نگاهی به اعتبار و جایگاه سنت

فهرست کتاب

کسی که با شافعی مجادله کرد

کسی که با شافعی مجادله کرد

اگر دیدگاه خضری بگ را درخصوص فرد مناظر شافعی قبول کنیم که منکر حجیت سنت بوده، لازم است او را از همان گروه بدانیم که گفتیم مخالفت آنها تأثیر گذار نیست، نه اینکه اورا ازگروه معتزله بشمار بیاوریم، زیرا هیچ مانع عقلی وجود ندارد اگربگوییم آن فرد مقیم بصره بوده و امام شافعی با او به بحث و گفتوگو پرداخته تا شبهه‏های او را بر طرف کند و به دین پاک اسلام برگردد، واینکه در بحث و گفتوگو امام شافعی به قرآن استناد کرده چون آن فرد معترف به قرآن بوده است

خلاصه: می‌توان گفت مناظر شافعی ازطریق روایتی منکر ثبوت سنت بوده،و با این انکار _ وارد گروه نظامیه یا اسواریه می‌گردد

وحتی احتمالا _ همانگونه که سیوطی گفته است_آن فرد منکر حجیت سنت بوده باشد، لذا در این حالت از گروه اول به شمار می‌آید.

بنابراین، در هردو حالت انکار چنین افرادی صورت مسئله‏ی ما را خدشه‏دار نمی‌کند، چون آنها منکر رسالت هستند و هر کسی که منکر رسالت باشد کافر است و مخالفت ورزیدن کافر، آب در هاون کوبیدن است.

منکر حجیت خبر در باب دیگر به چالش کشیده خواهد شد.

با این توضیحات روشن شد که جایز نیست هیچ مسلمانی گمان کند که عالم اسلامی حتی معتزله هم منکر حجیت سنت بوده اند.

با وجود باطل بودن دیدگاه عدم حجیت سنت؛ اگر آنها را مسلمان بدانیم این امری خطر آفرین است، چون باب طعنه زدن و هجوم دشمنان علیه اساس و پایه‏ی قانون‏گذاری در دین مبین اسلام و سنت مطهر باز می‌شود، و چنین حادثه‏ای مساوی است با مرگ مسلمین و فاتحه خواندن اسلام.

البته استاد خضری بگ با نیت پاکی این مسئله را بحث فرموده اما نتا یج آن را مد نظر نداشته، چون بعد از آن می‌گوید: این دیدگاه به خاطر قدرت یاران حدیث و دیدگاه حجیت سنت - که آن را بعد از قرآن اصلی از اصول قانون گذاری اسلام قلمداد می‌کنند – پنهان ماند.

همچنین امام بر حجیت سنت در کتاب «اصول فقه» به اجماع استدلال می‌کند، یعنی همه مسلمانان آن را قبول دارند پس منکر آن مسلمان نیست.

در حقیقت ایشان تحقق این امر، وبحث وخواست بعد از آن تحقق را مد نظرداشته، ولی این امر تحقق نیافت، چه بسا محققان زیادی اشتباه می‌کنند وبه اهداف خود دست نمی‌یابند.

اگر گفته شود چگونه می‌گوید: حجیت سنت ضرورت دینی است؟ و برای اثباتش از علماء نقل قول می‌کنید، ولی ابن حاجب و شارح و کمال و صاحب المسلم و دیگران در باب تقسیم خبر می‌گویند: صدق خبر رسول ظنی است. [۳۴۳]

همچنین نویسنده عقائد نسفییه و شارح آن در بحث «اسباب علم» می‌گویند: مصنف «نوع دوم خبر تأیید شده رسول اکرم است که با معجزه ثابت شده، واین نوع موجب علم استدلالی می‌شود».

شارح آن می‏گوید: «اما اینکه موجب علم استدلالی است، بدین خاطرمی‏باشد که خداوند معجزه را بر دست ایشان برای تصدیق دعوای رسالت خویش آشکار ساخته است، پس ایشان درآنچه آورده صادق هستند و اگر صادق باشد به مضمون خبرش علم ایجاد می‌گردد».

اما اینکه این قول استدلالی است، چون بر اساس استدلال حضور فیزیکی است و دال بر تثبیت خبر رسالت می‌باشد، و هر خبری دارای چنین ویژگیی باشد این صادق است و مضمونش واقعیت دارد. [۳۴۴]

دلیل سوم :در گذشته اعتراف کردید که بعضی از اصولیین قبل از مباحث سنت، عصمت را بحث می‌کنند چون حجیت سنت بر موضوع عصمت متوقف است

دلیل چهارم: شافعی در( الرسالة) و ابن حزم در (احکام)و ابن عبد البر در (جامع) بطورمفصل در مورد ادله شرعی سخن گفته‌اند ولی مطالب آنها در بحث خبر، منافی ضرورت ان می‌باشد پس چرا آنها در حجیت سنت، ضرورت (مخالف استدلالی)را بیان نمی‌کنند.

جواب می‌دهم: معنی قول نسفی این است که خبر رسول موجب علم استدلالی است، به این مفهوم که چون خبر از طرف رسول اکرم است و او هم از طرف خدا آن را ابلاغ می‌کند برای اثبات این ارتباط با خدا و گرفتن پیام از الله نیازمند استدلال هستیم و استدلال اثبات خبر رسالت و عصمت ایشان در تبلیغ معجزه است، و هر استدلالی اینگونه باشد صادق است.

ولی اگر توجه کنیم که خبر اثبات رسالت و عصمت ایشان در تبلیغ بدون شک و گمان است، و هر چیزی همراه شک و گمان نباشد موجب علم ضروری است، چون مفید علم، مقدمه کبری در دلیل گذشته می‌باشد و هر چیزی اینگونه باشد صادق است.

برای اعتراف به ضروری بودن آن به حاشیه‏ی خیالی (ج ۱ ص ۵۷۹) و کتاب عبد الحکیم ص ۱۸۰.۱۸۱ مراجعه کنید.

وقتی که می‌گوییم: سنت حجت است هدف این نیست که گفتار و کردار و تقریرات رسول ذاتاً حجت باشند، اینکه دیگر در سند آنها تحقیق نکنیم، بلکه هدف این است که این امور از آن جهت که از فردی صادر می‌شوند که آن فرد حجت است.

تعریف ما از سنت به این اصل اشاره می‌کند که گفتیم :هر چیزی از رسول اکرم صادر شود حجت است.

دلیل دیگر: ملا احمد از قول «اما انه استدلالی فلتوقفه» سعد تفتازانی در عقائد نسفی اینگونه اعتراض می‌گیرد که «گفته می‌شود این کلام از قبیل قیاس خفی یا قضیه‌ای است که قیاس ان همراه همان قضیه می‌باشد» بعد از این توضیحات می‌گویم :صاحب عقائد نسفی گفته: علمی که با سنت ثابت می‌شود در یقین و ثبوت مشابه علم ضروری است.

می‌بینیم سعد تفتازانی بعد از اینکه استدلالی بودن خبر رسول را ثابت می‌کند به ضروری بودنش هم اعتراف می‌فرماید.

خیالی می‌گوید [۳۴۵]: ادله نقلی وحیانی مفید حق الیقین (ضروری) هستند چون تأیید خدا مستلزم اوج شناخت و زدودن شک و گمان می‌شود؛ ولی ادله صرف عقلی. چنین نیستند چون اشتباه ملازم عقل است و هرگز عقل از نا صافی پاک نمی‌گردد.

وقتی که می‌گوییم حجیت سنت ضروری است، یا می‌گوییم: نماز ظهر یا چهار رکعت بودنش از ضروریات دین است بدین معنی نیست که این‌ها بدون دلیل ثابت شده‌اند بلکه ضرورت در این مسائل به معنی معلوم و مشخص بودن برای عام و خاص، دانا و نادان و هر فرد که در جامعه‌ی اسلامی به سر برده است، می باشد، چونکه هیچکس منکر آن نیست، و هر کدام بدون شک و گمان آن را قبول می‌کنند و نیازمند دلیل نیستند.

وقتی نیازمند دلیل نیستیم به منزله قضایایی همانند خورشید هستند که بدون دلیل پذیرفته می‌شوند، بدین سبب بر منکرین چنین ضروریاتی حکم تکفیر یا مرتد صادر می‌گردد چون ایمان عبارت از «تصدیق قلبی تمام مطالبی است از رسول که با ضرورت (بدیهی )دانسته می‌شود» [۳۴۶]

یا ملا احمد در مورد ایمان می‌گوید تمام چیزهایی که دینی بودنش میان مسلمانان معلوم و مشهور است به گونه‌ای که مردم عادی و بی‌سواد هم آن را می‌دانند مثلا وحدانیت الله و وجوب نماز و حرمت شراب، پس اجتهادات از این دائره بیرون هستند و انکار اجتهاد کفر نیست.

خواننده عزیز وقتی که معنی «ضرورت دینی» بیان شد متوجه می‌شویم میان دو قول «حجیت سنت ضرورت دینی است»و «خبر رسول اکرم موجب علم استدلالی است» منافاتی دیده نمی‌شود.

و همچنین میان حکم بر مسائل دینی مانند وجوب نماز و زکات با ضرورت دینی و استدلال با قرآن و سنت برای اثبات وجوب آنها با دلائلی مانند:

﴿وَأَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَو ﴿أَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَتناقصی وجود ندارد.

اگر بگوییم :خبر رسول موجب علم ضروری یا استدلالی نیست چون قاضی ابوبکر و پیروانش معتقد هستند: ممکن است در تبلیغ اشتباهاً دروغ صورت گیرد، این امکان با وجوب علم ضروری متناقض است و لازم می‌آید که اجماع بر حجیت سنت صورت نگیرد چه رسد به اینکه حجیتش ضروری باشد.

در جواب می‌گوییم: از قول قاضی چنین چیزی استنباط نمی‌شود چون ایشان برای جائز دانستن دروغ اشتباهی هشدار وعدم تایید الهی را به شرط گرفته است (یعنی گفته وقتی امکان دارد که رسول اکرم اشتباها مرتکب دروغ شود که معصوم نباشد)ولی ایشان معصوم هستند پس امکان هم به غیر ممکن تبدیل می‌شود.

آیا مگر قاضی موافق جمهور نیست ؟

قاضی عقلا معتقد به امکان است چون به نظر ایشان معجزه مانع دروغ اشتباهی نیست ولی دلائل عقلی امکان را به غیر ممکن تبدیل کرده است و قاضی خودش در ص ۱۰۳ بر این موضوع اجماع علماء را نقل می‌کند پس قاضی قطعاً به وقوع دروغ نسبت به رسول اکرم قائل نیست.

در نتیجه متوجه شدیم حتی مشکل به نسبت حجیت سنت در دیدگاه عالمانی که معتقدند رسول اکرم گناه می‌کند – هر چند در جزئات با هم اختلاف دارند – بر طرف شد چون آنها شرائطی برای صدور اشتباه قرار داده‌اند که در واقعیت زندگی پاک حضرت جامه عمل به تن نپوشید، پس مسئله در دیدگاه آنها هم تغییر نمی‌کند.

ضمنا قبلا بحث کردیم احتمال آنها عقلی است و خودشان هم به عدم وقوعش اذعان دارند، فرضاً اگر این امکان عقلی در واقعیت صورت می‌گرفت باز هم مسئله را به چالش نمی‌کشاند چون وقوع آن نادر است، و عقلا انسان قسمت اغلبیت و عموم را در نظر می‌گیرد،واقلیت را انچنان درنظر نمی‌گیرد

هرچندکه درپاسخ ان جواب اخرگفته میشود:انگاه اینکاربر عدم خوداری بطور ظنی _نه قطعی_دلالت می‌نماید، زیرا دراین میان احتمالی وجود دارد

اما در جواب گفته می‌شود: چون طرف دیگر قضیه قطعی است، ظن و گمان نمی‌تواند تأثیرگذار باشد، مثلا حجیت قرآن قطعی است، هرچندکه در استدلال آیه‌ای ظنی با شد،بازهم این مساله قطعی بودن کتاب را ضعیف نمی‌کند.

پس قطعی بودن قران وهمچنین حجیت و دلیل بودن ان، مخالف دلالت نمودن ظنی ان بر مطلوب نیست.

[۳۴۳] (شرح المختصر ج۲ص۵۱ تقریر ج ۲ ص ۲۳ شرح المسلم ج۲ ص ۱۰۹) [۳۴۴]. (عقائد نسفی ج۱ ص ۵۳ ۹) [۳۴۵].ج ۴ ص ۸۵ [۳۴۶]. شرح نسفی ج۱ ص ۵۸