پشت صحنه هجرت
وقتی شکنجه و آزار و اذیت قریشیان بر مسلمانان از حد تجاوز کرد، آنها مجبور شدند برای حفاظت دین و ایمان خود، راهی حبشه شوند.
پس از مدتی چند، مرحله دومی از هجرت بسوی مدینه منوره آغاز شد.
حضرت ابوبکر صدیق س از حضرت پیامبر اکرم ج اجازه هجرت خواست. آن حضرت ج به او فرمود:
«لا تعجل! لعل الله يجعل لك صاحبا»
(عجله نکن! شاید خداوند متعال برایت همراهی تعیین کند).[٥٣]
حضرت ابوبکر آرزو داشت افتخار همراهی رسول اکرم ج برایش مهیا شود. مادر مؤمنان عائشه صدیقه قصه هجرت را چنین تعریف میکند: پیامبر اکرم ج هر روز صبح و بعد از ظهر حتما سری به خانه ما میزد. ظهر روزی که به ایشان از جانب خداوند متعال اجازه هجرت داده شد، تشریف آورد. هرگز در چنین وقتی به خانه ما نمیآمد. حضرت ابوبکر س با دیدن پیامبر اکرم ج در این وقت با خود میگفت: حتما کار بسیار مهمی پیش آمده که پیامبر خدا ج در این وقت تشریف آورده. چون آنحضرت ج داخل خانه تشریف آورد حضرت ابوبکر به احترام ایشان کنار رفت تا پیامبر جبنشیند.
حضرت عائشه ل میفرماید: در این وقت تنها من و خواهرم اسماء نزد پدرمان س بودیم. پیامبر اکرم ج به حضرت ابوبکر فرمود میخواهم تنها با شما صحبت کنم. پدر گفت: «یا رسول الله! إنما هما ابنتای». – یا رسول الله! -هیچ جای نگرانی نیست - اینها دخترانم هستند - و قابل اعتماد کامل -.
ایشان ج فرمودند: «إن الله قد أذن لي في الخروج والهجرة». – خداوند به من اجازه خارج شدن از مکه و هجرت به مدینه دادهاند.
سیدنا ابوبکر صدیق با خوشحالی پرسیدند: «الصحبة يا رسول الله؟». – ای رسول خدا یعنی به من شرف همراهی با خود را میدهید؟!-.
پیامبر خدا ج به ابوبکر جواب مثبت داد. حضرت ابوبکر صدیق س از شنیدن این خبر آنچنان خوشحال و شاد گشت که در پوستش نمیگنجید و میخواست از فرط خوشحالی پرواز کند. اشکهای شادی از گونههای ابوبکر جاری شده بود.
حضرت عائشه ل میفرمایند: بخدا سوگند تا آن روز من نمیدانستم که از شدت خوشحالی انسان به گریه میافتد.
حضرت ابوبکر س گفتند: «يا نبي الله! إن هاتين راحلتان قد كنت أعددتهما لهذا». – ای پیامبر خدا! من این دو شتر را برای چنین روزی آماده کردهام -.
پس از آن پیامبر خدا ج و حضرت ابوبکر س با یکی از مشرکان قبیله بنودیل بن بکر بنام عبدالله بن اریقط در مقابل مبلغی مال اتفاق کردند تا آنها را در سفر مدینه منوره راهنمایی کند، سپس دو شتر را به او تحویل دادند و مسئولیت نگهداری شترها تا آغاز سفر نیز به او واگذار شد.[٥٤]
[٥٣]- تاریخ الدعوة إلى الإسلام: ١٠٧.
[٥٤]- السیرة النبویة، اثر ابن کثیر: ٢/٢٣٣ ،٢٣٤.