توضیح و نقد عبارات امام شاطبی
اما اینکه میگویید: «باید حتماً افزون بر قرآن باشد» قبول است اما آیا این زائد، زیاده شرح بر مشروح است؟ یا زائده معنی دیگری دارد که در قرآن یافت نمیشود؟ اگر اولی باشد بعید است چون اگر شرح چیزی بگوید که در مشروح نباشد شرح نیست، و اگر دومی باشد محل اختلاف تنها این میباشد.
خطاب به امام شاطبی میگوییم: «اینکه میفرماید: اطاعت رسول عبارت است از پیروی در امر و نهیی که در قرآن نیست » قابل قبول نیست و ما چنین حصری را نمیپذیریم بلکه میگویم: اطاعت از رسول عبارت است از امتثال اوامر و اجتناب از نواهی ایشان، خواه دستور و نهی ایشان مبین باشد یا مؤکد یا مستقل، ایه شامل انواع سنت میباشد.
تنها این نکته وجود دارد که با امتثال سنت مستقل ـ در اولین نگاه ـ متوجه میشوید که داخل پیروی از رسول است چون ظاهر امر اینگونه میباشد و به تبین اشارهای ندارد ـ زیرا بیان عین مبین است، پس پیروی از بیان پیروی از مبین است ـ و همچنین به مؤکد هم اشاره نمیکند و اشتراک اطاعتها در انواع سنت زیانی به بار نمیآورد چون اطاعت از سنت مستقل برای ما مهم است؛ اگر خوب دقت کنیم اطاعت از همه انواع سنت رسول اکرم مستلزم اطاعت از خداوند است.
همچنین قبول نداریم که میگوید: «این همان سنتی است که در قرآن ذکر نشده و خودش مستقل است».
اما اینکه می فرماید : «باید حتماً زائد بر قرآن باشد » اگر هدف از زائد فقط سنت مستقل باشد قبول نداریم، ولی اگر هدف انواع سنت باشد پذیرفته میشود و کلامش حق است.
اما اینکه میفرماید: «اگر قرار دهیم که سنت مبین کتاب باشد پس لازم است سنت یا مبین کتاب باشد یا غیر از کتاب، پس مبین سنت یکی از دو احتمال مذکور میباشد اگر انسان مکلف به مقتضای بیان قرآن عمل کند خداوند را اطاعت کرده است و از رسول اکرم هم پیروی کرده چون به بیان ایشان گوش داده است و اگر مخالف بیان رسول خدا عمل کند از خداوند نافرمانی کرده است چون مخالف بیان بوده و همچنین مخالف رسول اکرم است، زیرا تبین ایشان را نپذیرفته در نتیجه تفکیک دو پیروی مستلزم تباین بین دستور خدا و رسول نیست» ما در این مورد میگویم: هدف از اینکه سنت مبین قرآن است چیست؟
اگر هدف همه انواع سنت باشد این چیزی است که ما در مورد آن اختلاف داریم و هرگز نمیتوانید آن را ثابت کنید و در آینده این شبهه و همه تکلفات را در مورد سنت مستقل باطل میسازیم.
واقعاً بعضی از سنت مبین و بعضی دیگر مستقل هستند ـ همانطور که در مسئله سوم بیان میشود ـ پس اگر واقع سنت اینگونه باشد امرآیه شامل انواع سنت میگردد مگر اینکه دلیل قاطعی بعضی از سنت را اخراج کند که چنین دلیلی وجود ندارد بنابر این حق نیست که اساس رد شما خلاف واقع باشد.
و اگر هدف از آن بعضی از سنت باشد ما هم قبول میکنیم که این نوع أخر اطاعت از رسول میشود چون ما هم قائل به شمول آن نیستیم بلکه شما این کار را انجام دادهاید پس اعتراض متوجه شما است نه ما، پس دیگر برای قناعت کردن خودتان تلاش کنید.
اما اینکه میفرمایید: «و اگر این تباین لازم نیاید، در قرآن دلیلی یافت نمیشود که دال بر این باشد، سنت در قرآن اصلی ندارد و مستقل است» در جواب این موضوع میگوییم: اگر منظور از سنت، همه انواع آن باشد ما قائل به این نیستیم که همه انواع سنت در قرآن یافت شوند، بلکه میگویم بعضی از سنت مستقل است و بعضی دیگر مبین و ایه شامل هردو نوع میشود بلکه این کلام شما است و باید خودت مسئول سخنت باشید نه ما.
و اگر هدف، بعضی از سنت باشد ما مخالف شرط هستیم چون عدم تباین دو اطاعت شده (خدا و رسول) مستلزم وحدت اطاعت نیست، زیرا دو نوع اطاعت از هم جدا هستند، به عبارت دیگر با داخل کردن سنت مبین در اطاعت از رسول مستلزم بیرون کردن سنت مستقل از دائره اطاعت نیست، در حالی که پیروی حقیقی در این نوع است و واقع هم به وجود آن اقرار میکند، پس ایه شامل هر نوع سنتی است و اگر شما خواستار خروج نوعی از آن هستی باید دلیل ارائه بدهید.
و اگر میخواهی بگویید که ایه دال بر سنت مستقل نیست ما هم قبول داریم، اما ما بر حجیت آن نوع ـ اگر موجود باشد که وجود آن را در مسئله سوم ثابت میشود ـ به همین ایه استدلال میکنیم و همچنین ایه.
﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا٦٥﴾[النساء: ۶۵].
(ولى چنین نیست به پروردگارت قسم که ایمان نمىآورند مگر آنکه تو را در مورد آنچه میان آنان مآیه اختلاف است داور گردانند، سپس از حکمى که کردهاى در دلهایشان احساس ناراحتى [و تردید] نکنند و کاملا سر تسلیم فرود آورند).
این موضوع را ثابت میکند.
اما اینکه میگوید: «اعتراضی باقی مانده است» هدفش از این جمله فرار از جواب دادن در مورد ایه و محا ل دانستن است، چون بعد از آن میگوید: «ممکن نیست سنت مستقل داخل سنت مبین شود».
اما اینکه میگوید :« این زائد..... تا اخر جمله» در این مورد میگویم: همانطور که دانستید هدف ما تخصیص کردن این زاید در چیزی نیست، بلکه برای ما کافی است که شامل هردو نوع سنت باشد، همانگونه که ایه دال بر این اصل است.
اگر گمان میکنید که از شرح کمتر است باید دلیل ارائه بدهید البته این دلیل نیست که گفته شود: شمول دلیل مدعی محل اختلاف است چون محل اختلاف خود مدعی علیه است.
بعد از اینکه صاحب مفتاح السنة دید که امام شاطبی در استدلالش موفق نبوده خواسته با چیز دیگری جواب دهد، ایشان شروع میکند و میگوید: [۴۸۴]در مطالبی که ذکر شد چیزی وجود ندارد که دال بر استقلال سنت در قانون گذاری باشد، چون قرآن بیان میکند که محمد تابع وحی است، تنها اوامر و نواهی خداوند را به مردم ابلاغ میکند و خودش مستقیماً به چیزی دستور نمیدهد، بنابر این چون امر و نهی با لفظ و عبارات رسول بیان میشود و نسبت امر و نهی به رسول اکرم جائز است و خداوند در ایه ذیل این را تأیید میکند.
﴿مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَۖ وَمَن تَوَلَّىٰ فَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ عَلَيۡهِمۡ حَفِيظٗا٨٠﴾[النساء: ۸۰].
(هرکس از پیامبر فرمان ببرد در حقیقتخدا را فرمان برده، و هرکس رویگردان شود ما تو را بر ایشان نگهبان نفرستادهایم).
سپس خلاصه جواب امام شاطبی را ـ با آن همه اشتباهات ـ ذکر میکند و میگوید: ارجاع به رسول ارجاع به سنت است و سنت پیامبر هم عبارت است از بیان قرآن.
خطاب به امام میگویم: کلام شما که فرمودهاید:
«چون قرآن بیان میکند که محمد تابع وحی است تنها اوامر و نواهی خداوند را به مردم ابلاغ میکند و خودش مستقیماً به چیزی دستور نمیدهد بنابر این چون امر و نهی با لفظ و عبارات رسول بیان میشود نسبت دادن امر و نهی به رسول اکرم جائز است و خداوند در ایه ذیل این را تأیید میکند».
ما هم به این اصل ایمان داریم و مخالف یک جمله آن هم نستیم ولی نمیتوانید اثبات کنید که این ایه دال بر استقلال سنت نیست و تنها میتوانید بگویید که پیامبر تنها دستورات و نواهی خداوند را ابلاغ میکند هرچند با دلائل دیگر باید این حصر را ثابت کنید.
اما اینکه میگویید: سنت تنها مبین قرآن است این ادعا را باطل کردیم؛ پس چگونه میتواند اساس استدلال و جواب باشد؟
۳. احادیثی که حجیت سنت را ثابت میکنند برای سنت مؤکد و مبین و مستقل عام هستند مانند حدیث «علیکم بسنتی» [۴۸۵]که جمع احادیث با هم مفید یقین هستند.
بعضی از احادیث مخصوص سنت هستند یا حد اقل دخول سنت به عموم ایه را بیان میکنند که از دخول غیر سنت بهتر است.
و اینک به ذکر احادیث میپردازیم.
۱- «هان! اگاه باشید کتاب خدا و نمونه آن به من داده شده است اگاه باشید شاید مردی متکبر بر روی صندلی بنشیند و بگوید: قرآن را بگیر و حلالش را حلال و حرامش را حرام بدانید. اما اینگونه نیست حرام رسول اکرم ج هم مانند حرام قرآن است».
۲- «همانا قرآن و مشابه آن به من داده شده است شاید مردی متکبر بر صندلی بشیند و بگوید :از کتاب خدا پیروی کنید و حلالش را حلال و حرامش را حرام بدانید. ولی چنین نیست آنچه رسول حرام گردانیده مانند تحریم قرآن حق است اگاه باشید الاغ اهلی و حیوان درنده حرام هستند و هیچ پیدا شدهای حلال نیست مگر اینکه صاحبش از آن بینیاز باشد و هر کسی مهمان قومی شد باید قوم او را ضیافت کنند و مهمان هم به اندازه ضیافت به آنها خدمت کند».
پوشیده نیست که تحریم الاغ اهلی و بقیه در قرآن ذکر نشده اند، و هدف ما هم اثبات این نوع سنت است که وجود دارند.
همچنین نهان و پوشیده نیست ظاهر حدیث که میفرماید قرآن و نمونه آن به من داده شده به این اشاره دارد که آن نمونه از قرآن مستقل است، هر چند قبول داریم که قرآن شامل هردو نوع میباشد اما زیانی ندارد چون همه از طرف خداوند نازل شده است.
و حدیث دیگر مفید این است هر حدیثی که در قرآن حکم آن ـ از اوامر و نواهی رسول ـ وجود ندارد رها کردنش مذموم است، و چنین ذمی مستلزم حجیت سنت میباشد، و چیزی که از این نوع احادیث فهمیده میشود این است که احکام سنت مستقل، اجمال و تفصیل آن در قرآن وجود ندارد. اگر تلاش شود سنت مبین داخل سنت مستقل باشد ـ با این دلیل که تفصیل آن در قرآن وجود ندارد پس مانند حدیث مستقل است ـ موجب زیانی نمیشود.
اما اگر تلاش کند سنت را تنها در سنت مبین خلاصه کند تلاشی است بینتیجه و اشتباه و از صحت بهرهای نمیبرد چون هیچ دلیلی برای اثبات آن یافت نمیشد.
جواب امام شاطبی در مورد این احادیث هم مانند جواب آیات گذشته است، پس طبیعتاً جواب ما هم مانند جواب گذشته خواهد بود و به خاطر طولانی نشدن کلام از تکرار آنها خود داری میکنیم.
۳- امت اسلامی بر عمل کردن به سنت و حجیتش اجماع دارند.
توضیح مسئله: مسلمانان اجماع دارند که استناد احکام فرعی تنها این نوع سنت است، و همچنین اجماع دارند که عمل کردن و استدلال به آنها واجب است و معلوم است که اجماع آنها حجت است.
حتی مخالفان هم قائل به این اجماع هستند و آن را حجت میدانند؛ و اگر مسئلهای فرعی از این مسائل را به آنها نشان دهیم و جویای مذهب شان شویم امکان و قدرت مخالفت اجماع را ندارند بلکه حکم اتفاقی را میپذیرند.
و اگر از در اجماع سابق از مسند اجماع پرسش به عمل بیاوریم مجبور هستند که اعتراف کنند حدیث نوعی از مسند اجماع است، اما تنها منکر این هستند که سنت مستقلی وجود داشته باشد پس اگر به حجیت سنت اعتراف کنند مخالفت آنها زیان آفرین نیست، و ما در آینده استقلال سنت را به اثبات میرسانیم.
یکی از احکام مستقل سنت ارث بردن مادر بزرگ (پدر یا مادر) که یک ششم است، و علماء براین حکم اجماع دارند، در حالی که مستند آنها تنها سنت است چون در قرآن چنین حکمی وجود ندارد.
یا ابوبکر راد مرد تأریخ و بزرگ اصحاب که از همهی مردم به قرآن و سنت اگاهتر است، وقتی مادر بزرگی سهم خود را خواستار شد ابوبکر خطاب به او گفت: در قرآن سهمی ندارید و از رسول خدا هم چیزی به خاطر نمیآورم ولی از مردم میپرسم، شروع کرد به پرسیدن از مردم، دو نفر به او خبر دادند که رسول اکرم به آنها سهم داده ابوبکر در حضور اصحاب به حدیث آنها عمل کرد و همه به قضاوتش اقرار کردند، در نتیجه بر حکمی که در قرآن وجود ندارد بلکه در سنت بیان شده اجماع کردند.
یا عمر هنگام خواستار مادر بزرگی مانند ابوبکر قضاوت کرد، البته از عمر داستانهای گوناگونی در این مورد روایت شده است.
آیا بعد از این، انکار در حجیت سنت، درست است؟ یا معقول است بگویم سنت مستقل وجود ندارد؟ آیا قضاوت ابو بکر و اجماع اصحاب بزرگوار ـ که از همه مردم به معانی قرآن و مقاصد دین اگاهتر هستند ـ دال براین نیست که تلاش آنها در مورد مبین کردن سنت مستقل شایسته اهمال و توجه نکردن میباشد؟ چرا؟.
یکی دیگر از این احکام، شفعه [۴۸۶]و مساقات [۴۸۷]و تحریم ازدواج با زن و خاله یا عمهاش [۴۸۸]و تحریم الاغ اهلی است که ابن عبد البر میگوید متأخرین بر این موضوع اتفاق دارند.
البته لازم نیست که اجماع علماء را بیان کنیم و برای احکام فرعی به آن استدلال کنیم چون فقط این کافی است که هیچ عالم بزرگی وجود ندارد که در این نوع احکام فرعی به حدیث مستقل استناد نکرده باشد، و چنین چیزی مستلزم اجماع آنها بر عمل کردن به احادیث مستقل است، هر چند در یک حدیث مستقل شاید اختلاف داشته باشند ولی عموم آنها به حدیث مستقل استناد کردهاند.
[۴۸۴]. ص ۹. ۱۰ [۴۸۵]. در باب دوم حدیث و ترجمهاش روایت شد. [۴۸۶].مغنی ابن قدامه ج ۵ ص ۴۵۹ [۴۸۷]. مرجع سابق ج ۵ ص ۴۵۴ [۴۸۸].شرح عمدة القاری ج۴ ص ۳۲و طرح التثریب ج ۷ ص ۲۱. ۳۲ نیل الاوتار ج ۶ ص ۱۲۶ و المنی ج ۷ ص ۴۷۸و ضمناً مخالفت چند نفر در این مسائل ارزشی ندارد همانطور که امامان گفته اند.