نگاهی به اعتبار و جایگاه سنت

فهرست کتاب

گزیده‌ای از شرح حال استاد

گزیده‌ای از شرح حال استاد

نام و کنیه:

او ابو الکمال (یا ابوالحسن، در برخی موارد) عبدالغنی بن محمد عبدالخالق بن حسن بن مصطفی مصری است که در شهر قاهره دیده به جهان گشود، در آنجا پرورش یافت و در آنجا هم دار فانی را وداع گفت.

استاد ارجمند بیشتر اوقات می‌خواست به اسم فرزند ارشدش، دکتر محمد کمال الدین عبدالغنی، برخی اوقات هم می‌خواست به اسم دیگر فرزندش، حسن عبدالغنی، شهرت یابد.

تاریخ ولادت و وفات:

ایشان در ۱۷/۳/۱۹۰۸ م در شهر قاهره (پایتخت مصر) محله‌ی بانو نفیسه دختر حسن بن علی/ به دنیا آمده که پدر بزرگوارش/ استاد دانشگاه بانو نفیسه بوده است.

در مغرب روز پنجشنبه ۱۸/۱۰/۱۴۰۳ هـ برابر با ۲۸/۷/۱۹۸۳ در سن هفتاد و پنج سالگی و در همان جا به دیار باقی شتافت.

روش تربیت

استاد در کانونی پر از دانش، تقوا و دین پرورش یافت؛ پدرش استاد زاهد محمد عبدالخالق/ یکی از اساتید بزرگوار دانشگاه «الازهر» و دارای توانایی و شایستگی بسیاری در علوم شرعی و عربی بود، تالیفاتی نیز در این زمینه‌ها از خود به یادگار گذاشته که تا کنون هم به چاپ نرسیده‌اند، او علاقه‌ای به احراز پست‌های دانشگاه الازهر و دیگر جاها نداشت و در دانشگاه نفیسه سمت استادی را پذیرفت و همچنان به عنوان جانشین پدر بزرگش که مایه‌ی افتخار و سر بلندی خانواده بود، و برای بار دوم در دوران عباسی‌ها به عنوان استاد آنجا منصوب شد، در همان کسوت باقی ماند.

شیخ محمد عبدالخالق از جایگاه علمی مهمی برخوردار بود، و منزلش به عنوان پناهگاه و مرکز دانشمندان و بزرگواران به شمار می‌آمد و لذا فرزندانش: دکتر عبدالغنی که اکنون در صدد بررسی شرح حالش هستیم، برادر بزرگترش شیخ مصطفی/و برادر کوچکترش شیخ احمد، خاطرات بسیاری از بزرگان آن دوران به یاد دارند، آنانی که با پدرشان در ارتباط بوده و با ایشان رفت و آمد داشته‌اند، به ویژه ابو الکمال، که بسیاری از ریزه‌کاری‌های علمی و ادبی که در مجالس پدرش به بحث گذاشته می‌شد و پاسخ‌های درخور و راه‌های مهم او را به خاطر سپرده است.

خانواده‌ی مزبور از دودمان اصیل و ریشه‌داری هم برخوردار بود، تبار استاد از طرف مادرش به خاندان نبوت و از جانب پدرش به صحابی بزرگوار ابو موسی اشعریسمنتهی می‌شود.

استاد بزرگوار احترام زیادی برای برادر بزرگش، شیخ مصطفی عبدالخالق، قائل بود و او را آخرین دانه‌ی زنجیر اصولیان پیشین "الازهر" می‌پنداشت؛ چرا که در سال ۱۹۳۴ م به درجه‌ی کارشناسی سنتی در فقه و اصول نائل آمد و در دانشسراهای الازهر و سپس در دانشکده‌ی شریعت به فعالیت پرداخت، تا اینکه به عنوان رئیس بخش اصول الفقه الازهر انتخاب گردید.

ما در کلاس‌های درس ایشان شرکت می‌کردیم که در استعداد و هوش، درک ریزه‌کاری‌های اصول الفقه و آگاهی از فتواهای شرعی بالا دست نداشت، علاوه بر آن علاقه‌ی شدیدی به بلاغه، منطق، علوم ریاضی، شعر و ادب نیز داشت. برای اثبات جایگاه علمی وی همین قدر کافی است که ابو الکمال او را استاد دوم، پس از پدرش، به شمار می‌آورد.

و اما بردار کوچکترش جناب آقای احمد محمد عبدالخالق تا کنون هم در کسوت استادی دانشگاه نفیسه می‌باشد که از سال ۱۹۴۷ م جانشینی پدر را به عهده گرفته است.

دانش و بینش

در سنین کودکی قرآن را حفظ و به دانشسراهای الازهر پیوست، آن گاه به دانشکده‌ی شریعت اسلامی که آن هنگام یکی از سه دانشکده الازهر بود، رفت و در سال ۱۹۳۵م فارغ‌التحصیل و در علوم شرعی به درجه‌ی لیسانس نائل آمد، سپس به بخش تخصصی رفت و در اصول الفقه سال ۱۹۴۰ م به درجه‌ی دکترا دست یافت که موضوع پایان‌نامه‌اش «حجیة السنه ـ جایگاه و اعتبار سنت» بود که اکنون بر آن مقدمه‌ می‌نویسیم.

ایشان علاوه بر بهره‌مندی از علوم شرعی و اسلامی دارای ذوق و بلاغه‌ی بلند و هنرمندانه بود که از چشمه‌های ادب می‌نوشید، و اشعار و نثرهای زیادی از شهسواران قدیم و جدید میدان ادب را حفظ کرده بود. شعر و نثرهای فراوانی را از خود به یادگار گذاشته که نشانه‌ی چیره‌دستی، ظرافت و خوش ذوقی ایشان می‌باشد، شیفتگیش به نثرهای خوب و والا به حدی رسیده بود که مقدار زیادی از مقامات بدیع الزمان همدانی، نامه‌ی صاحب ابن عباد، خوارزمی و دیگران را از برداشت، ابو تمام را بر دیگر شعرای عرب برتری می‌داد، و علاوه بر آن بسیاری از اشعار امرئ القیس، عنتره، نابغه و کعب بن زهیر از شاعران پیشین و بشاربن برد، ابن الرومی، جریر، فرزدق و متنبی از شعرای متأخر را به حافظه‌ سپرده بود. خلاصه اینکه استاد به باغ سرسبز فنون و آداب گوناگون روی می‌آورد و از هر باغی شکوفه‌ای می‌چید. شاید از طریق آگاهی از کتابخانه‌ی شخصیش که بخشی از آن را از پدرش به ارث برده بود و آن گاه شمار زیادی به آن افزوده بود، به این مسأله پی ببریم. کتابخانه‌اش به حمد خدا در نوع خود بی‌نظیر می‌باشد که هزاران منبع را در علوم و فنون مختلف در خود جای داده است و دانشجویان در زمینه‌ی فقه، اصول، علوم قرآنی و علوم حدیث به آرزوی خویش در آن دست می‌یابند. افزون بر آن مهمترین کتاب‌های ادبی، انتقادی، علوم بلاغی، تاریخ، فلسفه و شمار زیادی از مجلات ادبی، فرهنگی و علمی کمیاب مانند مجله‌ی «المقتطف» و «الرساله ـ قدیم و جدید» و داستان و رمانهای ترجمه شده از زبانهای گوناگون را در بر گرفته است. ایشان علاقه‌ی فراوانی به پیگیری هر آنچه در فنون مختلف یافت می‌شد داشت تا آن را به کتابخانه‌اش بیفزاید، به لطف خدا بسیاری از دانشجویان و تحصیل‌کردگان از این کتابخانه استفاده می‌کنند و به عنوان پناهگاه، سرچشمه و منبعی که بدان روی می‌آورند و از آن می‌نوشند، تبدیل گشته است. ایشان گشاده‌رویی، استقبال، کمک، راهنمایی و بزرگواری بی‌نظیری در این دوران را در استاد سراغ دارند که باعث تقویت جایگاه و تقدیر و احترام او میان آنان شده است.

سمت‌های گوناگون

استاد ـ رحمت خدا بر او باد ـ بلافاصله پس از فارغ‌التحصیلی از بخش تخصصی دانشکده‌ی شریعت اسلامی دانشگاه الازهر، در سمت استادی و ریاست بخش اصول الفقه مشغول به فعالیت شد، که از سال ۱۹۴۰ م افراد زیادی از دانشمندان بزرگوار از آن فارغ‌التحصیل شدند، و بالغ بر چهل و دو سال در خدمت به شریعت اسلامی، تحقیق، توجیه، راهنمایی علمی و پند و اندرز دانشجویان عمر خود را سپری نمود.

در دوره‌ی کارشناسی ارشد و دکتری، حدود پانصد پایان‌نامه‌ی علمی و تحقیقی در دانشگاه الازهر و برخی شاخه‌های شریعت در دیگر دانشگاه‌ها را زیر نظر داشت و به عنوان استاد راهنما فعالیت کرد، که به لطف خدا قسمت عمده‌ی دانشجویان مزبور از موفقترین و با استعداد ترین فارغ‌التحصیلان هستند، و بسیاری از آنان بر مراتب عالی علمی تکیه زده و در خدمت به شریعت اسلامی سهیم‌اند. استاد، علاقه‌ی فراوانی به تحقیق و بررسی در میراث گذشته داشت و دارای گامی استوار در زمینه‌ی آگاهی از شرح حال ابر مردان و آثار به جا مانده بود که وی را به مقام رهبری این عرصه رسانده بود و دانشجویان را برای اهتمام فراوان به خدمت میراث اسلامی، زدودن غبار بی‌توجهی بدان، ارائه مایه‌های گرانمایه‌ی آن پرده برداری از روی اسرار و زیبایی‌ها و نزدیک ساختنش به سطح درک و فهم خواننده و تحقیق، زیاد تشویق می‌کرد، و معتقد بود پرداختن به بررسی و کنکاش میراث کار دشواری است که جز کسی که از تیزهوشی، عقل سرشار و بینش والای گوناگون برخوردار گشته کسی نمی‌تواند پا بدان میدان نهد، گذشته از این، لغزشگاه خطرناکی است برای کسانی که از ویژگی‌های مزبور محروم می‌باشند.

استاد بزرگوارمان علاقه‌ای به احراز پست‌های اداری و مدیریتی همچون حضور در هیأت علمی و ریاست و... نداشت و معتقد بود این گونه مناصب موجب اتلاف وقت دانشمندان محقق و فقیه موشکاف و زمینه‌ساز به وجود آمدن کدورت و تیرگی میان دوستان می‌گردد ولی در بسیاری از فعالیت‌های عملی و فرهنگی شرکت جسته است، و علاوه بر نظارت کردن بر پایان‌نامه‌های علمی دانشگاهی عضو انجمن تحقیقات اسلامی دانشگاه الازهر نیز بوده و علاوه بر عضویت هیأت افتای الازهر همراه گروهی از دانشمندان زبده و فرهیخته در تدوین دائرةالمعارف فقه اسلامی در شورای عالی امور اسلامی شرکت نموده است.

و همچنین علاقه‌ای به فعالیت در دانشگاه‌های خارج از مصر و فریبندگی‌های دنیا نداشت، به استثنای مدت کوتاهی که بنا به درخواست شاگردان و دوستدارانش در دانشکده‌ی شریعت دانشگاه امام محمدبن مسعود عربستان سعودی به فعالیت پرداخت، و در سال ۱۹۵۷ م به منظور خدمت دینی به دانشکده‌ی شریعت سوماترای کشور اندونزی رفت ولی شرایط سیاسی آن دوران، مانع سفرش شد و مدت کوتاهی به عنوان استاد در دانشگاه‌های زیادی در عراق، عربستان سعودی، لیبی و مغرب به فعالیت دینی پرداخته و هنگام ادای فرضیه‌ی حج در سال ۱۹۷۲ م به کشور اردن نیز سفر کرده است.

در مراسم جشن دو هزار ساله‌ی دانشگاه الازهر که در کشور مصر برگزار شد رئیس جمهور مصر نشان دولتی علوم، فنون و آداب گروه اول را در ۱۷ مارس ۱۹۸۳ م به ایشان اهدا نمود.