نگاهی به اعتبار و جایگاه سنت

فهرست کتاب

دلیل پنجم: نمی توان بدون سنت قرآن را اجرا کرد

دلیل پنجم: نمی توان بدون سنت قرآن را اجرا کرد

امکان ندارد عقل بشری که هنوز وحی بر آن نازل نشده و خداوند استقلال نظرش را تأیید نکرده به تنهای بتواند شریعت خدا و احکامش را از قرآن استخراج کند، بلکه لازم است در فهم قرآن از سنت استمداد جوید یا استنباط رسول اکرم را بپذیرد و یا در فهم قرآن از روش استنباط رسول اکرم استفاده کند و ضمناً تنها راه استنباط تفاصیل احکام اجمالی قرآن، سنت است.

اگر سنت حجت نبا شد بر هیچ مجتهدی لازم نیست یا اصلاً صحیح نیست که به سنت نگاه کند و از آن استمداد جوید و اگر چنین با شد احکام قرآن تعطیل می‌شود و تکالیف باطل می‌گردد و نزول قرآن عبث می‌ماند، چون احکامش فهم نمی‌گردد و هر چیزی فهم نشود قابل اجراء نیست.

توضیح بیشتر: برای هیچ مجتهدی امکان ندارد که قرآن را دقیقاً بفهمد – هر چند اعجاز قرآن در اوج مرتبه اعجاز قرار دارد و بلاغتش بی‌همتا است – چون الفاظ قرآن اسراری دارد که تنها خدا و رسول اکرم بدان‌ها اگاه هستند.

ابوعبد الله بخاری روایت می‌کند که از رسول خدا در مورد الاغ اهلی پرسیده شد؟ فرمود: هیچ آیه‌ای در مورد آن نازل نشده مگر أیه ۷ و۸ سوره زلزال.

﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ٧ وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ٨[الزلزلة: ۷-۸].

(پس هرکه هموزن ذره‏اى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (۷) و هرکه هموزن ذره‏اى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید).

نگاه کن رسول اکرم چگونه از این آیه حکم الاغ اهلی را درک کرده است؟ آیا فردی دیگر می‌تواند چنین استنباطی کند؟

بعضی ازنصوص قرانی از لحاظ معنی مشکل ومجمل بشمار می‌آیند لذا لازم است شرح و توضیح آنها از طرف خدا باشد چون ایشان قرآن را نازل فرموده‌اند و خودش به مراد خود اگاه است و کسی را از آن مطلع نگردانیده مگر محبوبش محمد.

﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ٤٤[النحل: ۴۴].

(و این قرآن را به سوى تو فرود آوردیم تا براى مردم آنچه را به سوى ایشان نازل شده است توضیح دهى، و امید که آنان بیندیشند).

برای نمونه چند مثال از قرآن را می آوریم:

خداوند می‌فرماید:

﴿وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ[البقرة: ۴۳].

(و نماز را بر پا دارید و زکات را بدهید)

از این آیه تنها وجوب نماز و زکات فهمیده می‌شود، اما ماهیت نمازی که واجب شده و کیفیت آن و تعداد رکعات آن و نماز بر چه کسی واجب است و در طول حیات باید چند بار تکرار شود؟ یا کیفیت زکات چگونه است؟ یا در چه مالی و به چه مقداری واجب است شرایط وجوب زکات چیست در آن نیامده است؟

و باز می‌فرماید:

﴿فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ حِينَ تُمۡسُونَ وَحِينَ تُصۡبِحُونَ١٧[الروم: ۱۷] (پس خدا را تسبیح گویید آنگاه که به عصر درمى‏آیید و آنگاه که به بامداد درمى‏شوید).

از این آیه تنها وجوب تسبیح فهمیده می‌شود وبه طور خلاصه اوقات آن را تعیین کرده ولی هدف از تسبیح چیست؟ آیا منظور همان نماز است که می‌فرماید: ﴿وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ؟ یا چیز دیگری مانند تلفظ نمودن به (سبحان الله)؟

و یا خداوند می‌فرماید:

﴿فَٱقۡرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِۚ[المزمل: ۲۰].

(هرچه از قرآن میسر مى‏شود بخوانید).

از این آیه دریافتیم که خواندن هرآنچه از قرآن میسرباشدواجب است.

ولی هدف از قرائت قرآن چیست؟ نماز است یا خواندن همه قرآن؟ اگر هدف نماز است آیا یک رکعت کافی است؟ اگر یک رکعت کافی است شامل چه کارهایی می‌شود؟

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱرۡكَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ[الحج: ۷۷].

(اى کسانى که ایمان آورده‏اید رکوع و سجود کنید)

از این آیه نیز دریافتیم که انجام رکوع و سجود واجب می‌باشد، اما کیفیت انجام آن چگونه است و مراد از آن چیست؟ آیا منظور از آن خواندن نماز است یا چیز دیگری؟ و اگر هدف از آنها نماز است آیا تعداد رکوع و سجود برابراند؟ یا یکی از آنها بیشتر از دیگری است؟

﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِيِّۚ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيۡهِ وَسَلِّمُواْ تَسۡلِيمًا٥٦[الأحزاب: ۵۶].

(خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مى‏فرستند اى کسانى که ایمان آورده‏اید بر او درود فرستید و به فرمانش بخوبى گردن نهید.)

مراد و منظور ازاین صلاة چیست؟ آیا همان نمازی است که خداوند در آیه زیر بر ما واجب نموده است؟ ﴿وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَیا چیز دیگری؟ اصلاً نماز نسبت به ما، خداوند و فرشتگان چگونه است و به چه معنایی می‌باشد؟پ

﴿وَٱلَّذِينَ يَكۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٖ٣٤[التوبة: ۳۴].

(کسانى که زر و سیم را گنجینه مى‏کنند و آن را در راه خدا هزینه نمى‏کنند ایشان را از عذابى دردناک خبر ده).

در این آیه فقط تحریم کنز و انفاق نکردن فهمیده می‌شود، اما هدف از انفاق چیست؟ و چه انفاقی مخالف کنز است؟ ایا انفاق همه مال است؟ یا بعضی از مال را در بر می‌گیرد؟ - همانگونه که بعضی از اصحاب این گونه فهمیده بودند –یا انفاق دیگر را شامل می‌شود و مقدار آن انفاق چه قدر می‌باشد؟

﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ[البقرة: ۱۹۶].

(و براى خدا حج و عمره را به پایان رسانید).

در این آیه ارکان و واجبات حج فهمیده نمی‌شود آیا همان اعمالی است که درجاهلیت انجام می‌شد؟ یا چیز دیگری است؟ هدف از این حج کدام است وچند مرتبه در طول زندگی واجب است؟

﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ٨٢[الأنعام: ۸۲].

(کسانى که ایمان آورده‌اند و ایمان خود را به شرک نیالوده‏اند، امنیت و آسایش از آنِ آنان است و ایشان راه‏یافتگانند).

چه ظلمی شرک است؟ و چه ظلمی نبودنش موجب ایمان می‌شود انسان را هدایت می‌دهد؟ آیا هر نوع شرکی که باشد؟ یا نوعی از آن؟ کدام نوع؟

﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَيۡدِيَهُمَا جَزَآءَۢ بِمَا كَسَبَا نَكَٰلٗا مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٞ٣٨[المائدة: ۳۸].

(و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه کرده‏اند دستشان را به عنوان کیفرى از جانب خدا ببرید و خداوند توانا و حکیم است).

دزدی چیست؟ و چگونه دست دزد قطع می‌شود؟ ایا همان معنی لغوی است؟ و همه آن را شامل می‌شود؟ شرائط دزد کدام است؟ مقدار مال دزدیده شده چه قدر است؟ دست دزد چگونه قطع می‌شود؟ و از کجا باید قطع گردد؟

و نمونه‌های فراوان دیگری در این مورد وجود دارند که هیچ کدام ازآنها با عقل فهمیده نمی‌شود، می‌توان برای روشن شدن بیشتر موضوع بین اجتهادات علماء و سنت مطهر مقایسه‌ای کرد تا بیستر متوجه شویم که عقل آن بزرگان تا کجا می‌رود و اگر سنت وجود نمی‌داشت می‌توانستیم به کدام یک از این احکام دست پیدا کنیم و چگونه می‌توانستیم به این سؤالات جواب دهیم فرض کن می‌توانستیم به بعضی از آنها جواب دهیم آن هم به طور ناقص پس جواب سؤال‌های دیگر چه می‌شد؟ اگر هیچکس نتواند به آنها جواب دهد پس تکلیف مردم چه می‌شود؟ ایا چنین کاری عبث نیست که خداوند احکام بفرستد ولی برای مردم مفهوم نبا شد؟ همه این مطالب مرا به این راهنمای می‌کنند که خداوند ما را مکلف به این مجملات نمی‌کند او به عقل و ادراک ما اگاه و علیم است، می‌داند که شرح مجملات از عهده ما بر نمی‌آید پس باید روشنگری همراه قرآن فرستاده شود.

برای تأیید مطالب گذشته به نقل کلام ابن‏حزم [۳۶۱]می‌پردازیم که می‌فرماید: در کدام آیه قرآن یافت می‌شود که نمازظهر چهار رکعت است یا مغرب سه رکعت یا رکعوع یا سجود و قرائت و سلام اینگونه هستند، در کدام سوره یاد شده که روزه و زکات چنین هستند؟ کیفیت زکات و مقدار آن در کجا بیان شده است در چه ایه‌ای حج و عمره و اعتکاف و ارکان حج و غیره بیان شده است؟

در قرآن مجملاتی وجود دارند که اگر بدون سنت مطهر رسول اکرم ج ودر بعضی مواقع بدون اجماع امت رها شویم نمی‌دانیم چگونه ایات را اجراء کنیم و به آنها عمل نماییم، در کتابی تحت عنوان «المراتب» همه این مسائل را جمع اوری کرده‌ام.

اگر کسی بگوید: تنها کتاب خدا را قبول داریم چنین فردی با اجماع امت از دائره دین خاج می‌شود، و معنی چنین کلامی این است که تنها دو رکعت نماز یکی در صبح و دیگری در شام خوانده می‌شود چون خداوند فرموده نماز بخوانید، این با حد اقل نماز هم به جا می‌اید و حد اکثرش مشخص نیست، و کسی اینگونه معتقد به نماز باشد کافر و حلال دم است و گروهی از روافض که امت بر کفر آنها اجماع دارند چنین دیدگاهی را پذیرفته‌اند.

اگر فردی تنها پیرو اجماع باشد و اختلافاتی که نصوص در مورد آنها روایت شده‌اند را نپذیرد با اجماع امت فاسق است.

این دو مقدمه هستند که نتیجه آنها حجت بودن سنت است.

امام شافعی در الرسالة و جماع العلم جملاتی مانند ابن حزم فرمود: که در گذشته بعضی از آنها را نقل کردیم و استاد خضری آنها را ذکر کرده بود حالا به نقل مطالبی می‌پردازیم که در الرسالة فرموده است.

در الرسالة ص۴۰ -۴۱ می‌گوید «مجموع فراوانی از علم در قرآن یافت می‌شود: به گونه‌ای که قرآن با زبان عربی نازل شده،ناسخ ومنسوخ در قرآن شناخته می‌شود، امرهایی که برای ادب یا ارشاد یا اباحه هستند مشخص می‌گردد، مسائلی که خداوند آنها را برعهده پیامبرش گذاشته تا برای امت آنها را بیان کند و مجملات قرآن را تفصیل دهد مثلاً فرائضی که به صورت مجمل در قرآن بیان شده‌اند رسول اکرم ج با کردار و گفتارش آنها را بیان نموده است.

در نتیجه لازم است هرکس به اندازه علمش سخن گوید، و حالا نمونه‌ای از اقوال رادمردان تاریخ را ذکر می‌کنیم که به این اصل مهم و اساسی اشاره دارند.

۱- ابن ابی ملیکه از ابوبکر روایت کرده که فرموده: چه زمینی مرا قبول می‌کند و چه آسمانی بر من سایه می‌افکند که در مورد ایه‌ای از ایات قرآن با رأی سخن گویم یا چیزی را بر دهان جاری سازم که به آن علم ندارم.

۲- ابن عبد البر از عمرو بن دینار روایت کرده که گفته است من از دو مرد خیلی بدم می‌آید مردی که قرآن را بر اساس هوی و هوس تأویل کند، و مردی که با برادرش در مال و ثروت به اختلاف می‌پردازد.

۳- بیهقی در مدخل و لالکائی در باب سنت از حضرت عمرسروایت کرده که فرموده است: از اصحاب رأی بپرهیزید چون دشمن سنت هستند نمی‌توانند احادیث را حفظ کنند نظر می‌دهند خود و دیگران را گمراه کرده‌اند.

۴- دارمی و اللا لکانی از عمر روایت کرده‌اند که گفته: دورانی فرا می‌رسد که مردم در شب‌هات قرآن به مجادله می‌پردازند، شما در آن دوران پیرو ا صحاب سنت باشید چون آنها دانا ترین مردم به قرآن هستند.

۵- ابن سعد در طبقات از عکرمه از ابن عباس نقل کرده که علی ابن ابی طالب ابن عباس را به سوی خوارج فرستاد و فرمود: برو با آنها بحث کن ولی از قرآن دلیل نیاور چون قابل برداشت‌های مختلف است بلکه با سنت مجادله کن. و در روایت دیگر آمده «ابن عباس گفت: ای علی من از آنها به قرآن دانا‌تر هستم چون قرآن در در خانه‌ی ما و بر ما نازل شده است، علی گفت: راست می‌گویید، اما قرآن دارای وجوه مختلفی است، تو می‌گویید و آنها هم برای گفتن حرفی دارند بلکه با سنت مجادله کن چون راه فراری در آن یا فت نمی‌شود. ابن عباس پیش آنها رفت و با سنت به بحث و مجادله پرداخت و در نهایت بر آنها چیره گشت.

۶- مقدسی در الحجة از علی روایت کرده که گفته: هیچ چیز وجود ندارد مگر اینکه در قرآن می‌توان آن را یافت اما عقل مردان، قدرت در ک و تحمل آن را ندارد.

۷- ابن ابی از ابن مسعود روایت کرده که فرموده: در قرآن هر چیزی می‌شود ولی ما درک و فهم ناتوانی داریم قرآن می‌فرماید: ﴿لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ[النحل: ۴۴].

« تا بیان کنید آنچه به سوی آنها نازل شده است

۸- ابن عبد البر از رجاء بن حیوة روایت کرده که گفته: ما نزد معاویه نشسته بودیم فرمود: گمراه ترین مردم کسی است که قرآن می‌خواند ولی در آن به تفکر نمی‌پردازد و به بچه و عبد و زن و کنیز یاد می‌دهد و آنها هم با اهل علم در مورد قرآن به بحث و مناظره می‌پردازند.

۹- احمد از عمران بن حسین روایت کرده که: قرآن نازل شد و پیامبر هم سنت را در بیان قرآن فرموده است ما هم از هردو پیروی کردیم سوگند به خدا هرکس دنبال آنها نرود گمراه می‌شود.

۱۰- سعد ابن منصور از عمران روایت کرده: که آنها در مورد حدیث بحث و گفت و گو می‌کردند مردی گفت این را رها کنید و به قرآن بپردازید، عمران خطاب به او گفت: تو احمق هستی آیا نماز را در کتاب پیدا می‌کنید؟ ایا روزه را در قرآن می‌توان یافت؟ قرآن آنها را به صورت مجمل فرموده و سنت آنها را شرح و توضیح داده است.

۱۱- بیهقی در مدخل از شبیب بن ابی فضاله مکی از عمران روایت می‌کند که عمران بحث شفاعت را به میان آورد مردی گفت: ای ابا نجید شما به احادیثی می‌پردازید که اصل و اساسی ندارند، عمران ناراحت شد و گفت قرآن خوانده‌اید؟ گفت: بله، گفت: نماز چند رکعت است؟ و ایا آن را در قرآن پیدا کرده‌اید؟ گفت: نه، گفت: از کجا به آنها پی برده‌اید؟ ایا از ما نگرفته‌اید؟ ما از رسول اکرم ج روایت کرده ایم آیا در مورد شرائط زکات و حج در قرآن چیزی یافت می‌شود؟ گفت: نه، گفت: پس از کجا آنها را گرفته‌اید؟ مگر ما آنها را از رسول اکرم روایت نکرده‌ایم؟ مگر ایه‌ی ﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚرا نخوانده‌اید؟

امام بیهقی از حسن این داستان را مختصراً روایت کرده است.

۱۲- مالک از ابن شهاب از مردی از خالد بن اسید نقل کرده‌اند که از عبد الله ابن عمر پرسیده شد، ای ابا عبد الرحمان! ما نماز خوف حضر را در قرآن می‌یابیم اما نماز چه منبعی دارد؟ ابن عمر فرمود: ای برادر زاده! خداوند محمد ج را در حالی مبعوث کرد که ما چیزی نمی‌دانستیم ما او را دیدیم و از او پیروی می‌کنیم.

۱۳- ابن عبد البر از ابی سعید خدری روایت کرده که ابی سعید گفت: وقتی رسول خدا به ملکوت اعلی پیوست به خود شک کردیم، اخر چگونه شک نکنیم در حالی که خداوند می‌فرماید :

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ فِيكُمۡ رَسُولَ ٱللَّهِۚ لَوۡ يُطِيعُكُمۡ فِي كَثِيرٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ لَعَنِتُّمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ حَبَّبَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَزَيَّنَهُۥ فِي قُلُوبِكُمۡ وَكَرَّهَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡكُفۡرَ وَٱلۡفُسُوقَ وَٱلۡعِصۡيَانَۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلرَّٰشِدُونَ٧[الحجرات: ۷].

(و بدانید که پیامبر خدا در میان شماست اگر در بسیارى از کارها از [راى و میل] شما پیروى کند قطعا دچار زحمت مى‏شوید، لیکن خدا ایمان را براى شما دوست‏داشتنى گردانید و آن را در دل‌هاى شما بیاراست و کفر و پلیدکارى و سرکشى را در نظرتان ناخوشایند ساخت آنان [که چنین‏اند] ره‏یافتگانند).

۱۴- دارمی از سعید بن جبیر روایت کرده که سعید روزی از رسول حدیث روایت می‌کرد مردی خطاب به او گفت: قرآن مخالف روایت تو است، فرمود: به نظرم رسول خدا چیزی مخالف قرآن نمی‌فرماید چون او از همه ما به قرآن دانا‌تر بود.

۱۵- ابن عبد البر و بیهقی در مدخل از ایوب سختیانی روایت کرده‌اند که مردی به مطرف بن عبد الله بن شخیر گفت: تنها با قرآن برای ما سخن بگو و قرآن را تفسیر کن، مطرف خطاب به او گفت: هیچ چیزی را با قرآن عوض نمی‌کنیم اما کلام کسی را روایت می‌کنیم که از همه به قرآن داناتر است.

۱۶- ابن عبد البر از اوزاعی از حسان بن عطیه روایت کرده که در دوران محمد ج قرآن نازل می‌شد و پیامبر در حالی که جبرئیل حاضر بود آن را با سنت تبین می‌فرمود.

۱۷- حسن بصری گفته «اقوام پیشین وقتی دچار راه‌های فراوانی شدند گمراه گشتند و از صراط مستقیم به در رفتند، و اثار پیامبرانشان را رها کردند و با رأی و نظر خود دین را تفسیر کردند گمراه شدند و مردم را گمراه کردند».

۱۸- از ابن مبارک روایت شده است که مردی گفت: اگر دچار بلا و مصیبت شدید، سنت را بگیر.

۱۹- بیهقی در مدخل روایت کرده به ابن مبارک گفته شد: انسان چه وقت می‌تواند مفتی شود؟ در جواب گفت: هرگاه عالم به علوم عقلی و نقلی (حدیث) باشد.

۲۰- اوزاعی می‌گوید: سنت بر قرآن قضاوت می‌کند نه قرآن بر سنت.

۲۱- مکحول گفته: قرآن به سنت نیازمند‌تر است تا سنت به قرآن.

هدف این دو بزرگوار تفسیر و تبین کردن قرآن است.

۲۲- فضل بن زیاد بغدادی در مختصر طبقات حنابله ص ۱۸۰ می‌گوید از احمد بن حنبل در مورد حدیث «سنت بر قرآن قضاوت می‌کند » پرسیده شد؟ در جواب گفت: من جرئت ندارم چنین گویم اما سنت قرآن را تفسیر و بیان می‌کند.

۲۳- اللا لکانی در السنه از امام احمد روایت کرده که فرموده: سنت نزد ما عبارت است از آثار رسول اکرم، و سنت قرآن را تفسیر می‌کند و راهنمای قرآن می‌باشد.

۲۴- مقدسی در الحجه از عبد الرحمان بن مهدی روایت کرده که فرموده: انسان بیشتر از غذا و آب نیاز مند سنت است چون سنت قرآن را تفسیر می‌کند.

افزون بر مطالب گذشته قرآن شامل ناسخ و منسوخ است، که شناختن آنها برای مجتهد ضروری است.

۲۵- مسلم از علی روایت کرد که علی بر قصه گویی عبور کرد خطاب به قصه گو گفت: ناسخ و منسوخ می‌دانید؟ گفت: نه، فرمود: خودت هلاک شده‌اید و می‌خواهی مردم را هم هلاک کنید.

هیچ مجتهدی بدونه اطلاع از زمان و سبب نزول نمی‌تواند ناسخ و منسوخ را فهم کند و این دو تنها با سنت شناخته می‌شوند.

۲۶- شافعی می‌گوید: بیشتر ناسخ قرآن با سنت شناخته می‌شود.

پس اگر سنت حجت نباشد یا باید به ناسخ و منسوخ عمل کنیم یا هردو رها نمایم یا یکی را عملی کنیم و دیگری را رها سازیم ولی هر سه حالت باطل است.

امام احمد در مورد پیروی از رسول اکرم کتابی نوشته و در آن کتاب اقوال افرادی را ذکر می‌کند که برای اعتراض از سنت به ظاهر قرآن استناد می‌کنند و نظر و دیدگاه غلط آنها را رها می‌کند و در پایان حجیت سنت را به اثبات می‌رساند و ما هم در این جستار بعضی از بیانات امام ابن قیم را نقل می‌کنیم که ایشان از کتاب امام احمد آنها را نقل فرموده است و این مطالب را پایان بخش این تحقیق قرار می‌دهیم.

امام ابن قیم در اعلام الموقعین ج۲ ص ۳۶۷ می‌فرماید: خداوند محمد ج را همراه هدایت و دین حق فرستاد تا بر همه ادیان چیره شود، هر چند مشرکان این را هم دوست نداشته باشند، و کتاب خودش قرآن که هدایت و نور است بر او نازل فرمود و رسول اکرم ج را مبین ظاهر و باطن و خاص وعام و ناسخ و منسوخ قرآن قرار داد، رسول اکرم معبر کتاب و راهنمای آن می‌باشد و اصحاب بزرگوارش که خداوند از آنها راضی و خشنود است بر این موضوع شهادت دادند و آن را برای ما نقل کردند، آنها از همه مردم به کتاب خدا اگاه‌تر بودند چون قرآن بر آنها نازل شد و نزول قرآن را مشاهده کردند پس بعد ا ز رسول اکرم انها معبر و مفسر قرآن هستند، جابر می‌گوید: قرآن در حالی نازل می‌شود که رسول میان ما بود،ایشان تفسیر و تأویلش را خوب می‌دانست و هر کاری را انجام می‌داد ماهم از او پیروی می‌کردیم.

[۳۶۱] - الاحکام ج۲ ص ۷۹.۸۰.