احکام شریعت در قرآن کلی [بوده] و محتاج به سنت است
استقراء معتبر ثابت میکند که بیشتر احکام وارده در کتاب خدا کلی است و باید این کلیات را مبینی باشد، و آنچه مجملات کتاب خدا را بیان کند و شارح کلیات آن باشد همانا سنّت است و بدون سنت نبی نمیشود و قرآن را فهمید، خداوند میفرماید: ﴿َأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ﴾[النحل: ۴۴] [۳۳]وجامعیت قرآن با این اختصار بجهت همین است که قرآن کلیات را در بر دارد و بتمام شدن قرآن شریعت و دین هم کامل شد: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ﴾ [۳۴].
و این احتیاج شدید به سنت، با توجه کوچکی قرآن، واضح و هویدا میشود؛ مثلاً میبینید که تمام جزئیات نماز و روزه و زکات و نظایر اینها و احکام آن در قرآن بیان نشده؛ و همچنین است فروع عادیات و سیاسات، مثل نکاح و عقود و قصاص و دیات و حدود و غیر اینها؛ پس بنابراین مسلّم است که باید سنت جزئیات را بیان کند، و بدون سنت پیغمبر، عمل به کتاب خدا مُمتَنِع [= محال] است.
و دلیل بر حجیت سنت از کتاب خدا واضح و هویداست؛ چنانکه خداوند میفرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ﴾ [۳۵]؛ پس استنباط از قرآن بدون نظر در شرح، که سنت میباشد، جایز نیست؛ ناچار باید در فهم قرآن مراجعه به سنت کرد. رسول اکرم میفرماید: «إِنِّي تَرَكْتُ فِيكُمْ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللهِ وَسُنَّتي. أو وَعِتْرَتِي» یعنی: «من در میان دو چیز سنگین یا نفیس قرار دادم کتاب خدا و سنت [یا عترت] خودم را».
و مراد از عترت، ائمه از اهلالبیت است؛ چوت عترت بیان سنت را میکند و در واقع، عین سنت است، و آنچه مأثور [= نقلشده] است که علم قرآن نزد آلمحمد میباشد، مراد این است که بیان سنت پیغمبر نزد اهل بیت است.
در اینجا مطلبی است و آن این است که ما در شریعت و احکام محتاج به سنت هستیم؛ اما در مسائل اعتقادی، مثل اثبات صانع [= آفریننده] جهان و توحید و نبوت و معاد، چون قرآن کاملاً متعرض آن شده است و حتى جزئیات را بیان فرموده و براهین ساطعه [= آشکار] بر آن اقامه نموده، احتیاجی در اینجا به هیچ وجه به سنت نداریم، و چون معلوم شد که مباحث قرآن کلی است و بدون مراجعه به سنت فهم آن ممتنع است، پس بطلان قول مردمی که غرضشان تخریب اسلام است و در آخرت نصیبی نداشته و خارج از جماعت مسلمینند، واضح شد که میگویند: «در قرآن بیان هر چیزی هست و ما محتاج به سنت نیستیم و قرآن را تأویلات خنکی کرده، هوای خود را مدخلیت در فهم کتاب خدا میدهند؛ و مراد از سنت، کردار و گفتار و اقرار یا تقریر نبی است ﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ﴾ [۳۶].
فعل و قولِ نبی [که به آن «اقرار» میگویند،] واضح است؛ مراد از «تقریر»، آن است که در محضر پیغمبر فعلی یا قولی از کسی صادر شود و نبی اکرم با علم و قدرت بر نهی، از آن ممانعت نفرماید؛ [پس] آن فعل و قول جایز است. وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ.
[۳۳] و فرستادیم به سوی تو قرآن را تا اینکه بیان کنی برای مردم آنچه را که به سوی ایشان فرستاده شده است. [۳۴] امروز دین شما را برایتان کامل کردم [المائدة: ۳]. [۳۵] و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگیرید [الحشر: ۷]. [۳۶] قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نیکوست [الأحزاب: ۲۱].