٤٤- سطان امنیت و پاسبان صلح
در سفر هجرت از مکه به مدینه پیامبر اکرم ج با بریده اسلمی و تیراندازانش برخورد کرد. او نیز چون بسیاری دیگر برای بدست آوردن جایزهای که قریش برای دستگیری پیامبر اکرم ج و حضرت ابوبکر صدیق س تعیین کرده بود، در پی آنها صحرا را زیر و روی میکرد. چون سر راه پیامبر خدا ج سبز شد پیامبر از او پرسید: تو کیستی؟ او جواب داد: من بریده هستم. پیامبر اکرم ج به طرف حضرت ابوبکر صدیق نگاه کرده از نام او فال نیک گرفته فرمودند:" ابوبکر! کار ما سرد و درست شد". سپس پرسید:" از کدام قبیلهای؟". او جواب داد: من از قبیله اسلم هستم. پیامبر ج بار دیگر فال نیک گرفته روی به ابوبکر کرده فرمود:" ما به سلامت میرسیم". سپس پرسیدند:" از کدام شاخه أسلم؟". او گفت از "بنو سهم". سهم در عربی هم به معنای تیر میآید و هم به حصه و قسمت یک فرد. پیامبر خدا ج از این کلمه معنی "حصه" را برداشت کرده از آن فال نیک گرفته به ابوبکر فرمود:" حصه تو بیرون آمد".
اینها به طمع رسیدن به جایزه بیرون آمده بودند، ولی قدرت الهی برای آنها چیزی بسیار بهتر و شایستهتر را در نظر داشت. چون زیارت و دیدار نبی اکرم ج نصیب آنها شد، آفتاب پر نور اسلام در سینههای آنها تابیدن گرفت.
بریده پرسید: شما کیستی؟ پیامبر اکرم ج فرمودند: اسم من محمد بن عبدالله است، من فرستاده و رسول پروردگار یکتایم. پیامبر خدا ج او و همراهانش را با اسلام و فرامین والای آن آشنا ساخت. قلب بریده آکنده ایمان گشته با دلی سرشار عشق همراه با هفتاد یا هشتاد تن همراهان با خانوادههایشان اسلام آوردند.
حضرت بریده شب را با پیامبر خدا سپری کرد. صبح که شد خدمت پیامبر خدا ج عرض کرد: یا رسول الله! وقتی شما وارد مدینه منوره میشوید، بسیار مناسب است پرچمی برای خود داشته باشید. پیامبر خدا ج با پیشنهادش موافقت کرده عمامهاش را از سرش گرفته بر نیزهای بست و بدست حضرت بریده دادند. او نیز پرچم را بالا گرفته پیش روی پیامبر خدا ج شروع به حرکت کرد. پیامبر سعادت و رستگاری در حالی وارد مدینه منوره شدند که بریده پیشاپیش پرچمدارشان بود.[٥٠]
افراد بریده اسلمی برای گرفتن جایزه بیرون آمده بودند، ولی خداوند برایشان سعادت و رستگاری را رقم زد.
[٥٠]- سیرة خاتم النبیین، ص:٤٤١، الطبقات الکبری: ٤/٢٤٢، سیر أعلامالنبلاء: ٢/٤٧٠، تاریخ الخمیس: ١/٢٣٥.