١٩٤- تصمیم جدی برای انتقام شهیدان
طی همین روزها بود که فتنه افروزان قبیلههای بنوذبیان و عبس ناجوانمردانه به مسلمانان مناطق خودشان حمله کرده آنها را به شهادت رسانیدند. مرتدان قبیلههای دیگر نیز با شنیدن این خبر تحریک شده شروع کردند به کشتن مسلمانان. حضرت ابوبکر س از وضعیت مسلمانان دربند در آن مناطق بشدت نگران شده قسم خورد انتقام آنها را از مشرکان خواهد گرفت، و با هر قبیلهای که در جنایت کشتار مسلمانان دست داشته بشدت برخورد خواهد کرد و آنها حساب سنگینی پرداخت خواهند نمود.
حضرت ابوبکر برای انتقام گرفتن از دشمنان ناجوانمرد تصمیم خودش را گرفته بود. ایشان نقشهای ترتیب دادند تا به دشمن چنان درسی دهند که تاریخ آنرا فراموش نکند. ایشان تصمیم خودش را آن چنان جامه عمل پوشانید که مسلمانان سایر قبائل عرب سربلندانه بر دین خود ثابت قدم ماندند و مشرکان با ذلت و خواری شکست را قبول کرده سر شکسته و رسوا شدند. اینگونه بود که زکات قبایل مختلف به سوی مدینه منوره روانه گشت. سه نفر از آنها مجبور شدند در تاریکی شب زکاتشان را برداشته خود را به مدینه منوره برسانند.
در اول شب صفوان سر رسید، در نیمههای شب زبرقان با زکات قبیلهاش آمد، و در پایان شب عدی با زکات قوم و قبیلهاش وارد مدینه شد. تنها در یک شب زکات شش قبیله به مدینه منوره رسید. هر کاروان حامل زکاتی که به مدینه منوره میرسید مردم میگفتند:" شاید گشتی است که از حمله دشمن خبر میدهد". حضرت ابوبکر با آرامش کامل و اعتماد به نفس بیمانندی میفرمود: «بل بشیر». " نه این مژده و خوش خبری است".
چون مردم با چشمان خود میدیدند کاروانی که از دور نمایانگر بود گروهی هستند که زکات خود را گرفته خدمت خلیفه رسول الله ج حاضر میشوند، خدمت آن حضرت عرض کردند: " چه بسیارند خبرهای خوش و مژدههای شما؟!".
مدینه در فضای این خوشخبریهای پیاپی و رسیدن کاروانهای زکات، و برخی تعزیت نامهها بسر میبرد، که سپاه حضرت اسامه س سربلند و پیروزمندانه به مدینه بازگشت. این لشکر پیروز با جوانمردی تمام تک تک دستورها و ارشادهای رسولالله ج را بجای آورده، تمامی پند و نصیحتهای ایشان را اجرا نموده، پیروزمندانه وارد پایتخت اسلام شد. حضرت ابوبکر س، حضرت اسامه س را جانشین خود در مدینه منوره قرار داده به سپاه خسته و از راه رسیده فرمود: «أریحوا وأریحوا ظهرکم». " شما استراحت کنید و به شترها و اسبهایتان هم اجازه استراحت دهید".
سپس خودشان همراه سپاهی که برای حمله به "ذی القصة" آماده کرده بود از شهر خارج شد. گشتهای ویژه حفاظت از شهر نیز سوار بر اسبهایشان همراه ایشان حرکت کردند. مسلمانان خدمت خلیفه رسول الله ج حاضر شده عرض کردند:" ای خلیفه رسول الله! ما شما را به خدا قسم میدهیم که خودتان همراه سپاه نروید و کسی را فرمانده سپاه قرار داده بجای خود بفرستید. اگر چنانچه او شهید شود شما هستید تا فورا کسی دیگر را به فرماندهی سپاه انتخاب کنید. حضرت ابوبکر س با شنیدن این حرفها فرمودند: «لا والله! لا أفعل ولأواسینکم بنفسی». " بخدا قسم! هرگز چنین نخواهم کرد، برای بالا بردن همت شما در کنارتان خواهم بود".[٢٢٢]
شخصیت واقعی حضرت ابوبکر صدیق س در جنگ با مرتدان به خوبی نمایان شد. بر همه ثابت شد ایشان رهبری دلیر و شجاع هست که برای پاسبانی از عقیده خود حاضر است جان خودش را فدا کند. و البته نزد مسلمانان تنها کسی شایستگی خلیفه و رهبر بودن را دارد که با عمل و کارنامه خودش الگو و سرمشق نمونه برای آنها باشد. در نتیجه این شیوه سیاستمداری و حکمرانی حضرت ابوبکر، مسلمانان در جنگ با دشمن شهامت و جرأت بیمانندی یافتند و با جان و دل از دستورهای رهبر و پیشوای خود اطاعت و فرمانبرداری میکردند.
حضرت ابوبکر س با سپاه خود بطرف "ذی القصة" و "ذی حسی" حملهور شد. حضرت نعمان، عبدالله و سوید ش بنا به دستور ایشان فرماندهی سپاهیان خود را بر عهده داشتند. ایشان در "ابرق" از مناطق "ربذه" اردوگاه زدند. خداوند جام تلخ شکست را به دو قبیله حارث و عوف نوشانید. بنوبکر و بنوعبس پا به فرار گذاشتند.[٢٢٣]
[٢٢٢]- تاریخ الطبری: ٤/ ٦٥، ٦٧، و حرکة الردة، اثر/ دکتر علی العتوم، ص: ٣١٩.
[٢٢٣]- تاریخ الطبری: ٤/ ٦٥، ٦٧.