حکایاتی طلایی از زندگی حضرت ابوبکر صدیق

فهرست کتاب

٢١٨- طلیحه اسدی بار دیگر در سایه اسلام

٢١٨- طلیحه اسدی بار دیگر در سایه اسلام

طلیحه اسدی پس از شکست تلخی که در دوران خلافت حضرت صدیق اکبر  س خورد و با دیدن اینکه چگونه سپاهیانش تار و مار شده به هر سو پا به فرار گذاشتند، در منطقه "نقع" نزد قبیله کلب پناه آورد. او بار دیگر مسلمان شد ولی هرگز جرأت و شهامت این‌را پیدا نکرد که جلوی خلیفه مسلمانان ظاهر شود و تا زمان وفات حضرت ابوبکر در گمنامی تمام در بین قبیله کلب زندگی بسر برد.

او پس از شنیدن خبر اسلام آوردن قبیلههای اسد، غطفان و عامر، اسلام آورده بود. در زمان حضرت ابوبکر صدیق  س وقتی برای عمره به مکه مکرمه رفت از اطراف مدینه منوره گذشته جرأت نکرد وارد شهر شود. به حضرت ابوبکر  س اطلاع رساندند که طلیحه اسدی از حومه اطراف شهر رد میشود، ایشان فرمودند: «ما أصنع به؟ خلوا عنه فقد هداه الله للإسلام». "با او چه کنم؟ به او کاری نداشته باشید، خداوند او را به اسلام هدایت داده است".‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

در حقیقت طلیحه اسدی پس از اسلام آوردنش، مسلمان بسیار خوبی شد. او پس از به خلافت رسیدن حضرت عمر  س برای بیعت کردن حاضر شد. حضرت عمر  س فرمود: تو قاتل عکاشه و ثابت هستی. بخدا سوگند! من هرگز تو را دوست نخواهم داشت. او در جواب گفت: ای امیر مؤمنان! خداوند آن دو را به دستان من عزت و کرامت شهادت بخشید و مرا از ذلت و رسوایی به دست آن‌ها نجات داد. حضرت عمر  س با شنیدن این جواب بیعت او را قبول کرد. سپس به او گفت: ای دغل باز! از کهانت و جادوگریت چه مانده؟ او عرض کرد: یکی دو تا فوت کردند بیشتر نمانده! پس از آن نزد قبیلهاش بازگشت و در آنجا اقامت نمود تا اینکه بعدها به عراق رفت. او در اسلامش کاملا صادق و راستگو بود و همیشه از گذشته ننگین خود اظهار پیشمانی و شرمساری میکرد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬[٢٤٦]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

[٢٤٦]- التاریخ الإسلامی: ٩/٥٩، و تاریخ الطبری: ٤/٨١.