آیا اختلاف مزبور نسبت به سایر پیامبران نیز وجود دارد؟
همانگونه که نسبت به پیامبر بزرگورمان ج اختلاف وجود دارد نسبت به سایر پیامبران هم چنانکه از شرح المسلم ۲/۳۷۲ برمیآید، دو مذهب وجود دارد.
ابن قاسم در کتاب «الآیات البینات ۴/۲۵۱» گمان برده: عدهای از علما سر زدن خطا را نسبت به سایر پیامبران همزمان با تایید و بدون تلافی آن، جایز دانستهاند. این نکته از تعبیر شارح کتاب الروض نیز برداشت میشود، چرا که میگوید: سر زدن خطا از پیامبر خدا ج جایز نیست زیرا بعد از وی پیامبری وجود ندارد تا خطایش را تلافی کند، به خلاف دیگر پیامبران.
از نقل قول سیوطی از ابی هریره و ماوردی هم چنان برداشت میشود که در کتاب «مختصر الخصائص» میگوید: خطا در حق وی جایز نیست، ابن ابی هریره و ماوردی چنین معتقد بودهاند.
میگویم: میدانی که این مذهب نه از سخنان شرح الروض و نه از نقل قول سیوطی برداشت نمیشود بلکه آنچه به دست میآید این است که: آنان معتقدند پیامبر ما دارای امتیاز ویژهی عصمت از خطا است که سایر پیامبران فاقد آن هستند؛ و اشارهای به جواز تایید بر خطا یا عدم آن نکردهاند. شاید ایشان ـ با وجود اعتقاد به جایز بودن خطا در حق پیامبران ـ قائل به عدم تاییدش باشند.
آری این مذهب ادعا شده از استدلال و توجیه شارح الروض برداشت میشود، چون از آن بر میآید که پیامبر خطاها و اشتباهات پیامبر پیش از خود را تلافی کرده و گوشزد میکند و چون پس از پیامبر ما پیامبر دیگری نمیآید؛ به خطا رفتن وی جایز نیست زیرا امکان تصحیح و تلافی وجود ندارد، ولی راجع به سایر پیامبران به دلیل اینکه پس از ایشان پیامبر دیگری میآید و اقدام به تلافی و جبران اشتباهات آنان میکند، به خطا رفتنشان بدون وجود هشدار از طرف خداوند جایز میباشد. این استدلال وقتی درست از آب در میآید که تنها راه ابلاغ هشدار و تصحیح خطا پیامبری دیگر بوده و وحی مستقیم خداوند برای پیامبر خطاکار نقشی نداشته باشد. حال آنکه چنین ادعایی جای نقد است، چه هیچ دلیلی بر امتناع روشن ساختن خطای پیامبری به وسیلهی وحی مستقیم، اقامه نشده است.
آنگاه میگویم: ای کاش میدانستم فایدهی این جبران و تلافی از جانب پیامبر متأخر چیست، پس از آنکه پیامبر قبلی و پیروانش مدت زمان زیادی بدان عمل نموده تا اینکه خداوند پیامبر هشدار دهنده را بر انگیخته و شریعت وی شریعت پیش از خود را از میان برداشته است؟
بنابراین روشن میشود که استدلال مزبور بر پایهای غلط بنا نهاده شده است؛ پس چطور میتوان برای استخراج مذهب بدان استناد نمود؟