ضروریات پنج است:
۱- حفظ دین، چون نخستین چیزی که انبیا و رسل بشر را به آن دعوت میکنند، دین است، و مراد از دین، اعتقاد به مبدأ و معاد و ربط دادن خلایق به خالق جهان میباشد و غایت خلقت انسان، پرستش خدای واحد است: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ﴾[الذاریات: ۵۶]؛ و این عبادت و ربط خلق به حق، جوهر حیات و لُبّ معرفت و غایت قصوای [= دوری] سِیر انسان است؛ تا مردم خدای را نشناسند و او را پرستش نکنند و به حضرتش زلفى و قربی [= نزدیکی] حاصل ننمایند، زنده نخواهند بود؛ پس قرآن مهمترین اصلی را که در نظر دارد، حفظ دین و ربط خلق به ربالعالمین است؛ بنابراین یک سلسله احکام شریعت برای حفظ این اصل است، و به آنچه که انسان را به خداوند نزدیک گردانَد و روح اطاعت و بندگی در او ایجاد کند، امر فرمود؛ چون نماز و روزه و زکات و صدقات و امثال آن؛ و از آنچه انسان را از خداوند دور کند، نهی فرمود؛ چون شرک اکبر و اصغر و اطاعت غیر خدا و حاجت خواستن از غیر خدا و امن از مکر خدا و یأس از روح خدا و امثال آن؛
۲- حفظ عقل: غرض دیگر قرآن از وضع شریعت، حفظ عقل است، انبیا و رسل باید حافظ عقول مردم باشند و تا عقل مردم حفظ نشود و با عقل واراده کار نکنند ترقی و تکامل و تحصیل سعادت نشأتین ممتنع خواهد بود، قرآن با عقلاء سخت میگوید پس باید احکامی وضع کند تا عقل انسان محفوظ بماند و بکعبه کمال متوجه شود.
و آنچه را که حافظ عقل است امر فرمود مثل تدبر در آیات و مطالعه در خلقت و تفکر و تعلم و امثال آن.
و از آنچه عقل را خراب میکند نهی فرمود چون تقلید آباء و طاعت کبراء و رهبانان و احبار و اتباع ظن، و حرمت خمر و الکل و امثال آن برای حفظ عقول است.
۳- حفظ بدن: چون دنیا مزرعۀ آخرت است و انسان مسافر است؛ تا مَرکب محفوظ نباشد، راکب به منزل نمیتواند برسد؛ این است که قرآن در حفظ نفوس دقت کامل فرمود: آنچه را که حافظ نفوس است، امر فرموده، و از آنچه مهلک نفوس است، نهی صریح نمود؛ چون قتل و ضرب و جور و جنایت و امثال آن؛
۴- حفظ نسل: چون اشخاص انسان در دنیا بقا ندارد و دَیمومه [= دوام] انسان به بقای نسل است و حفظ انواع به تناسل است، قرآن آنچه را که حافظ نسل است امر، و از آنچه مُهلک و قاطع [= قطع کننده] آن است نهی فرمود؛ چون زنا و لواط و امثال آن؛
۵- حفظ مال: چون انسان تا مال نداشته باشد نمیتواند طی منازل زندگانی کند، پس قرآن بدانچه حافظ مال است امر، و از آنچه مُتلِف [= نابودکننده] آن میباشد نهی فرمود؛ چون اسراف و سرقت و خیانت و ضرر زدن به یکدیگر و امثال آن.
خلاصه کلام: غایت از تشریع، حفظِ این اصول است، و ما در اینجا به طور اشاره ذکر کردیم. تفصیل این مجمل، کتاب مفصلی خواهد شد، و چون مبنای رساله بر اختصار است، از بیان آن اِعراض [= خودداری] میکنیم و خوانندگان را به کتاب مفصلی که فقه را بر این ترتیب نوشتهام حواله میدهم. از حق متعال خواهانم که موفق به اصلاح و طبع آن کتاب شویم.
***