نگاهی به اعتبار و جایگاه سنت

فهرست کتاب

مبحث اول: جايگاه سنت نسبت به قرآن

مبحث اول: جايگاه سنت نسبت به قرآن

قرآن و سنت از جهت اعتبار و استدلال بر احکام شرعی در یک رتبه قرار دارند. در بیان این مطلب می‌گویم: اختلافی وجود ندارد که قرآن با چند مشخصه‌ای از سنت جدا می‌شود.

۱- الفاظ قرآن از طرف خدا نازل شده.

۲- تلاوتش عبادت است.

۳- بشر از آوردن نمونه‌ی قرآن عاجز هستند.

ولی سنت هیچکدام از این مشخصه‌ها را ندارد، پس در این مشخصه‏ها نسبت به قرآن در رتبه دوم قرار دارد.

اما چنین فضلی برای قرآن موجب تفاوت در احتجاج نمی‌شود که جایگاه سنت در احتجاج بعد از قرآن قرار گیرد و در تعارض تنها به قرآن استدلال شود و سنت جایگاهش را از دست بدهد.

چون علت حجیت هر دو، تنها به خاطر نزول آنها از طرف پروردگار است و هیچ عوامل خارجی دیگر تأثیرگذار نمی‌باشد؛ مثلاً اگر قرآن مشخصه‌های قبلی را نداشت و نبوت با چیز دیگری ثابت می‌شد باز هم لازم بود، قائل به حجیت بودنش باشیم مانند کتاب‌های آسمانی دیگر پس از این ناحیه سنت همانند قرآن می‌باشد و لازم است بگویم اعتبارش از قرآن کمتر نیست.

اگر گفته شود: بعضی از احادیث رسول‏الله ج اجتهادی هستند و در معرض خطا و اشتباه قرار می‌گیرند، در نتیجه سنت مساوی قرآن نیست زیرا قرآن بدون شک و گمان است ولی سنت چنین نیست.

می‌گویم: قاعده ما بعد از ثبوت سنت و اقرار پروردگار به کردار و گفتار رسول است بعد از ثبوت و اقرار، مجالی برای شک و گمان و خطا و اشتباه باقی نمی‌ماند.

همچنین چیزی که محل خلاف نیست این است که در قرآن آیاتی دال بر حجیت سنت وجود دارد؛ بنابراین در اصل، سنت فرع قرآن است اما این مستلزم پایین آمدن سنت در اعتبار و استدلال به مرتبه دوم نیست چون اگر چنین چیزی امکان‌پذیر باشد باید آیات دال بر حجیت سنت نسبت به آیات دیگر در درجه دوم قرار گیرند.

فرضاً اگر قبول کنیم که اصل گذشته مستلزم تأخر سنت از قرآن باشد، اما عموماً پذیرفته نمی‌شود، بلکه یا سنت هیچ اصلی غیر از قرآن ندارد یا اصل دیگری دارد، اگر اصل دیگری داشته باشد پس حجیت سنت متوقف بر کتاب نیست و خودش مستقل است، در نتیجه چون می‌توان سنت را با عصمت و مشاهده اصحاب و تواتر مقداری از سنت ثابت کرد فرع قرآن نیست تا اینکه از اعتبار و حجیتش کاسته شود.

افزون بر تمام مطالب گذشته علماء کلام می‌گویند: نزول کتاب شرط رسالت پیامبر نیست بلکه نزول شریعت – تا به امت ابلاغ شود – و اظهار معجزه، شرط نبوت هستند. همانطور که در عقاید نسفی و شروح آن( ج ۱ ص ۵۴) این مسأله روشن شده است.

ارسال موسی و رفتن پیش فرعون و دستور دادنش به ایمان و هدایت و فرستادن بنی اسرائیل همراه او، که همه این‌ها از شروط نبوت هستند و قبل از تورات نازل شده‌اند، به دیدگاه علمای کلام اشاره و آن را تأیید می‌کنند چون نزول تورات بعد از نابود شدن فرعون و بیرون رفتن بنی اسرائیل از مصر صورت گرفت، ولی قبل از نزول تورات مگر بر فرعون و پیروانش اتمام حجت نشده بود؟ حتی بعد از عرضه شدن معجزه و مخالفت فرعون با موسی خداوند فرعون را عاصی و طغیان‌گر و مستحق عذاب و لعنت قلمداد می‌کند.

خلاصه حجیت وحی غیر متلو، متوقف بر حجیت وحی متلو نیست چون هردو از طرف پروردگار نازل شده‌اند و هر کدام برای خود مستقل هستند، که تنها اثبات هر کدام از آنها مهم است که با معجزه بودن و عصمت رسول هردو ثابت می‌شوند که از طرف خدا نازل شده‌اند.

و اگر فرعیت سنت و تأخیر آن را در اعتبار بپذیریم می‌گویم: در سنت هم احادیث متواتری وجود دارد که دال بر حجیت قرآن هستند مثلاً حدیث:

«من دو چیز را میان شما جا گذاشته‌ام بعد از آن دو هرگز گمراه نخواهی شد: قرآن و سنت، و از شما جدا نمی‌شوند تا به حوض کوثر می‌رسید».

حتی می‌توان گفت هیچ سوره‌ای بدون کلام رسول اکرم ج ثابت نمی‌شود؛ در بحث ضرورت حجیت سنت این اصل را توضیح دادیم.

بنابراین قرآن بعد از سنت قرار می‌گیرد ولی حقیقتاً هر کدام پشتیبان دیگری هستند و در وحی بودن و استدلال مساویند و معجزه بودن و خواندن و غیره جایگاه قرآن را در حجیت بالا نمی‌برد چون هردو از طرف خدا نازل شده‌اند زیرا آن دو اختلاف ندارند و محال است که قرآن و سنت معارض هم باشند.

اما تعارض ظاهری اگر دلالت هردو یا یکی ظنی باشد یا دلالت قطعی ولی زمان آنها یکی نباشد جائز و معقول و ممکن است، و در این حالت لازم است مجتهد با در نظر گرفتن قواعد و اصول ترجیح، یکی را بر دیگری ترجیح دهد یا اگر ترجیح ممکن نبود توقف کند تا ترحیحی حاصل می‌گردد.

اما رها کردن یکی از نصوص کتاب و سنت بدون به کار بردن قواعد ترجیح هرگز صحیح نیست و نباید از آن پیروی شود.

بدین علت می‌بینیم علماء عام و مطلق کتاب را با سنت تخصیص و تقیید می‌کنند و می‌گویند: سنت، کتاب را تأویل و بیان می‌نماید و قرآن را خلاف ظاهر لفظی تفسیر و تبیین می‌کند همانطور که در سنت هم از چنین قاعده‏ای پیروی می‌شود.

هر چند اختلافات فراوانی در این راستا وجود دارد ولی مرجع خلاف چیز دیگری است مانند ظنی بودن خبر واحد و قطعی بودن قرآن پس مرجعش این نیست ذات سنت متأخر از کتاب است چون مثلاً کسی که نسخ قرآن با خبر واحد را جائز نمی‌داند می‌گوید: قرآن با سنت متواتر هم نسخ نمی‌شود اگر مرجع در این اختلاف خود سنت باشد باید گفته شود: تنها قرآن می‌تواند سنت را نسخ کند.

با در نظر گرفتن مطالب گذشته بطلان کلام امام شاطبی در (موافقات ج ۴ ص ۷) که می‌گوید: سنت در اعتبار نسبت به قرآن در درجه دوم قرار دارد. روشن می‏گردد متأسفانه افرادی مانند عبدالعزیز خولی در مفتاح السنه از او تقلید کرده‌اند، معلوم است که با تقلید غافل عاقل‌تر می‌شود. [۴۷۳]

البته امام شاطبی شبهه‌هایی دارد که آنها را ذکر می‌کنیم و جواب می‌دهیم.

[۴۷۳]. در همان کتاب پرده از عقسده‌ی خود بر می‌دارد که عمل کردن به ظاهر قرآن و رها کردن سنت است، هر چند مسلمین بر اعتبار و حجیت سنت اتفاق دارند، ای کاش می‌دانستم اگر سنت مبین نیست و در احکام هم استقلال ندارد چه چیزی برای حجیت بودن باقی می‌ماند که عقیده مسلمین است، چگونه این سخنش با سخن دیگر جور در می‌آید که می‌گوید: وظیفه پیامبر جتبین است؟