حکایاتی طلایی از زندگی حضرت ابوبکر صدیق

فهرست کتاب

٣٦- اظهار نظر ابن دغنه در هجرت اول

٣٦- اظهار نظر ابن دغنه در هجرت اول

حضرت عائشه  ل میفرمود: از وقتی بیاد دارم، پدر و مادرم را بر دین مبین اسلام ثابت قدم یافتهام. رسول اکرم  ج هر روز صبح و مغرب به خانه ما تشریف میآورد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

وقتی سختی‌ها و مشکلات و ابتلاء و آزمایش بر مسلمانان شدت گرفت. ابوبکر صدیق  س برای هجرت از مکه راهی سرزمین حبشه شد. در سفر هجرت چون به روستای "برک غماد" در سرزمین یمن رسید، با سردار آنجا که "ابن الدغنه" نام داشت ملاقات کرد. او از حضرت ابوبکر پرسید:"ای ابوبکر! به کجا میروی؟!".‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

حضرت ابوبکر صدیق به او گفت: «أخرجني قومي فأريد أن أسيح في الأرض وأعبد ربي».

(قوم من مرا بیرون راندهاند، میخواهم در زمین سیر و سیاحت کنم و پروردگارم را عبادت کنم).‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

ابن الدغنه گفت: «فإن مثلك يا أبابكر لا يخرج ولا يخرج، إنك تكسب المعدوم وتصل الرحم وتحمل الكل وتقری الضیف وتعین علی نوائب الحق، فإنا لك جار، ارجع واعبد ربك ببلدك».

(شایسته نیست شخصیتی چون شما از سرزمینش بیرون رود، و نه اینکه کسی را جرأت این باشد که شما را بیرون کند: شما به ناداران رسیدگی میکنی، وصله رحم بجا میآوری و مواظب خویشاوندانت هستی، دست افتادهها را میگیری، مهمانوازی میکنی، و در سختی‌های روزگار به مردم یاری میدهی، من ضامن شما هستم، برگرد و خدایت را در شهر و دیار خودت عبادت کن).‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬