حکایاتی طلایی از زندگی حضرت ابوبکر صدیق

فهرست کتاب

٣٧- پس از رد ضمانت ابن دغنه چه اتفاقی افتاد؟

٣٧- پس از رد ضمانت ابن دغنه چه اتفاقی افتاد؟

رد ضمانت ابن دغنه از سوی ابوبکر صدیق  س همان، و شروع شدن انواع آزار و اذیت و شکنجه کافران مکه همان!

باری آن حضرت به طرف خانه خدا میرفتند که یکی از نگونبخت‌های قریشی بر سرشان خاک ریخت. و چون آن حضرت با یکی از سرداران نامدار قریش بنام ولید بن مغیره ملاقات کرد از بیحرمتی و شرارت آن ابله نادان به او گله کرد. ولید با بیاعتنایی در جواب گفت: " این بلا را خودت به سر خودت آوردهای"!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

حضرت ابوبکر آهی کشیده گفتند: «أي رب! ما أحلمك، أي رب! ما أحلمك، أي رب! ما أحلمك».

(آه خدای من! چقدر حلیم و بردباری!.. آه خدای من! چقدر حلیم و بردباری.. آه خدای من! چقدر شکیبا و بردباری..)[٤١]

خوانندگان گرامی!.. لطفا کمی به فرموده حضرت ابوبکر صدیق  س توجه فرمائید، ببینید چگونه با قلبی آکنده محبت و عشق و ایمان پروردگار و آفریدگار یکتای خود را مدح و ثنا میگوید. ای پروردگار و مالک من! من در پناه و ضمانت توام، و این ابلهان نادان به پناه و پاسبانی تو هیچ ارزشی قائل نیستند، با این وجود حق آن‌ها را کف دستشان نمیگذاری و فورا آن‌ها را به سزای اعمال ننگشان نمیرسانی، و به آن‌ها فرصت میدهی آنچه میخواهند انجام دهند. حقا که تو بس حلیم و بردباری!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

[٤١]- فتح الباری، اثر/ الحافظ ابن حجر: ٧/٢٧٤، البدایة والنهایة: ٣/٩٥.