حکایاتی طلایی از زندگی حضرت ابوبکر صدیق

فهرست کتاب

٢١٣- لشکر کشی خالد بن ولید رضی الله عنه بر علیه مرتدان

٢١٣- لشکر کشی خالد بن ولید رضی الله عنه بر علیه مرتدان

حضرت ابوبکر صدیق فورا پس از بدست گرفتن مسئولیات خلافت برای سرکوب مرتدان لشکرهایی ترتیب داده، آن‌ها را برای نبردهای تاریخساز بسیج نمود و فرماندهی هر سپاهی را به پهلوانی نامدار و با تجربه سپرد. ایشان برای سرکوبی طلیحه اسدی لشکری به فرماندهی خالد بن ولید گسیل داشت. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

امام احمد در این باره روایتی آورده که چون حضرت خلیفه  س برای نبرد با مرتدان و خاموش کردن فتنه آن‌ها لشکری به فرماندهی خالد بن ولید اعزام داشت، فرمود: «إني سمعت رسول الله  ج يقول: نعم عبدالله وأخو العشيرة خالد بن الوليد وسيف من سيوف الله سله الله عز وجل على الكفار والمنافقين».

"از زبان شیوا و شیرین رسول الله  ج شنیدم که فرمودند: چه خوش بندهای است و چه برادر نیکوئی؛ خالد بن ولید، شمشیری است بران از شمشیرهای رحمان، آن‌را برای گردن زدن کافران و منافقان از نیام برکشیده".‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

چون سپاه خالد بن ولید آماده حرکت از اردوگاهش در ذی القصة شد، حضرت ابوبکر  س در میان انبوه مردم به ایشان وعده داد، سپاه او نیز بزودی از طرف خیبر به لشکر او میپیوندد. ایشان با این اعلان عمومی خواستند بیم و وحشت در دل‌های صحرانشینان بیفکنند تا بفکر خیانت و شورش نیفتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

حضرت ابوبکر  س به ایشان دستور داد اول بسوی طلیحه اسدی بروند و پس از سرکوبی او به طرف بنوتمیم حرکت کنند. طلیحه اسدی نزد قومش بنو أسد و غطفان بود. بنوعبس و ذبیانیها نیز بدو پیوسته بوند. طلیحه برای بنو جدیله و غوث از شاخههای قبیله "طی" نیز پیام فرستاده بود که به سپاه او بپیوندند، آن‌ها فورا قراولانی پیشتاز برای کمک به او فرستادند تا بقیه جنگجویان آماده شده طی چند روز آینده به او بپیوندند. این در حالی صورت میگرفت که حضرت ابوبکر  س پیش از حرکت سپاه خالد بن ولید، فرزند حاتم طائی؛ عدی بن حاتم  س را بسوی قبیلهاش فرستاده بود تا آن‌ها را از پیوستن به سپاه کفر بر حذر دارد. ایشان بدو گفته بود:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

«أدرك قومك لا يلحقوا بطليحة فيكون دمارهم».

"قومت را دریاب، نکند به طلیحه ملحق شوند و خود را نابود و برباد سازند".

حضرت عدی  س خود را به قبیلهاش "بنو طی" رسانید و به آن‌ها مشوره داد تا با خلیفه رسول الله  ج بیعت کنند. او سعی و تلاش بسیاری بخرج داد تا آن‌ها را قانع کند بار دیگر به آغوش پر مهر اسلام بازگردند، ولی کبر و غرور مانع این کار شد و با قلدری گفتند ما هرگز از "ابوالفصیل" اطاعت نخواهیم کرد. آن‌ها از روی مسخره و استهزاء حضرت ابوبکر  س را "أبوالفصیل" نامیدند. عرب‌ها بچه شتر را "بکر" و "فصیل" مینامیدند. "فصیل" به بچه شتر کوچک و "بکر" به شتر نوجوان گفته میشود. آن‌ها بجای اینکه نام خلیفه یعنی أبوبکر را بر زبان رانند از باب تمسخر به ایشان "أبوالفصیل" میگفتند. حضرت عدی  س به آن‌ها گفت: " بخدا سوگند! بزودی سپاه ابوبکر به اینجا میرسد، آن‌ها چنان سرهایتان را از گرد جدا خواهند کرد که باور کنید؛ واقعا حضرت ابوبکر خلیفهای توانا و با همت و نیرومند است". حضرت عدی با طرفندهای بسیاری سعی کرد تا هر طور شده دل‌های آن‌ها را نرم کند و عقل‌هایشان را بیدار.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

سپاه حضرت خالد بن ولید سر رسید، فرماندهی گروهان پیشتاز انصاریان را حضرت ثابت بن قیس بن شماس  س بر عهده داشت. ایشان حضرت ثابت بن اقرم و عکاشه بن محصن را پیش آهنگ گروهانش فرستاد تا وضع منطقه را بررسی کند. این دو نفر در کمین طلیحه و برادرش سلمه و لشکریانشان، قرار گرفته محاصره شدند. آن‌ها با دیدن حضرت ثابت او را به مبارزه تن به تن خواستند. طلیحه با یک حمله غافلگیرانه حضرت عکاشه را شهید کرد و برادرش سلمه جام شهادت را به حضرت ثابت بن أقرم نوشانید. چون سپاه حضرت خالد بن ولید بدانجا رسید جسدهای پرپر شده و بخون غلطیده آن دو شهید ایمان را جلوی راهش یافت. مسلمانان از شهادت آن دو پهلوان بسی رنجیده خاطر شده، تصمیم گرفتند به هر قیمتی شده انتقام برادرانشان را از سپاهیان آشوبگر بگیرند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

حضرت خالد  س بطرف بنوطی حرکت کرد، حضرت عدی بن حاتم در راه به او رسیده عرض کرد:" به من تنها سه روز فرصت دهید، چرا که قومم از من مهلت خواستهاند تا قراول‌های پیشتازی که بسوی طلیحه گسیل داشتهاند را بازگردانند، آن‌ها میترسند اگر به سپاه اسلام بپیوندند طلیحه دوستان آن‌ها را به قتل میرساند و من مطمئنم شما هرگز راضی نمیشوید آن‌ها طعمه آتش سوزان جهنم شوند".‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

پس از گذشت سه روز حضرت عدی بن حاتم پانصد جنگجویی که دوباره به اسلام بازگشته بودند را با خود همراه کرده خدمت خالد  س حاضر شد. همه این مجاهدان به سپاه اسلام پیوستند. حضرت خالد برای سرکوبی بنوجدیله راهش را ادامه داد. اینجا بار دیگر حضرت عدی خدمت فرمانده سپاه رسیده درخواست نمود:" خالد! به من چند روز مهلت بده تا من به آن‌ها بفهمانم اشتباه بزرگی مرتکب میشوند. شاید خداوند متعال همانطور که غوثی‌ها را نجات داد آن‌ها را نیز نجات دهد".‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

حضرت عدی نزد آن‌ها آمده، تمام تلاش خود را بخرج داد تا آن‌ها را بفهماند. بالأخره پس از گفتگوها و بحث‌های طولانی آن‌ها به حرف‌های حضرت عدی گوش فرا دادند. ایشان با مژده اسلام این قبیله نزد فرمانده سپاه بازگشت. از میان آن‌ها گروهانی شامل هزار شاهسوار به سپاه اسلام پیوست. حضرت عدی بن حاتم  س که بهترین چشم و چراغ قومش بود سبب خیر و برکت بس بزرگی برای آن‌ها شده ارمغان ایمان را بدان‌ها هدیه نمود و جان و مالشان را از هلاکت و بربادی دنیا، و آخرتشان را از آتش سوزان جهنم نجات داد.

خالد بن ولید شمشیری است بران از شمشیرهای رحمان، خداوند او را از نیام برکشیده تا سر کافران و منافقان را از گردن‌هایشان جدا کند