٦٩- اعتماد بینظیر
حضرت ابوهریره میفرمایند: روزی پیامبر اکرم ج پس از ادای نماز فجر، به طرف صحابه روی کرده فرمودند:
«بينما رجل يسوق بقرة قد حمل عليها، فالتفتت إليه فكلمته فقالت: إني لم أخلق لهذا لكني خلقت للحرث».
"مردی گاوی را بار کرده بجلو هی میکرد. گاو بسوی او بازگشته، به او گفت: من برای باربری درست نشدهام، من برای شخم زنی آفریده شدهام".
مردم با شنیدن این حکایت بسیار تعجب کرده گفتند: سبحان الله! عجب حکایتی است، مگر گاو هم حرف میزند؟
رسول الله ج در جواب فرمودند:
« فإني أؤمن به وأبوبكر وعمر». "من و ابوبکر و عمر این حکایت را باور داریم".
سپس آن حضرت ج در ادامه فرمودند:
«بينما راع في غنمه عدا عليه الذئب فأخذ منها شاة فطلبه الراعي، فالتفت إليه الذئب فقال: من لها يوم السبع يوم ليس لها راع غيري؟».
" چوپانی در بین گوسفندانش بود که گرگی به رمه زده گوسفندی را به دهن گرفت و گریخت. چوپان او را دنبال کرد و گوسفند را از چنگش بدر آورد. گرگ به او نگریست و گفت: چه کسی روز درندهها از گوسفندانت حفاظت میکند، آن روز گوسفندان را جز من چوپانی نخواهد بود؟".
مردم باز با تعجب گفتند: سبحان الله! گرگ میتواند حرف بزند.
رسول الله ج فرمودند:
«فإني أؤمن بذلك وأبوبكر وعمر بن الخطاب». " من و ابوبکر و عمر بن الخطاب این قصه را باور داریم".
پیامبر خدا ج چنین با اعتماد کامل پیشاپیش از باور کردن ابوبکر و عمر اطلاع میدادند در حالیکه آن دو در آن مجلس حضور نداشتند![٧٦]
[٧٦]- صحیح البخاری، حدیث: ٣٦٦٣، و صحیح مسلم، حدیث:٢٣٨٨.