آماده‌ی آن باشند، سرکشان و ستم‌گران با تکیه بر همین آمادگی و پذیرش، افراد را به خواری می‌کشند. ضعیفان، با ضعف و خواری و پیروی، در روز رستاخیز از سرکشان می‌پرسند:

﴿إِنَّا كُنَّا لَكُمۡ تَبَعٗا فَهَلۡ أَنتُم مُّغۡنُونَ عَنَّا مِنۡ عَذَابِ ٱللَّهِ مِن شَيۡءٖ

‏«‏ما پیروان شما بودیم، آیا می‌توانید چیزی از عذاب الله را از ما بردارید؟!‏»‏.

می‌گویند: ما پیرو شما بودیم و به چنین سرنوشتی دچار شدیم؟!

یا این‌که، هنگام دیدن عذاب، سران و بزرگان خود را سرزنش می‌کنند و آن‌ها را سزاوار عذاب می‌دانند! سیاق آیه، هر دو بیان را شامل می‌شود و در هر دو، خواری و ذلّت نمایان است.

سرکشان در پاسخ می‌گویند:

﴿لَوۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ لَهَدَيۡنَٰكُمۡۖ سَوَآءٌ عَلَيۡنَآ أَجَزِعۡنَآ أَمۡ صَبَرۡنَا مَا لَنَا مِن مَّحِيصٖ.

‏«‏اگر الله ما را (به راه رستگاری) رهنمود می‌کرد، ما هم شما را رهنمون می‌شدیم. چه بی‌تابی کنیم و چه شکیبایی، راه نجایی نداریم‏»‏.

پاسخی است آکنده از خستگی و ناراحتی.

﴿لَوۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ لَهَدَيۡنَٰكُمۡ.

چرا ما را سرزنش می‌کنید، هر دو یک سرنوشت داریم؟ چنین نیست که ما بر هدایت باشیم و شما را به گمراهی سوق داده باشیم. اگر ما هدایت می‌دشیم، شما را نیز راهنمایی می‌کردیم، همان‌طور که در گمراهی خویش، شما را نیز به گمراهی کشانده‌ایم.

سرکشان، هدایت و گمراهی خود را به الله نسبت می‌دهند و در این هنگام به قدرت الله اعتراف می‌کنند؛ هر چند در گذشته منکر آن بودند و بر ضعیفان چنان تجاوز و ستم می‌کردند، که گویی گمان روزی را نمی‌بردند که الله، آن‌ها را قاطعانه بازخواست نماید. نه، الله هرگز به گمراهی دستور نمی‌دهد:

﴿قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِ[الأعراف: ۲۸].

‏«‏الله به کار زشت دستور نمی‌دهد‏».‏

از طرف دیگر ضعیفان را سرزنش می‌کنند و بدان‌ها می‌گویند: همه چیزی تمام شد و راه فرار و نجاتی وجود ندارد:

﴿سَوَآءٌ عَلَيۡنَآ أَجَزِعۡنَآ أَمۡ صَبَرۡنَا مَا لَنَا مِن مَّحِيصٖ.

‏«‏چه بی‌تابی کنیم و چه شکیبایی، راه فراری نداریم‏».‏

محاسبه‌ی اعمال به پایان رسید، پرونده بسته شد، کشمکش خاموش گشت و گفتگویی باقی نماند. در این هنگام، صحنه‌ی بسیار شگفت‌آوری خواهد بود، شیطان که حامی و یاور سرکشان بود، در لباس کاهنان و شیاطین ظاهر شده و بر ضعیفان و سرکشان شیطنت و شرارت می‌کند و سخنانی دردناک‌تر از عذاب را نثار آن‌ها می‌نماید:

﴿وَقَالَ ٱلشَّيۡطَٰنُ لَمَّا قُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ إِنَّ ٱللَّهَ وَعَدَكُمۡ وَعۡدَ ٱلۡحَقِّ وَوَعَدتُّكُمۡ فَأَخۡلَفۡتُكُمۡۖ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيۡكُم مِّن سُلۡطَٰنٍ إِلَّآ أَن دَعَوۡتُكُمۡ فَٱسۡتَجَبۡتُمۡ لِيۖ فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوٓاْ أَنفُسَكُمۖ مَّآ أَنَا۠ بِمُصۡرِخِكُمۡ وَمَآ أَنتُم بِمُصۡرِخِيَّ إِنِّي كَفَرۡتُ بِمَآ أَشۡرَكۡتُمُونِ مِن قَبۡلُۗ إِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ٢٢[إبراهیم: ۲۲].

‏«‏و هنگامی که کار (حساب و کتاب) به پایان رسید، اهریمن می‌گوید: الله به شما وعده‌ی راستینی داد و من به شما وعده دادم و پیمان شکستم و من بر شما تسلّطی نداشتم، مگر این‌که شما را دعوت (به گناه و گمراهی) نمودم و شما دعوتم را پذیرفتید. پس مرا سرزنش مکنید و بلکه خودتان را سرزنش کنید. (امروز) نه من به فریاد شما می‌رسم و نه شما به فریاد من می‌رسید. (امروز) از این که مرا پیشتر، (برای الله) شریک قرار دادید، دوری می‌جویم. بی‌گمان کافران عذاب دردناکی دارند»‏.

بسیار شگفت‌انگیز است، شخصیت و هویت شیطا، در آیه‌ی یادشده، به کامل‌ترین و روشن‌ترین وجه نمایان شد. همان‌طور که این گفتگو ماهیت سرکشان و ضعیفان را آشکار ساخت.

شیطان است که در دل‌ها وسوسه می‌اندازد و به گناه وا می‌دارد، همان شیطان است که به پیروانش می‌گوید و به شدت بر آنان عیب می‌گیرد. به گونه‌ای که پیروانش توان پاسخ دادن او را ندارند، پرونده‌شان بسته شده است. اوست که با پایان پذیرفتن فرصت می‌گوید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَعَدَكُمۡ وَعۡدَ ٱلۡحَقِّ وَوَعَدتُّكُمۡ فَأَخۡلَفۡتُكُمۡ.

‏«‏الله به شما وعده راستینی داد و من به شما وعده دادم و پیمان شکستم‏»‏.

چون گنه‌کاران درخواست شیطان را برای انجام گناه پذیرفتند، امروز شیطان بر آنان عیب گرفته و می‌گوید: من تسلطی بر شما نداشتم، شما بودید که از شخصیت خود جدا شدید و دشمنی دیرینه‌ی خود با شیطان را فراموش کردید و درخواست گناه‌آلود مرا را پذیرفتید و دعوت راستین الله را رها ساختید:

﴿وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيۡكُم مِّن سُلۡطَٰنٍ إِلَّآ أَن دَعَوۡتُكُمۡ فَٱسۡتَجَبۡتُمۡ لِي.

‏«‏و من بر شما تسلّطی نداشتم، مگر این‌که شما را دعوت کردم و شما هم دعوتم را پذیرفتید‏».‏

سپس آنان را سرزنش می‌کند و می‌گوید:

﴿فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوٓاْ أَنفُسَكُم.

‏«‏مرا سرزنش نکنید و خود را سرزنش کنید‏».‏

شیطان، پیروانش را به خاطر این‌که از او پیروی کرده‌اند، سرزنش می‌کند. سپس آنان را رها می‌کند و از آنان دور می‌شود، در حالی که آن‌ها را وسوسه می‌کند و می‌گوید: «شما شکست نمی‌خورید.» کافران اعتراض می‌کنند، ولی شیطان پاسخی نمی‌دهد، همان‌گونه که در دنیا آن‌ها را نجات نداد:

﴿مَّآ أَنَا۠ بِمُصۡرِخِكُمۡ وَمَآ أَنتُم بِمُصۡرِخِيَّ.

‏«‏نه من به فریاد شما می‌رسم و نه شما به فریاد من می‌رسید.‏»‏ . ما با هم دوستی و پیوندی نداریم!!».

سپس، از شرک آن‌ها بیزاری می‌جوید و آن‌را انکار می‌کند:

﴿إِنِّي كَفَرۡتُ بِمَآ أَشۡرَكۡتُمُونِ مِن قَبۡلُ.

«(امروز) از این که مرا پیشتر، (برای الله) شریک قرار دادید، دوری می‌جویم».

و سخن شیطانی‌اش را با این سخن دردناک و نیش‌دار به پایان می‌رساند:

﴿إِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ.

‏«‏بی‌گمان کافران عذاب دردناکی دارند‏»‏.

وای بر شیطان و وای بر دوستانش. دوستانی که به گمراهی دعوت شدند و از وی پیروی کردند و پیامبران و دعوت‌گران الله و دعوت‌شان را انکار کردند [۱۰۳].

در جایی دیگر، الله متعال دشمنی ضعیفان و سرکشان را چنین بیان می‌فرماید:

﴿وَإِذۡ يَتَحَآجُّونَ فِي ٱلنَّارِ فَيَقُولُ ٱلضُّعَفَٰٓؤُاْ لِلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُوٓاْ إِنَّا كُنَّا لَكُمۡ تَبَعٗا فَهَلۡ أَنتُم مُّغۡنُونَ عَنَّا نَصِيبٗا مِّنَ ٱلنَّارِ٤٧ قَالَ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُوٓاْ إِنَّا كُلّٞ فِيهَآ إِنَّ ٱللَّهَ قَدۡ حَكَمَ بَيۡنَ ٱلۡعِبَادِ٤٨[غافر: ۴۷-۴۸].

‏«‏‏و هنگامی که، در آتش دوزخ، (دوزخیان) با همدیگر به کشمکش می‌پردازند. ضعیفان (=پیروان دنیوی) به سرکشان (=پیشروان دنیوی) می‌گویند: ما پیروان شما بودیم، آیا اندکی از آتش را از ما برمی‌دارید ؟ سرکشان می‌گویند: ما و شما همگی در آتش دوزخ هستیم. الله در میان بندگان (عادلانه) داوری کرده است‏».

این آیات پس از بیان برتری ‌طلبی و سرکشی فرعون، در کشتن بچه‌ها، تلاش برای کشتن موسی و نیز کشتن مؤمنی که در برابر فرعون ایستاد، با او مجادله کرد و دلایل او را باطل ساخت، می آید. پیش از آن، چگونگی پیروی و فرمانبری بندگان از حاکمان ستمگر و اجرای دستورات‌شان را بیان می‌نماید. افرادی که در دنیا یاور ستمگران بودند، در روز رستاخیز سزای کردار ناشایست خود را می‌بینند و به رهبر و بزرگان خود، ‌هم‌چون فرعون، می‌گویند:

﴿إِنَّا كُنَّا لَكُمۡ تَبَعٗا فَهَلۡ أَنتُم مُّغۡنُونَ عَنَّا نَصِيبٗا مِّنَ ٱلنَّارِ.

‏«‏ما پیروان شما بودیم، آیا بخشی از عذاب را به جای ما پذیرا می‌گردید؟‏».‏

اما رهبران نمی‌توانند برای خود کاری انجام دهند و یاور خود باشند و در جواب می‌گویند:

﴿إِنَّا كُلّٞ فِيهَآ إِنَّ ٱللَّهَ قَدۡ حَكَمَ بَيۡنَ ٱلۡعِبَادِ.

این جایگاه خطرناک در روز رستاخیز، می‌تواند جواب دندان شکنی باشد بر ستمگرانی که به مردم می‌گویند: شما از ما پیروی کنید، ما هم در روز رستاخیز بار شما را تحمل می‌کنیم. ستمگران حتی اگر گناه پیروان‌شان را به دوش کشند، باز هم پیروان‌شان از گناه و سرکشی خویش نجات نمی‌یابند:

﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُمْ بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ١٢ وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالًا مَعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَيُسْأَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ١٣]العنکبوت: ۱۲-۱۳[.

‏«‏کافران به مؤمنان می‌گویند: از راه ما پیروی کنید و بی‌گمان، گناهان شما را بر عهده می‌گیریم! ولی آنان هرگز گناهان ایشان را به گردن نمی‌گیرند و بی‌تردید آنان دروغ می‌گویند.‏ ما نوح را به سوی قوم خود فرستادیم و او نهصد و پنجاه سال در میان آنان ماندگار شد. سرانجام در حالی‌که (با کفر و گناه‏) به خود ستم می‌کردند، طوفان ایشان را در برگرفت».‏

در آیه‌ی دیگر، کشمکش و گفت‌وگوی ستمگران و ستمدیدگان را این‌گونه بیان می‌فرماید:

﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَن نُّؤۡمِنَ بِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ وَلَا بِٱلَّذِي بَيۡنَ يَدَيۡهِۗ وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ مَوۡقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمۡ يَرۡجِعُ بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٍ ٱلۡقَوۡلَ يَقُولُ ٱلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ لِلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُواْ لَوۡلَآ أَنتُمۡ لَكُنَّا مُؤۡمِنِينَ٣١ قَالَ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُواْ لِلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُوٓاْ أَنَحۡنُ صَدَدۡنَٰكُمۡ عَنِ ٱلۡهُدَىٰ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَكُمۖ بَلۡ كُنتُم مُّجۡرِمِينَ٣٢ وَقَالَ ٱلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ لِلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُواْ بَلۡ مَكۡرُ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ إِذۡ تَأۡمُرُونَنَآ أَن نَّكۡفُرَ بِٱللَّهِ وَنَجۡعَلَ لَهُۥٓ أَندَادٗاۚ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَۚ وَجَعَلۡنَا ٱلۡأَغۡلَٰلَ فِيٓ أَعۡنَاقِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۖ هَلۡ يُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٣٣[سبأ: ۳۱-۳۳].

‏«‏کافران می‌گویند: هرگز به این قرآن و دیگر کتاب‌های پیش از آن، ایمان نخواهیم آورد. اگر می‌دیدی در آن هنگام، که ستمگران در پیشگاه پروردگارشان (‏برای حساب و کتاب) نگاه داشته می‌شوند، (از کارشان در شگفت می‌ماندی. چراکه) همه با یکدیگر در گفتگویند و هر یکی گناه را به گردن دیگری می‌اندازد. زیردستان به سرکشان می‌گویند: اگر شما نبودید ما ایمان می‌آوردیم. سرکشان هم به زیردستان می‌گویند: آیا ما شما را از هدایتی که برایتان آمده بود‌ باز داشتیم؟! بلکه خود شما گناهکار بودید.‏ مستضعفان به سرکشان می‌گویند: بلکه پیوسته نیرنگ شما سبب شد که ما از هدایت بازمانیم، در آن هنگام که شما به ما دستور می‌دادید که الله را یگانه ندانیم و همتایی برای او قرار دهیم. (سرانجام، هر دو گروه از شدّت وحشت، نفَس‌هایشان در سینه‌ها حبس می‌شود) و پشیمانی خود را پنهان می‌دارند، بدآن‌گاه که عذاب را مشاهده می‌کنند و ما زنجیرها را به گردن کافران می‌اندازیم. آیا به آنان جزایی جز کارهایی که انجام دادند، داده می‌شود؟‏‏».‏‏ ‏

آری، پیروان و زیردستان، رهبران و سران خویش را متهم می‌کنند و به آن‌ها می‌گویند: شما نگذاشتید که ما ایمان بیاوریم، اگر شما نمی‌بودید ما از فرمان فرستاده‌ی الهی پیروی می‌کردیم. ولی سران و رهبران این تهمت را رد می‌کنند و به زیردستان و پیروان خویش می‌گویند: گناهکار و مقصر خود شما هستید. ما شما را دعوت کردیم و شما هم از ما پیروی کردید و ما هیچ‌گونه تسلطی بر شما نداشتیم.

زیردستان گمراه می‌گویند: سخنان دروغین شب و روز شما، ما را از راه راست منحرف کرد و گمراه ساخت.

نقشه‌ها، توطئه‌ها و رسانه‌های گروهی، در زمان‌های گوناگون، حق را باطل و باطل را حق جلوه می‌دهند و تنها وسیله‌ی انتقال شبهات و سخنان دروغین سران باطل به توده‌ی مردم هستند و موجب کفر و شرک ورزیدن به الله می‌شوند. البته فراموش نکنیم که مبلّغان و آنان که به مبلغان گوش فرا داده و از آنان پیروی می‌کنند، مرتکب اشتباه شده و در بارگاه الهی پاسخ‌گو هستند و بهانه‌ای ندارند.

الله متعال، دشمنی و کشمکش میان اهل دوزخ، هنگام ورود به دوزخ را چنین به تصویر می‌کشد:

﴿هَٰذَاۚ وَإِنَّ لِلطَّٰغِينَ لَشَرَّ مَ‍َٔابٖ٥٥ جَهَنَّمَ يَصۡلَوۡنَهَا فَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ٥٦ هَٰذَا فَلۡيَذُوقُوهُ حَمِيمٞ وَغَسَّاقٞ٥٧ وَءَاخَرُ مِن شَكۡلِهِۦٓ أَزۡوَٰجٌ٥٨ هَٰذَا فَوۡجٞ مُّقۡتَحِمٞ مَّعَكُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِهِمۡۚ إِنَّهُمۡ صَالُواْ ٱلنَّارِ٥٩ قَالُواْ بَلۡ أَنتُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِكُمۡۖ أَنتُمۡ قَدَّمۡتُمُوهُ لَنَاۖ فَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ٦٠ قَالُواْ رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَٰذَا فَزِدۡهُ عَذَابٗا ضِعۡفٗا فِي ٱلنَّارِ٦١ وَقَالُواْ مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالٗا كُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ ٱلۡأَشۡرَارِ٦٢ أَتَّخَذۡنَٰهُمۡ سِخۡرِيًّا أَمۡ زَاغَتۡ عَنۡهُمُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ٦٣ إِنَّ ذَٰلِكَ لَحَقّٞ تَخَاصُمُ أَهۡلِ ٱلنَّارِ٦٤[ص: ۵۵-۶۴].

‏«‏این (پاداش مؤمنان است) و بی‌گمان سرکشان سرانجام بدی دارند و آن دوزخ است که در آن انداخته می‌شوند و چه بد جایگاهی است. این آب داغ و خونابه (اندام دوزخیان است که نوشیدنی ایشان) می‌باشد، باید پیوسته از آن بچشند و بخورند و جز این، انواع کیفرهای دیگری از این قبیل دارند. (به پیشوایان گفته می‌شود:) اینها، گروهی (از پیروان شما) هستند که با شما وارد دوزخ می‌شوند؛ (پیشوایان) می‌گویند، هیچ خوش نیامدند. بی‌گمان ایشان وارد دوزخ می‌گردند. (پیروان، به پیشوایان) می‌گویند: بلکه شما خوش نیامدید و خوشی نبینید. چرا که این شما بودید که چنین جایی را بهره‌ی ما کردید، چه جایگاه بدی است!‏ و می‌گویند: پروردگارا! هر کس چنین جایگاهی را بهره‌ی ما کرد، عذاب او را در آتش دوزخ چندین برابر گردان. و می‌گویند: چرا افرادی را که آنها را از بدان می‌شمردیم، نمی‌‌بینیم؟ آیا ما آنها را به ناحق به مسخره گرفتیم یا (واقعاً در دوزخند و) از نظرها دور مانده‌اند؟ ‏‏ بی‌گمان این گفتگوهای خصمانه‌ی دوزخیان واقعیت دارد».

آنان که در دنیا همدیگر را تبریک و خوش آمد می‌گفتند و بزرگ می‌داشتند، در روز رستاخیز دگرگون می‌شوند و به همدیگر می‌گویند:

﴿لَا مَرۡحَبَۢا بِهِمۡۚ إِنَّهُمۡ صَالُواْ ٱلنَّارِ٥٩ قَالُواْ بَلۡ أَنتُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِكُم[ص: ۵۹-۶۰].

‏«‏خوش نیامدند. آن‌ها نیز در آتش می‌افتند و می‌گویند: بلکه شما خوش نیامدید و خوشی نبینید»‏.

هر کدام آرزو می‌کنند که عذاب دوست و نزدیکش بیشتر و بیشتر گردد. فراموش نکنیم که این کشمکش و دشمنی میان آن‌ها، به طور قطع رخ خواهد داد؛ چون الله آن‌را وعده داده و حال حقیقی آن‌ها را برای ما به تصویر کشیده است.

۴- در روز رستاخیز، میان انسان کافر و شیطانش کشمکش رخ می‌دهد. الله می‌فرماید:

﴿وَقَالَ قَرِينُهُۥ هَٰذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ٢٣ أَلۡقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٖ٢٤ مَّنَّاعٖ لِّلۡخَيۡرِ مُعۡتَدٖ مُّرِيبٍ٢٥ ٱلَّذِي جَعَلَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَأَلۡقِيَاهُ فِي ٱلۡعَذَابِ ٱلشَّدِيدِ٢٦ ۞قَالَ قَرِينُهُۥ رَبَّنَا مَآ أَطۡغَيۡتُهُۥ وَلَٰكِن كَانَ فِي ضَلَٰلِۢ بَعِيدٖ٢٧ قَالَ لَا تَخۡتَصِمُواْ لَدَيَّ وَقَدۡ قَدَّمۡتُ إِلَيۡكُم بِٱلۡوَعِيدِ٢٨ مَا يُبَدَّلُ ٱلۡقَوۡلُ لَدَيَّ وَمَآ أَنَا۠ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِ٢٩[ق: ۲۳-۲۹].

‏«‏هم‌نشین او می‌گوید: این چیزی است که پیش من آمده است. هر کافر سرکش و کینه‌توزی را به دوزخ بیندازید! ‏ آن کسی را که سخت از انجام کارهای نیک بازداشت و متجاوز (از حدود احکام الهی‏ و حقوق دیگران) بود و (در دین خود) شک داشت و (دیگران را نیز ) به شک انداخت و بدبین کرد.‏ آن کسی که با الله، معبود دیگری را برگزید. پس او را به عذاب سخت (دوزخ) بیندازید.‏ همدم او (=شیطان) می‌گوید: پروردگارا! من او را به سرکشی وانداشتم، بلکه او خود در گمراهی ژرفی بود.‏ الله می‌فرماید: در پیشگاه من ستیزه مکنید. من پیش از این شما را هشدار دادم.‏ سخن من دگرگون نمی‌شود و من کمترین ستمی به بندگان روا نمی‌دارم».‏ ‏ ‏

۵- شدت کشمکش و دشمنی، وقتی به اوج خود می‌رسد، که انسان کافر با اعضای بدن خودش به کشمکش می‌پردازد:

﴿يُحۡشَرُ أَعۡدَآءُ ٱللَّهِ إِلَى ٱلنَّارِ فَهُمۡ يُوزَعُونَ١٩ حَتَّىٰٓ إِذَا مَا جَآءُوهَا شَهِدَ عَلَيۡهِمۡ سَمۡعُهُمۡ وَأَبۡصَٰرُهُمۡ وَجُلُودُهُم بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٢٠ وَقَالُواْ لِجُلُودِهِمۡ لِمَ شَهِدتُّمۡ عَلَيۡنَاۖ قَالُوٓاْ أَنطَقَنَا ٱللَّهُ ٱلَّذِيٓ أَنطَقَ كُلَّ شَيۡءٖۚ وَهُوَ خَلَقَكُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٢١[فصلت: ۱۹-۲۱].

‏«و روزی که دشمنان الله به سوی آتش رانده و سپس نگه داشته می‌شوندو چون به آتش می‌رسند، گوش و چشم و پوستشان درباره‌ی اعمالی که انجام می‌دادند، به زیان ایشان گواهی می‌دهند. آنان به پوست‌ها (و اندام) خویش می‌گویند: چرا بر ضد ما گواهی دادید؟ می‌گویند: الله که همه ‌چیز را به سخن درآورده است، ما را گویا ساخت. و او، شما را نخستین بار آفرید و به سوی او بازگردانده می‌شوید».‏‏

این دشمنی در میان کافران زمانی پیش می‌آید، که عذاب دردناکی که الله برای آن‌ها تدارک دیده است، را با چشم می‌بینند. از روی ترس، منکر کارهایی می‌شوند که آن‌ها را دچار چنین عذابی کرده است و مدعی می‌شوند که انسان‌های نیک و صالحی بوده اند. سخن فرشتگان، پیامبران و انسان‌های صالحی که به زیان آن‌ها گواهی می‌دهند، را انکار می‌کنند. در چنین حالتی، الله متعال بر دهان‌شان مهر سکوت می‌زند و از اعضای‌شان، در مورد کارهایی که انجام داده‌اند، می‌پرسد. آن‌گاه کافران به اعضای بدن خویش می‌گویند: نابود شوید، لعنت و نفرین بر شما، من از شما دفاع می‌کنم [۱۰۴].

مسلم، ترمذی، ابن مردویه و بیهقی، از ابو سعید و ابو هریره شروایت کرده‌اند که رسول الله صفرمودند:

«يَلْقَى الْعَبْدُ رَبَّهُ فَيَقُولُ: أَيْ فُلْ؟ أَلَمْ أُكْرِمْكَ وَأُسَوِّدْكَ وَأُزَوِّجْكَ وَأُسَخِّرْ لَكَ الْخَيْلَ وَالْإِبِلَ وَأَذَرْكَ تَرْأَسُ وَتَرْبَعُ؟ فَيَقُولُ: بَلَى. فَيَقُولُ: أَفَظَنَنْتَ أَنَّكَ مُلَاقِيَّ؟ فَيَقُولُ: لَا. فَيَقُولُ: فَإِنِّي أَنْسَاكَ كَمَا نَسِيتَنِي».

«ثُمَّ يَلْقَى الثَّانِيَ فَيَقُولُ: أَيْ فُلْ؟ أَلَمْ أُكْرِمْكَ وَأُسَوِّدْكَ وَأُزَوِّجْكَ وَأُسَخِّرْ لَكَ الْخَيْلَ وَالْإِبِلَ وَأَذَرْكَ تَرْأَسُ وَتَرْبَعُ؟ فَيَقُولُ: بَلَى أَيْ رَبِّ فَيَقُولُ: أَفَظَنَنْتَ أَنَّكَ مُلَاقِيَّ؟ فَيَقُولُ: لَا. فَيَقُولُ: فَإِنِّي أَنْسَاكَ كَمَا نَسِيتَنِي».

«ثُمَّ يَلْقَى الثَّالِثَ فَيَقُولُ لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ. فَيَقُولُ: يَا رَبِّ آمَنْتُ بِكَ وَبِكِتَابِكَ وَبِرُسُلِكَ وَصَلَّيْتُ وَصُمْتُ وَتَصَدَّقْتُ وَيُثْنِي بِخَيْرٍ مَا اسْتَطَاعَ فَيَقُولُ: هَاهُنَا إِذًا قَالَ ثُمَّ يُقَالُ: لَهُ الْآنَ نَبْعَثُ شَاهِدَنَا عَلَيْكَ وَيَتَفَكَّرُ فِي نَفْسِهِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْهَدُ عَلَيَّ فَيُخْتَمُ عَلَى فِيهِ وَيُقَالُ لِفَخِذِهِ وَلَحْمِهِ وَعِظَامِهِ انْطِقِي فَتَنْطِقُ فَخِذُهُ وَلَحْمُهُ وَعِظَامُهُ بِعَمَلِهِ وَذَلِكَ لِيُعْذِرَ مِنْ نَفْسِهِ وَذَلِكَ الْمُنَافِقُ وَذَلِكَ الَّذِي يَسْخَطُ الله عَلَيْهِ» [۱۰۵].

«بنده، پروردگارش را دیدار می‌کند، پروردگار می‌فرماید: آیا من تو را بزرگ نداشتم؟ به تو سروری ندادم؟ زن و فرزند به تو نبخشیدم؟ اسب‌ و شتر را برای تو رام نکردم تا از آنان بهره ببری؟ بنده می‌گوید: آری پروردگار من. پروردگار می‌فرماید: آیا تو گمان می‌کردی که با من دیدار کنی؟ بنده می‌گوید: خیر. پروردگار می‌گوید: همان‌طور که تو مرا فراموش کردی، من نیز تو را فراموش می‌کنم».

«سپس با نفر دوم دیدار می‌کند. او نیز همان وضعیت را دارد. سپس با شخص سوم دیدار می‌کند و او در پاسخ پرسش‌های پروردگار می‌گوید: به تو، کتاب تو و فرستاده‌ی تو ایمان آوردم، نماز خواندم، روزه گرفتم و انفاق کردم، به بهترین وجهی که بتواند، الله را ستایش می‌کند. الله می‌فرماید: آیا گواه خودم را به زیان تو نیاورم؟ او با خود می‌اندیشد: چه کسی به زیان من گواهی می‌دهد؟ آن‌گاه بر دهان او مهر سکوت زده می‌شود و به پا، دهان و استخوان‌هایش گفته می‌شود: به سخن آیید و اقرار کنید».

این گفتمان میان انسان و اعضای بدن، بسیار شگفت‌انگیز است. پیامبرصبه خاطر شگفتی آن خندیده است. در مسلم روایت شده است که انس می‌گوید: ما نزد رسول الله صبودیم که ایشان از این جریان و گفتمان خندید.

سپس به اصحاب شفرمود:

«هَلْ تَدْرُونَ مِمَّ أَضْحَكُ قَالَ قُلْنَا الله وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ مِنْ مُخَاطَبَةِ الْعَبْدِ رَبَّهُ يَقُولُ يَا رَبِّ أَلَمْ تُجِرْنِي مِنْ الظُّلْمِ قَالَ يَقُولُ بَلَى قَالَ فَيَقُولُ فَإِنِّي لَا أُجِيزُ عَلَى نَفْسِي إِلَّا شَاهِدًا مِنِّي قَالَ فَيَقُولُ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ شَهِيدًا وَبِالْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ شُهُودًا قَالَ فَيُخْتَمُ عَلَى فِيهِ فَيُقَالُ لِأَرْكَانِهِ انْطِقِي قَالَ فَتَنْطِقُ بِأَعْمَالِهِ قَالَ ثُمَّ يُخَلَّى بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْكَلَامِ قَالَ فَيَقُولُ بُعْدًا لَكُنَّ وَسُحْقًا فَعَنْكُنَّ كُنْتُ أُنَاضِلُ» [۱۰۶].«فرمود: می‌دانید چرا خندیدم؟ عرض کردیم: الله و رسولش بهتر می‌دانند.

فرمود: بخاطر گفت و گوی انسان با پروردگارش. انسان می‌گوید: پروردگارا! مگر مرا از ستم نجات نمی‌دهی؟ پروردگار می‌فرماید: بله، (نجات می‌دهم.) انسان می‌گوید: من جز خودم، شاهد دیگری را بر خود نمی‌پذیرم. پروردگار می‌فرماید: همین که خودت شاهد خویشتن باشی، کافی است و کرام الکاتبین نیز شاهد هستند».

آن‌گاه بر دهانش مهر سکوت زده می‌شود و خطاب به اعضای بدنش می‌فرماید: از کارهای او بگویید. رسول الله صفرمود: تمام اعضای بدن سخن می‌گویند.

سپس بنده به اعضای خود می‌گوید: خاک بر سر شما، من از شما دفاع می‌کنم.

۶- در روز رستاخیز، بدن انسان با روحش مجادله می‌کند.

ابن‌کثیر می‌گوید: ابن منده در کتاب «الروح»، از ابن عباس سچنین روایت می‌کند که در روز رستاخیز، انسان‌ها حتی با روح خود کشمکش دارند. روح به جسم می‌گوید: تو این کار بد را انجام دادی. جسم نیز به روح می‌گوید: تو به من دستور دادی و کار بد را برای من آراستی.

آن‌گاه الله متعال، فرشته‌ای را برای داوری نزد آن‌ها می‌فرستد. فرشته خطاب به هر دو می‌گوید: مثال شما مانند دو مرد است، یکی بینای زمین‌گیر و دیگری کوری است که می‌خواهند وارد باغی شوند.

بینا به کور می‌گوید: من میوه‌ای را می‌بینم، ولی نمی‌توانم آن‌را بچینم. مرد نابینا می‌گوید: بر دوش من بنشین و آن را از درخت جدا کن.

مرد بینا بر دوش نابینا می‌نشیند و میوه را می‌چیند. حال کدام‌یک در چیدن میوه نقش داشتند و اگر قرار باشد، آن‌ها را به خاطر این کار، مجازات کنند، باید کدام‌یک مجازات شود؟

جسم و روح می‌گویند: هر دو.

فرشته می‌گوید: شما خود داوری کردید و حکم دادید. جسم مانند مرکب و روح مانند سوار در انجام گناه نقش دارند [۱۰۷].

۷- در ایستگاه رستاخیز، کافران بر خود خشم می‌گیرند:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يُنَادَوۡنَ لَمَقۡتُ ٱللَّهِ أَكۡبَرُ مِن مَّقۡتِكُمۡ أَنفُسَكُمۡ إِذۡ تُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلۡإِيمَٰنِ فَتَكۡفُرُونَ١٠[غافر: ۱۰].

‏«کافران ندا داده می‌شوند: بی‌گمان، خشم الله، بیش از خشم شما بر خودتان است. چرا که (در دنیا) به ایمان فرا خوانده شدید، اما راه کفر در پیش گرفتید»‏.

هم‌چنین، با کسانی که در دنیا با آنان دوست بودند، کشمکش و دشمنی دارند و از الله می‌خواهند که عذاب‌شان را چند برابر کند:

﴿يَوۡمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِ يَقُولُونَ يَٰلَيۡتَنَآ أَطَعۡنَا ٱللَّهَ وَأَطَعۡنَا ٱلرَّسُولَا۠٦٦ وَقَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعۡنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا ٱلسَّبِيلَا۠٦٧ رَبَّنَآ ءَاتِهِمۡ ضِعۡفَيۡنِ مِنَ ٱلۡعَذَابِ وَٱلۡعَنۡهُمۡ لَعۡنٗا كَبِيرٗا٦٨[الأحزاب: ۶۶-۶۸].

‏«‏روزی (را یادآور شو) که چهره‌های ایشان در آتش دگرگون می‌گردد و می‌گویند: ای کاش! ما از الله و پیغمبر فرمان می‌بردیم و می‌گویند: پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود پیروی کردیم و آنان ما را گمراه کردند. پروردگارا! آنان را دو چندان عذاب کن و از رحمت خویش دور فرما»‏.

کافران، از شدت خشم و نفرت از انسان‌هایی که موجب گمراهی آن‌ها شده‌اند، از الله می‌خواهند که آن‌ها را نمایان کند، تا با پای خویش آن‌ها را لگدمال کنند:

﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ رَبَّنَآ أَرِنَا ٱلَّذَيۡنِ أَضَلَّانَا مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ نَجۡعَلۡهُمَا تَحۡتَ أَقۡدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ ٱلۡأَسۡفَلِينَ٢٩[فصلت: ۲۹].

‏«‏کافران (در میان دوزخ فریاد برمی‌آورند و) می‌گویند: پروردگارا! کسانی از انس و جنّ، که ما را گمراه کرده‌اند، را به ما نشان بده، تا ایشان را لگدمال کنیم و از زمره‌ی پست‌ترین مردم (از لحاظ مقام و مکان) شوند»‏.

وقتی کافران وارد دوزخ می‌شوند، با صدای بلند همدیگر را نفرین می‌کنند و خواستار عذاب بیشتر برای هم می‌شوند:

﴿قَالَ ٱدۡخُلُواْ فِيٓ أُمَمٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِكُم مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ فِي ٱلنَّارِۖ كُلَّمَا دَخَلَتۡ أُمَّةٞ لَّعَنَتۡ أُخۡتَهَاۖ حَتَّىٰٓ إِذَا ٱدَّارَكُواْ فِيهَا جَمِيعٗا قَالَتۡ أُخۡرَىٰهُمۡ لِأُولَىٰهُمۡ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ أَضَلُّونَا فَ‍َٔاتِهِمۡ عَذَابٗا ضِعۡفٗا مِّنَ ٱلنَّارِۖ قَالَ لِكُلّٖ ضِعۡفٞ وَلَٰكِن لَّا تَعۡلَمُونَ٣٨[الأعراف: ۳۸].

‏«‏‏می‌گوید: با گروه‌هایی از کافران انس و جن، که پیش از شما رفته‌اند، وارد آتش دوزخ شوید! هر وقت گروهی وارد آتش شود، گروه هم‌جنس (پیشین) خود را نفرین می‌کند، تا آن‌گاه که همگی به هم می‌رسند، آن‌گاه پسینیان به پیشینیان می‌گویند: پروردگارا! اینان ما را گمراه کرده‌اند، پس آتش آنان را چندین برابر کن».‏

[۱۰۳] فی ظلال القرآن (‏۴/۲۰۹۵‏) [۱۰۴] این بخشی از حدیث درازی است که امام مسلم در صحیح خود آن را روایت کرده است. [۱۰۵] صحیح مسلم (۴/۲۲۸۰) شماره (۲۹۶۹) [۱۰۶] قبلی، همان صفحه. [۱۰۷] تفسیر ابن کثیر (۶/۶۲)