نگاهی به اعتبار و جایگاه سنت

فهرست کتاب

دلیل ششم

دلیل ششم

سنت دو گونه است: وحی و آنچه به منزله وحی است

لازم است از این موضوع آگاه بود که هر چیزی از رسول اکرم ج صادر شده دو گونه می‌باشند: یا برای تبلیغ احکام خداوند است، یا هدف ازآن تبلیغ احکام نیست.

نوع اول: وحی بشمار می‌آید، آنهم ازانسان معصوم صادر می‌شود که هیچ گونه خطا و اشتباهی از آن سرنمی زند، همانگونه که در بحث عصمت این موضوع را توضیح دادیم، که حنفیه این نوع را وحی ظاهری می‌نامند، این نوع هم دو گونه است: یک نوع آن همراه لفظی است که به وحیانی بودن آن دلالت می‌کند، و نوع دوم خالی از این دلالت است.

اگر همراه لفظی باشد که دال بر وحی نماید؛ در این صورت هدف از آن یا تعبد و اعجاز است - هر چند با کوتاه ترین سوره هم با شد - یا هدف غیر از این است؛ نوع اول قرآن و نوع دوم حدیث قدسی می‌باشد،آنهم بنا به نظر گروهی که می‌گویند: الفاظ حدیث قدسی از طرف یزدان است.

بدون شک حدیث قدسی، وحی است چون در روایت آمده که رسول خدا درحدیث قدسی از خداوند خبر می‌دهد، مثلاً می‌فرماید «پروردگار چنین فرمود» چنین تعبیری دال بر این است که لفظ از طرف پروردگار نازل شده، همانطور که قرآن از طرف ایشان نازل شده است.

تعداد احادیث قدسی فراوانند [۳۶۲]مثلاً حدیث ابی ذر از رسول اکرم که از پروردگار روایت کرده «خداوند می‌فرماید: ای بندگانم من ظلم را بر خود حرام کرده‌ام و آن را میان شما هم تحریم نموده ام، پس ظلم نکنید »یا حدیث «بنده‌ام مرا سپاس نگفت، اگر مرا سپاس نگوید پس چه کسی به او نعمت می‌دهد ».

ولی اگر همراه لفظ بر کلام خدا دلالت ننماید،این سنت نبوی است، ایات ذیل به وحی بودن آن دلالت می‌کنند.

﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ١ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمۡ وَمَا غَوَىٰ٢ وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ٤[النجم: ۱-۴].

سوگند به ستاره در آن زمان که دارد غروب می‌کند! ‏‏یار شما (محمد) گمراه و منحرف نشده است، و راه خطا نپوئیده است و به کژراهه نرفته است. ‏‏و از روی هوا و هوس سخن نمی‌گوید. ‏‏‏‏ آن (چیزی که با خود آورده است و با شما در میان نهاده است) جز وحی و پیامی نیست که (از سوی خدا بدو) وحی و پیام می‌گردد.

﴿قُلۡ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أُبَدِّلَهُۥ مِن تِلۡقَآيِٕ نَفۡسِيٓۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّۖ إِنِّيٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَيۡتُ رَبِّي عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ١٥[يونس: ۱۵].

(بگو: مرا نرسد که خودسرانه و به میل خود آن را تغییر دهم. من جز به دنبال چیزی نمی‌روم و جز چیزی را نمی‌گویم که بر من وحی گردد. اگر از فرمان پروردگارم تخطّی کنم، از عذاب روز بزرگ می‌ترسم (که دامنگیرم شود و تغییر و تبدیل قرآن مایه عقاب و عذابم گردد).

﴿قُلۡ مَا كُنتُ بِدۡعٗا مِّنَ ٱلرُّسُلِ وَمَآ أَدۡرِي مَا يُفۡعَلُ بِي وَلَا بِكُمۡۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّ وَمَآ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ مُّبِينٞ٩[الأحقاف: ۹].

بگو: من نوبرِ پیغمبران و نخستین فرد ایشان نیستم (و چیزی را با خود نیاورده‌ام که کسی پیش از من آن را نیاورده باشد. بلکه پیغمبران بیشماری پیش از من آمده‌اند و توحید و مکارم اخلاق را به انسان‌ها رسانده‌اند و من آخرین فرد آنان و ادامه‌دهنده خطّ سیر ایشانم) و نمی‌دانم (در دنیا) خداوند با من چه می‌کند، و با شما چه خواهد کرد. (آیا سرنوشت من و شما در همین دنیا چگونه خواهد بود؟ زندگی چگونه خواهد گذشت‌؟ من پیش از شما و یا شما پیش از من می‌میرید؟ من ایمان آوردن همه شما و یا اکثر شما را می‌بینم و یا نمی‌بینم‌؟ لحظه‌ها و روزها و هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌های آینده غیب است و من غیب نمی‌دانم). من جز از چیزی که به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم، و من جز بیم‌دهنده آشکاری نیستم. ‏

﴿۞سَيَقُولُ ٱلسُّفَهَآءُ مِنَ ٱلنَّاسِ مَا وَلَّىٰهُمۡ عَن قِبۡلَتِهِمُ ٱلَّتِي كَانُواْ عَلَيۡهَاۚ قُل لِّلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ١٤٢ وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗاۗ وَمَا جَعَلۡنَا ٱلۡقِبۡلَةَ ٱلَّتِي كُنتَ عَلَيۡهَآ إِلَّا لِنَعۡلَمَ مَن يَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِۚ وَإِن كَانَتۡ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى ٱلَّذِينَ هَدَى ٱللَّهُۗ وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٞ١٤٣ قَدۡ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجۡهِكَ فِي ٱلسَّمَآءِۖ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبۡلَةٗ تَرۡضَىٰهَاۚ فَوَلِّ وَجۡهَكَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَيۡثُ مَا كُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ شَطۡرَهُۥۗ وَإِنَّ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ لَيَعۡلَمُونَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا يَعۡمَلُونَ١٤٤[البقرة: ۱۴۲-۱۴۴].

نابخردان مردم خواهند گفت: چه چیز ایشان را از قبله خود که بر آن بودند برگرداند؟ بگو: خاور و باختر (و همه جهات دیگر) از آن خدا است. هرکه را بخواهد به راه راست رهبری می‌نماید. ‏

‏ و بی‌گمان شما را ملّت میانه‌روی کرده‌ایم (نه در دین افراط و غلوی می‌ورزید، و نه در آن تفریط و تعطیلی می‌شناسید. حق روح و حق جسم را مراعات می‌دارید و آمیزه‌ای از حیوان و فرشته‌اید) تا گواهانی بر مردم باشید (و بر تفریط مادیگرایانِ لذائذ جسمانی طلب و روحانیت باخته، و بر افراط تارکانِ دنیا و ترک لذائذ جسمانی کرده، ناظر بوده و خروج هردو دسته را از جاده اعتدال مشاهده نمائید) و پیغمبر (نیز) بر شما گواه باشد (تا چنانچه دسته‌ای از شما راه او گیرد، و یا گروهی از شما از جاده سیرت و شریعت او بیرون رود، با آئین و کردار خویش بر ایشان حجّت و گواه باشد). و ما قبله‌ای را که بر آن بوده‌ای (و تا کنون به سوی آن نماز خوانده‌ای و هم اینک فرمان روکردن به جهت کعبه صادره شده است) قبله ننموده بودیم مگر اینکه بدانیم چه کسی از پیغمبر پیروی می‌نماید و چه کسی بر پاشنه‌های خود می‌چرخد (و به عقب بر می‌گردد تا صف ثابت‌قدمان بر ایمان، و فرصت‌طلبان بی‌ایمان از هم روشن و جدا شود). و اگرچه (تغییر قبله برای کسی که الفت گرفته است بدان رو کند) بس بزرگ و دشوار است مگر بر کسانی که خدا ایشان را رهنمون کرده باشد (به احکام دین و راز قانونگذاری و بداند که هدف از روکردن به این سو یا آن سو اطاعت فرمان خدا است نه به خاطر تقدّس خود جهات) و خدا ایمان شما را (که انگیزه پیروی از پیغمبر است) ضایع نمی‌گرداند (و اجر و پاداش عبادات قبلی شما را هدر نمی‌دهد، چه) بی‌گمان خدا نسبت به مردم بس رؤوف و مهربان است. ‏

ما روگرداندن تو را گاهگاهی به سوی آسمان می‌بینیم (و پیام آرزوی قلبی تو را جهت نزول وحی در مورد تغییر قبله دریافت می‌داریم) پس تو را به سوی قبله‌ای متوجّه می‌سازیم که از آن خوشنود خواهی شد، و لذا رو به سوی مسجدالحرام کن، و (ای مؤمنان !) در هر جا که بودید روهای خویشتن را (به هنگام نماز) به جانب آن کنید. کسانی که کتاب بدیشان داده شده است (یعنی یهودیان و مسیحیان) نیک می‌دانند که چنین گرایشی (به جانب مسجدالحرام) حق است و به فرمان پروردگارتان می‌باشد (ولی با وجود این از فتنه‌انگیزی دست بر نمی‌دارند) و خدا از آنچه می‌کنند بی‌خبر نیست. ‏

این آیات هنگام تغییر قبله از مسجد الحرام به مسجد الاقصی نازل شده‌اند و ما را به این راهنمایی می‌کنند که رو کردن به بیت المقدس مشروع بوده است، هرچند پیامبر اکرم شدیداً مایل بود که بیت الحرام را قبله قرار بدهد ولی بدون دستور خداوند اجازه نداشت، بلکه خود و اصحابش به بیت المقدس رو می‌کردند و به جز این چند ایه هیچ ایه‌ی دیگری در مورد قلبه نازل نشده، و همانطور که مشاهده کردیم هیچ کدام از آنها به دستور قبلی در این مورد اشاره نکرده‌اند تنها این ایه رو کردن به بیت المقس را اثبات می‌کند، واین ایه هم هنگامی نازل شد که قبله تغییر یافت، پس پیامبر با چه دلیل و اساسی به بیت المقدس رو کرده؟ نمی‌توان گفت کار آنها بر اساس اجتهاد بوده، چون هرگز عقل بشری به شرط وجود قبله راه پیدا نمی‌کند چه رسد به پیدا کردن جهت قبله، در نتیجه چاره‌ای نداریم مگر اینکه بگوییم سنت رسول اکرم ج این واجب را تشریع فرموده است، هر چند خودش دوست داشت به کعبه رو کند اما براساس وحی خدایی بیت المقدس را انتخاب می‌کند و خداوند هم قبله آنها را پسندیده است.

در نتیجه رو کردن به بیت المقدس با وحی غیر از قرآن ثابت شده است، که سنت وحی شده می‌باشد.

و این موضوع حدیث رسول اکرم را تأیید می‌کند که پیامبر فرموده «هان اگاه باشید قرآن و نمونه آن به من داده شده است » یا حدیث «شاید کسی از شما بر صندلی قدرت بنشیند و هنگام بیان شدن دستورات و منهیات من بگوید: من این‌ها را نمی‌شناسم و تنها از قرآن پیروی میکنم.» یا حدیث «من فقط دستورات خدا را به شما ابلاغ می‌کنم و از منهیات خدا شما را باز می‌دارم » یا روایت شافعی در الام «رسول خدا به مردی که در مقابل حد زنای پسرش مقداری بز و گوسفند را آورده بود تا صلح کند، فرمود: سوگند به خدا بین شما با کتاب خدا قضاوت می‌کنم، خطاب به پدر گفت: بز و گوسفند مال خودت پسرت باید صد ضربه شلاق بخورد و یک سال تبعید شود، و اگر زن اعتراف کند باید سنگ سار گردد» اما در قرآن چنین حکمی وجود ندارد؛ یا حدیث تخفیف نماز در شب اسراء بر امت که از پنجاه رکعت به پنج رکعت تخفیف داده شد. [۳۶۳]

و احادیث دیگری که از این قبیل هستند و حکم آنها در قرآن نیامده ولی رسول خدا آنها را با وحی دوم از پروردگار منان گرفته است.

دلیل دیگری که وحی بودن سنت را ثابت می‌کند، انتظار رسول اکرم است هنگام رخ دادن حادثه‌ای یا سؤال فردی، و نزول وحی برای جواب آنها، واینکه جواب آنها در قرآن ذکر نمی‌شد؛ مثلاً امام بخاری و مسلم روایت می‌کنند که رسول خدا فرمود: برکاتی که از زمین بیرون می‌آیند مرا به ترس وا می‌دارد، چون شاید شما را فریب دهند. گفتند: ای رسول خدا برکات زمین چیست؟ فرمود: رزق و برق دنیا. مردی گفت: آیا از خیر شر بیرون می‌آید؟ رسول خدا چند لحظه مانند هنگام نزول قرآن سکوت کردند سپس در حالی که عرق از پیشانی ایشان می‌چکیید [۳۶۴]فرمود: سؤال کننده کجا رفت؟ جواب داد اینجا هستم. فرمود: از خیر تنها خیر بیرون می‌آید.

در روایت ابن عبد البر از اوزاعی از حسان بن عطیه آمده که وحی قرآن بر رسول خدا نازل می‌شد و پیامبر با حضور ایشان وحی را برای ما تفسیر می‌کرد.

در روایت بیهقی در مدخل از طاوس نقل شده «برای واجب گردانیدن صدقه و قصاص وحی قرآن نازل نشد».

اوزاعی می‌گوید: اگر حدیثی از رسول خدا روایت شد مواظب باشید آن را تغییر ندهید، چون رسول اکرم آن را از خداوند گرفته و تبلیغ می‌کند.

یا روایت مقدسی در الحجة از کهمس همدانی که می‌گوید: کسی به این اعتماد نداشته با شد که اهل سنت حامیان دین هستند،این در زمره مساکین است آن‌هایی که به خدا قرض نمی‌دهند، چون خداوند به رسولش می‌فرماید: خداوند بهترین حدیث را برای تو فرستاده است. [۳۶۵]

و یا پیامبر می‌فرماید: «جبرئیل از خدا برایم سخن گفت».

افزون بر دلائل گذشته امت اسلامی اجماع دارند که غیر از قرآن چیز دیگری به محمد وحی شده است؛ تا حالا نوع اول وحی را بحث کردیم که وحی تبلیغی همراه لفظ دال بر وحیانی بودن احادیث را بحث کردیم و بعد از آن نوبت به نوع دوم می‌رسد که همراه لفظ دال بر وحی بودن نیست، این نوع با اشاره یا چیزهای دیگری بیان می‌کند که از طرف فرشته امین وحی به او رسیده است. مثلاً حدیث «فرستاده پروردگار جبرئیل در روحم دمید که هیچ انسانی نمی‌میرد تا رزقش تمام نشود هر چند اجلش برای اتمام روزی به تأخیر بیفتد » یا حدیث «جبرئیل در بیت الحرام دو دفعه برایم امامت کرد بار اول نماز ظهر را هنگام زوال خورشید خواند، و نماز عصر را همگامی که سایه‌ی هر چیزی دو برابر خودش باشد، و نماز مغرب را هنگام افطار روزه دار، و نماز عشاء را هنگام گم شدن شفق، و نماز صبح را هنگامی خواند که غذا و آب بر روزه دار حرام می‌گردد ولی برای بار دوم نماز ظهر را هنگامی خواند که سایه‌ی هر چیزی دو برابر خودش باشد و نماز عصر را هنگامی که سایه‌ی هر چیز دو برابر شد و نماز مغرب را هنگام افطار و نماز عشاء وقتی که دو سوم شب سپری شده بود و نماز صبح را هنگام روشن شدن دنیا خواند سپس فرمود: نماز‌ها باید در میان این دو وقت خوانده شوند.

یا اینکه احادیث اینچنین نیستند بلکه به صورت الهام یا خواب به پیامبر القاء شده‌اند، و الهام انبیاء وحی است چون خداوند در آیه ۱۰۲ سوره صافات می‌فرماید:

﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ ٱلسَّعۡيَ قَالَ يَٰبُنَيَّ إِنِّيٓ أَرَىٰ فِي ٱلۡمَنَامِ أَنِّيٓ أَذۡبَحُكَ فَٱنظُرۡ مَاذَا تَرَىٰۚ قَالَ يَٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُۖ سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰبِرِينَ١٠٢[الصافات: ۱۰۲].

‏وقتی که (او متولّد شد و بزرگ گردید و) به سنّی رسید که بتواند با او به تلاش (در پی معاش) ایستد، ابراهیم بدو گفت: فرزندم! من در خواب چنان می‌بینم که باید تو را سر ببرم (و قربانیت کنم). بنگر نظرت چیست‌؟ گفت: ای پدر! کاری که به تو دستور داده می‌شود بکن. به خواست خدا مرا از زمره شکیبایان خواهی یافت. ‏

بسیاری از مفسران می‌گویند: خواب پیامبران وحی است چون فرزند ابراهیم در جواب پدرش می‌گوید: آنجه به تو دستور داده شده انجام بده. یعنی خواب پیامبران به منزله وحی است.

یا آیه: ﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِٱلنَّاسِۚ وَمَا جَعَلۡنَا ٱلرُّءۡيَا ٱلَّتِيٓ أَرَيۡنَٰكَ إِلَّا فِتۡنَةٗ لِّلنَّاسِ وَٱلشَّجَرَةَ ٱلۡمَلۡعُونَةَ فِي ٱلۡقُرۡءَانِۚ وَنُخَوِّفُهُمۡ فَمَا يَزِيدُهُمۡ إِلَّا طُغۡيَٰنٗا كَبِيرٗا٦٠[الإسراء: ۶۰].

زمانی (را به یاد آور ای پیغمبر که) به تو گفتیم: پرودگارت احاطه کامل به مردم دارد و (از وضع آنان کاملاً آگاه است. پس بیباکانه دعوت خود را برسان و بدان که) ما دیداری را که (در شب معراج) برای تو میسّر کردیم و درخت نفرین شده (زقّوم را که در ته دوزخ می‌روید و خوراک بزهکاران است و مذکور) در قرآن، جز وسیله آزمایش مردمان قرار نداده‌ایم. ما ایشان را (با مخاوف دنیا و آخرت) بیم می‌دهیم، ولی چیزی بر آنان جز طغیان و عصیان فراوان نمی‌افزاید.

یا آیه: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِتَحۡكُمَ بَيۡنَ ٱلنَّاسِ بِمَآ أَرَىٰكَ ٱللَّهُۚ وَلَا تَكُن لِّلۡخَآئِنِينَ خَصِيمٗا١٠٥[النساء: ۱۰۵].

‏ ما کتاب (قرآن را که مشتمل بر حق و بیانگر هر آن چیزی که حق است) به حق بر تو نازل کرده‌ایم تا (مشعل راه هدایت باشد و بدان) میان مردمان طبق آنچه خدا به تو نشان داده است داوری کنی، و مدافع خائنان مباش. ‏

ما آن نوع احادیثی که جنبه‌ی تبلیغی دین ندارند،یا اینکه پروردگار به آنها اقرار می‌کند یا خیر، اگر به آنها اقرار کند هر چند وحی نشده‌اند ولی به منزله وحی هستند چون تقریر پروردگار نشانه صحت و مطابقت آن با حق می‌باشد حتی جایگاه این نوع از احادیث تنها در مرحله اقرار باقی نمی‌ماند خداوند ما را مکلف به پیروی از محمد ج کرده است، هر چند بعضی از کردار و گفتار ایشان وحی نیستند ولی خداوند در وحی اطاعت از آن را بر ما واجب گردانیده است، پس تمام چیزهای که از ایشان صادر می‌شود یا وحی می‌باشد یا به منزله وحی است و آنچه به منزله وحی باشد در حق بودن و صواب در حکم وحی شده‌ها هستند.

[۳۶۲] بعضی مانند مناوی در کتاب «التحافات السنیه بالاحادیث القدسیه» آنها را جمع اوری کرده‌اند [۳۶۳]. امام بخاری و مسلم حدیث را روایت کرده‌اند. [۳۶۴] هنگام نزول وحی عرق از پیشانی ایشان می‌چکیید. [۳۶۵] ﴿ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحۡسَنَ ٱلۡحَدِيثِ كِتَٰبٗا[الزمر: ۲۳]: سوره زمر ایه ۲۳.