حکایاتی طلایی از زندگی حضرت ابوبکر صدیق

فهرست کتاب

٥٧- تشریف آوردن به مدینه منوره

٥٧- تشریف آوردن به مدینه منوره

از روزی که خبر حرکت پیامبر اکرم  ج از مکه به مسلمانان مدینه رسیده بود آن‌ها هر روز صبح زود برای استقبال آن جناب از شهر بیرون میآمدند و با نگاه‌های پر شوقشان به راه مدینه خیره میشدند تا دیدار دوست و محبوبشان را توتیای چشمانشان کنند؛ و چون ظهر میشد و آفتاب داغ صحرا خودنمایی میکرد به خانههایشان باز میگشتند. یک روز پس از انتظار طولانی وقتی میخواستند به خانههایشان باز گردند یکی از یهودیان برای کار خودش روی نخلی بلند بالا رفته بود. او از دور نبی اکرم  ج و همراهانش را که لباس سفید بر تن داشتند را دید که به سوی مدینه میآیند. با صدای بلند داد کشید:" آهای عرب‌ها! آن سرداری که منتظر او بودید در راه است". مسلمانان برای حمایت از پیامبر اکرم  ج از هر گزندی فورا اسلحه به دوش گرفته به استقبال ایشان رفتند و در خارج از شهر به عزیز و محبوبشان رسیدند. پیامبر اکرم  ج همراه آن‌ها به جانب راست مدینه منوره حرکت کرده در محله بنو عمرو بن عوف فرود آمدند. این حکایت روز دوشنبه ماه ربیع الأول بود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬[٦٦]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

در حالیکه رسول اکرم  ج خاموش نشسته بودند حضرت ابوبکر برای ملاقات با مردم از جایشان برخواستند. برخی از انصاریان مدینه که پیش از این شرف دیدار پیامبر اکرم  ج نصیبشان نشده بود چون حضرت ابوبکر ایستاده بود به او اظهار ارادت و عقیده میکردند، تا اینکه آفتاب بر پیامبر خدا  ج افتاد و حضرت ابوبکر صدیق  س با دستمالی که داشتند ایشان را سایه کردند. اینجا بود که آن‌ها رسول الله  ج را شناختند.‬‬‬‬‬‬[٦٧]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

[٦٦]- فتح الباری: ٤/ ٥٤٤.

[٦٧]- الهجرة فی القرآن الکریم، ص/٣٥١.