حکایاتی طلایی از زندگی حضرت ابوبکر صدیق

فهرست کتاب

١٧٥- قوت قلب دادن به سپاه اسامه

١٧٥- قوت قلب دادن به سپاه اسامه

حضرت ابوبکر صدیق  س به ارودگاه سپاه اسامه آمد، تا آن‌ها را بدرقه کند. حضرت اسامه را سوار کرده با او خداحافظی مکرد. خودش پای پیاده مقداری از راه را همراه آن‌ها رفتند. حضرت عبدالرحمن بن عوف مهار شتر ایشان را در دست داشت. حضرت اسامه  س گفت: ای خلیفه رسول الله  ج، بخدا سوگند! یا شما سوار شوید و یا من پیاده میشوم". حضرت ابوبکر فرمود: «والله! لا تنزل، ووالله! لا أركب، وما علي أن أغبر قدمي في سبيل الله». " بخدا نه شما پیاده میشوید، و نه من سوار میشوم. چه اشکالی دارد قدمهایم در راه خدا غبارآلود شود".‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

سپس حضرت ابوبکر  س به حضرت اسامه گفت: " اگر اشکالی نمیبینی که عمر را برای کمک به من در اینجا بگذاری، خواهشا او را با خود نبر". اسامه  س اجازه دادند تا عمر  س در مدینه منوره کنار خلیفه مسلمانان بماند.‬‬‬‬‬‬[٢٠٠]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

[٢٠٠]- البدایة والنهایة: ٦/ ٣٠٩، و تاریخ الطبری: ٤/ ٤٥، ٤٧.