فهمیدن قرآن مبتنی بر شناسایی اسباب نزول است
و دلیل بر این مطلب، دو امر است:
۱- اینکه مدار علم معانی و بیان [۱۹]بر معرفت مقتضیات [= ضروریات] احوال است در حال خطاب، از جهت نفس خطاب و گوینده و مستمع؛ زیرا فهم کلام واحد در حالات مختلف، مختلف است و به حَسْب مستمع [یعنی با توجه به سطح دانش شنونده] تغییر میکند، و جهات خارجیه و قراین حالیه و مقالیه در فهم کلام مدخلیت تام دارد [یعنی فهم برخی آیات، بستگی به پیشزمینۀ فکری و دانش کلامیِ شنونده دارد]؛ مثلاً کلمه «استفهام» یک لفظ است و معانی مختلف پیدا میکند، از تقریر و توبیخ و غیر آن، و مثلاً «امر» گاهی معنى اِباحه و گاهی تهدید و تعجیز و اشیاء آن را دارد و لفظ دلالت بر تمام مراد نمیکند، مگر به توسط امور خارج از لفظ، و عمده آن، مقتضیات احوال است؛ و هر حالی را نمیشود نقل کرد و هر قرینهای در نفسِ کلام موجود نیست، و تا زمانی که قراین و حالات معلوم نباشد، فهم کلام ممکن نخواهد شد؛ پس معرفتِ اسباب نزول و شأن تنزیل آیات، که در چه مورد وارد شده است، رفع این مشکل را خواهد کرد و این از مؤیدات [تأییدکننده] فهم کتاب خداست؛
۲- ندانستن اسباب نزول، انسان را در شبهه و اشکال میاندازد و نصّ ظاهر را مُجْمَل [= نیازمند شرح و تفسیر] میکند و اختلاف در آن تولید میشود، و روایتی که ابوعبیده از ابراهیم تیمی نقل میکند مؤید این معنى است؛ میگوید:
«عمر روزی با خود حدیث نفس [= سخنگفتن با خود] میکرد و میگفت چگونه امّت پیغمبر جاختلاف میکنند و حال اینکه پیغمبرشان یکی و قبلهشان نیز یکی است؟ ابن عباس حضور داشت، گفت: قرآن بر ما نازل شد و خواندیم و یاد گرفتیم و دانستیم که در چه مورد نازل شده است؛ اما بعد از ما مردمی که میآیند نمیدانند و همچنین درک نمیکنند مقتضیات احوال چه بوده است؛ رأی خودشان را در فهم قرآن مدخلیت میدهند و اختلاف پیدا میشود؛ وقتیکه اختلاف شد، به مقاتله و کشتن یکدیگر میپردازند. عمر وقتی این کلمه را از ابن عباس شنید غضب کرد و از نزد خود خارجش نمود. ابن عباس خارج شد؛ عمر نظر کرد دید ابن عباس صحیح گفته است؛ ابن عباس را خواست و گفت: آنچه را گفتی تکرار کن؛ ابن عباس اعادة [= تجدید] مطلب کرد؛ عمر کلام ابن عباس را فهمید و عجب کرد، و بر این مطلب، از کتاب خدا شاهد بسیار است:
۱- لفظ قنوت است که معانی متعدد دارد از خشوع و عدم التفات و ذکر و غیر اینها:
خداوند میفرماید: ﴿وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِينَ﴾[البقرة: ۲۳۸]، و در اینجا قنوت به معنى سکوت و حرف نزدن نمازگزاران است با یکدیگر. رسول اکرم جمیفرماید: «إن هذه الصلاة لا يصح فيها شيء من كلام الآدميين إنما هي قرآن وتسبيح»یعنی: «در این نماز، چیزی از کلام آدمیان صحیح نیست؛ چون نماز قرآن و تسبیح است». پیش از نزول این آیه نمازگزاران هنگام نماز تکلم میکردند، این آیه، تکلم با یکدیگر را در هنگام ادای نماز نهی فرمود؛ پس فهم قنوت در این آیه مبتنى بر دانستن سبب نزول است؛
۲- عمر، قدامه بن مظعون را والی بحرین کرد؛ جارود نزد عمر آمد و گفت: قدامه شراب خورده و مست شده است؛ عمر گفت: شاهد قضیه کیست؟ جارود گفت: ابوهریره. بعد عمر به قدامه گفت: حد خدا را بر تو جاری میکنم. قدامه گفت: چگونه مرا حد میزنی و حال اینکه کتابِ خدا میان من و تو حاکم است؟ عمر گفت: در کدام مورد از کتاب خدا حد از تو ساقط شدهاست؟ قدامه گفت: خدا میفرماید: ﴿لَيۡسَ عَلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جُنَاحٞ فِيمَا طَعِمُوٓاْ إِذَا مَا ٱتَّقَواْ وَّءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ ثُمَّ ٱتَّقَواْ وَّءَامَنُواْ ثُمَّ ٱتَّقَواْ وَّأَحۡسَنُواْۚ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ﴾[المائدة: ۹۳] [۲۰].
[و ادامه داد:] من از مؤمنین به خدا و عاملین به شریعت مصطفى هستم؛ با رسول خدا در بدر و احد و خندق بودم؛ پس از کسانی هستم که مصداق آیه «ٱتَّقَواْ وَّءَامَنُواْ وَ وَّأَحسَنُواْمیباشند». عمر گفت: جوابش را بگویید. ابن عباس گفت: این آیه مبارکه برای گذشتگان عذر است و بر سایرین حجت؛ عذر گذشتگان اینکه خدا را پیش از تحریم شراب ملاقات کردند، و حجت بر دیگران است که مرتکبِ این امرِ شنیع نشوند. حق تعالى میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ﴾ [۲۱][المائدة: ۹۰]؛
۳- شخصی نزد ابن مسعود آمد و گفت: مردی را در مسجد دیدم که قرآن را به رأی خود تفسیر میکرد و آیه مبارکه ﴿فَٱرۡتَقِبۡ يَوۡمَ تَأۡتِي ٱلسَّمَآءُ بِدُخَانٖ مُّبِينٖ ١٠ يَغۡشَى ٱلنَّاسَۖ هَٰذَا عَذَابٌ أَلِيمٞ ١١ رَّبَّنَا ٱكۡشِفۡ عَنَّا ٱلۡعَذَابَ إِنَّا مُؤۡمِنُونَ﴾[الدخان: ۱۰ - ۱۲] را بدین قِسم تفسیر میکرد که روز قیامت، دودی خلایق را احاطه میکند و همگی مبتلا به زکام میشوند. ابن مسعود گفت: کسی که چیزی را میداند، [باید آن را] بگوید، و [اگر] نمیداند، نگوید؛ خدا میداند این آیۀ مبارکه در مورد خاصی نازل شد و آن، این بود که رسول اکرم قریش را نفرین کرد که خداوند به قحط و غَلاء [= گرانی] مبتلایشان کند؛ و دعای پیغمبر مستجاب شد و قریش مبتلا به قحط و مشقت سختی شدند که استخوان میخورند و از بدبختی و مصیبت زیاد، شخص وقتی نظر به آسمان میکرد، میان خود و آسمان دود تاریکی میدید و این آیه مبارکه، خبری است که حق تعالى به پیغمبرش داده است. معنى این آیه: «منتظر باش ای پیغمبر، روزی که بیاورد آسمان دود ظاهر و هویدا که فراگیرد و احاطه کند مردم را؛ بعد از مشاهدۀ آن گویند: این است عذاب دردناک پروردگار ما؛ از ما عذاب را دور کن که ما گروندگانیم. و بعد از ابتلای به عذاب، نزد پیغمبر سوگند خوردند که بعد از رفعِ عذاب ایمان میآوریم». پیغمبر دعا کرد و عذاب رفع شد؛ اما مشرکین بر شرک خود باقی ماندند.
[۱۹] علم معانی و بیان علاوه بر اینکه کلام عرب از آن فهمیده میشود، اعجاز قرآن بدان شناخته میشود. [۲۰] آوردهاند که چون آیه حرمت نازل شد، بعضی از صحابه گفتند: یا رسول الله، حال برادران ما که شراب خوردند و اکنون مردهاند چون باشد؟ این آیه نازل شد: «بر آنان که ایمان به خدا آورده و عمل شایسته کردند، گناهی نیست از آنچه خوردهاند و برایشان حرام نبوده، و بر زندگان که پیش از نهی شراب خوردند، گناهی نیست؛ اگر پرهیز کنند و ثبات ورزند بر ایمان و اعمال صالحه کنند؛ پس پرهیز از محرمات کنند و ایمان بیاورند به تحریم آن، پس ثابت و مستقر باشند بر تقوى و احسان کنند؛ و خداوند نیکوکاران را دوست دارد». [۲۱] ای گروه مؤمنان، شراب و قمار و بتها [سنگهاییکه بر آن قربانی میکنند] و تیرهای اقداح [= قرعه] پلید است و از عمل شیطان؛ دوری کنید از اینها، شاید رستگار شوید.