شتر جنگی ام زمل
در آن روزها عربها برای خود شترهای جنگی را به نحوی تربیت میکردند که در موقع جنگ و درگیری به کارشان آید. آنها شتر را بصورت بسیار خوبی تربیت نظامی میدادند تا در میدان کارزار در بین صفهای دشمن بتواند حرکت کند. ام زمل یکی از این نوع شترهای جنگی داشت که از مادرش ام قرفه به او رسیده بود.
ام قرفه در بین قبیلهاش از جایگاه ویژهای برخوردار بود و همه برای او احترام خاصی قائل بودند. او عمه عیینه بن حصن بود. همسرش مالک بن حذیفه یکی از سرکردههای بنوفرازه بود. فرزندان او نیز در بین قبیله از احترام و جایگاه خاصی برخوردار بودند.
اگر جنگی با قبیلهای درمیگرفت ام قرفه بر شتر جنگیش سوار شده، جلوی سربازان قبیلهاش ویراژ میداد و آنها را به جنگ تشویق میکرد. پس از مرگ او این شتر را دخترش ام زمل به ارث برد.
قبیله بنوفرازه و سایر قبیلهها برای ام زمل نیز همان عزت و احترامی را قائل بودند که برای مادرش داشتند.
افرادی از قبیلهاش که در جنگ با حضرت ابوبکر س و حضرت خالد شکست خورده، برای نجات جان خود از میدان معرکه فرار کرده بودند، نزد ام زمل جمع شدند. ام زمل زنی بسیار شجاع و دلیر و با همت بود. او آنها را دلداری داده، روحیهشان را بالا برد و به آنها مژده داد که در آینده حتما پیروز خواهند شد.
او شروع کرد بار دگر آنها را برای جنگ با خالد بن ولید س آماده میکرد.
افراد زیادی از قبیلههای مختلف در مدت کوتاهی دور او جمع شدند. او توانست لشکر بسیار بزرگی را برای جنگ بسیج کند. وقتی خالد بن ولید س از تمام ماجرا مطلع شد و تفاصیل سپاه دشمن بدستش افتاد برای سرکوب کردن لشکر دشمن از بزاخه حرکت کرد.
دو سپاه خالد بن ولید س و أم زمل با آمادگی کامل در میدان جنگ به مصاف هم رفته صف آرایی کردند. در هر دو سوی میدان وضعیت بسیار هولناک بود. در یک لحظه کوس جنگ نواخته شد و سربازان تشنه خون یکدیگر بجان هم افتادند. در بین چکاچک شمشیرها و نعرههای جنگویان ام زمل سوار بر شتر جنگی خود با شعارهای بران و سخنرانیهای آتشین سربازانش را به جان فشانی و جوش و خروش میخواند و معنویات آنها را بالا برده خونشان را گرم نگه میداشت. در اینکه او ژنرالی بسیار ماهر بود و به فن و فوت جنگ بسیار وارد هیچ شک و شبهای نبود. قراولان او چون کینههای ترکیده و آتشین با صبر و شجاعت بیمانندی شمشیر میزدند. صد شتر دیگر دور و بر شتر ام زمل را گرفته بودند که پهلوانانی جنگجو و رزمنده بر آنها سوار بودند. آنها مأموریت داشتند تا از ام زمل حفاظت کنند.
در این سو شهسواران نیرومند و جان بر کف مسلمان نیز با شجاعت و دلیری بیمانندی پتکها و شمشیرهایشان را بر پیکر دشمن وارد میکردند. هدف اصلی آنها ام زمل بود. آنها بارها سعی کردند به او نزدیک شوند، ولی پاسدارانی که از او محافظت میکردند توانستند تمامی تلاشهای سربازان مسلمان را ناکام کنند. پس از نبردهای بسیار و کوششهای متوالی مجاهدان، تمامی صد شتر سواری که از او حمایت میکردند کشته شدند و سپاه اسلام موفق شد به او نزدیک شود. همینکه برخی از دلیر مردان مجاهد نزدیک شتر رسیدند با سرعت برق آسایی پاهایش را قطع کردند. با واژگون شدن شتر ام زمل نیز بر زمین افتاد. و در یک چشم بهم زدن شمشیری بران سرش را از گردنش جدا کرد. روحیه سربازان او با دیدن شتر رهبرشان که نقش زمین شده بود و سر "ام زمل" که از تنش جدا گشته و روی نیزهها میرقصید، فرو ریخت. آنها از ادامه جنگ بکلی نا امید شده، در پی راه فراری از میدان کارزار شدند. مسلمانان نیز آنها را طعمه شمشیرهایشان قرار دادند.
اینچنین بود که فتنه مرتدان و آشوب از دین بازگشتهها در شمال شرقی شبه جزیره عرب برای همیشه از بین رفت. [٢٥١]
عرب شترهای جنگی تربیت یافته ای را نزد خود نگه می داشتند تا در روزهای سخت جنگ و درگیری به کارشان آید
ام زمل سوار بر شتر جنگیش با سخنهای آتشین و شعارهای فتنه افروز روحیه سپاهیانش را بالا برده خون را در کالبد آنها به جوش می آورد
[٢٥١]- بنگرید به: الصدیق أبوبکر، اثر/ محمد حسین هیکل، ص: ٢٤٤، ٢٤٦.