کلید فهم قرآن

فهرست کتاب

قرآن و بعث

قرآن و بعث

اعتقاد به بعث و روز رستخیز را تمام شرایع آسمانی و حکمای ربانی اتفاق دارند و فلاسفه بر آن اقامۀ براهین نموده‌اند؛ اما در کیفیت بعث اختلاف است: جمعی روحانی صرف می‌دانند و برخی جسمانی محض می‌پندارند، و گروه بسیاری از محققین به بعث جسمانی و روحانی قائلند.

ما آنچه را که همگی بر او اتفاق دارند، این است که انسان را دو سعادت و شقاوت اخروی و دنیوی است و پایه این مسئله بر روی اصولی است که همگی به آن اعتراف دارند:

۱- این است که انسان اشرف از بسیاری از موجودات است؛ چنان‌ که خداوند می‌فرماید ﴿وَلَقَدۡ كَرَّمۡنَا بَنِيٓ ءَادَمَ وَحَمَلۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ كَثِيرٖ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِيلٗا[الإسراء: ۷۰] یعنی: «و به تحقیق گرامی کردیم فرزندان آدم را و حمل نمودیم آنان را در خشکی و دریا و از طیبات روزی دادیم آنان را و برتری دادیم ایشان را بر بسیاری از مخلوقات، برتری‌دادنی»؛

۲- اینکه هیچ موجودی عبث و بی‌غایت خلق نشده ‌است، و برای فعل مطلوبی از او که ثمره وجود اوست ایجاد شده ‌است؛ پس انسان که اشرف است، سزاوارتر می‌باشد که برای غایتی مخصوص به خود خلق شده باشد و خداوند در کتاب کریمش بر وجود ثمره و غایت برای موجودات تصریح فرمود؛ چنان ‌که می‌فرماید ﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا بَٰطِلٗاۚ ذَٰلِكَ ظَنُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۚ فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنَ ٱلنَّارِ[ص: ۲۷] یعنی: «ما آسمان و زمین و آنچه میان آن دو است باطل خلق نکردیم؛ این گمان مردمان کافر است؛ پس وای مر آنانی را که کافر شدند از آتش»، و در جای دیگر علما را به واسطۀ اعتراف به غایت مطلوب عالم و فهم فلسفۀ کون مورد مدح خود قرار می‌دهد؛ چنان ‌که می‌فرماید: ﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٩٠ ٱلَّذِينَ يَذۡكُرُونَ ٱللَّهَ قِيَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمۡ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا سُبۡحَٰنَكَ فَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ[آل عمران: ۱۹۰ - ۱۹۱] یعنی: «به درستی که در آفرینش آسمان‌ها و زمین و اختلاف شب و روز هر آینه آیت‌ها است مر صاحبان خرد را؛ آنان که یاد می‌کنند خدا را ایستاده و نشسته و بر پهلوهایشان و تفکر می‌کنند در آفرینش آسمان‌ها و زمین، [و می‌گویند:] پروردگارا، نیافریدی این را بیهوده؛ پاکی تو راست از آنکه چیزی را به باطل بیافرینی؛ پس نگاه‌ دار ما را به لطف خود از عذاب آتش».

و وجود غایت در انسان، اظهر [= آشکارتر] از سائر موجودات است، و خداوند در موارد متعدد از قرآن ذکر می‌کند؛ چنان ‌که می‌فرماید: ﴿أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰكُمۡ عَبَثٗا وَأَنَّكُمۡ إِلَيۡنَا لَا تُرۡجَعُونَ[المؤمنون: ۱۱۵] یعنی: «آیا می‌پندارید شما اینکه به بازی شما را آفریدیم و گمان کردید که بازگشت به ما نمی‌کنید؟»، و جای دیگر می‌فرماید: ﴿أَيَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَن يُتۡرَكَ سُدًى[القیامة: ۳۶] یعنی: «آیا می‌پندارد انسان اینکه فروگذاشته شود مهمل؟»، و نیز می‌فرماید: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ[الذاریات: ۵۶]، و هنگامی که معلوم شد اینکه انسان برای افعال مقصوده و غایت مهمی خلق شده ‌است، باید دانست که برای افعال و غایت خاص به خود خلق شده ‌است؛ چون سایر موجودات هریک برای غایت خاصی ایجاد شده‌اند که در دیگری نیست و افعال مختص به انسان افعال نفس ناطقه ‌است، و چون که نفس ناطقه را دو جزء است: یکی علمی و دیگری عملی، واجب است انسان را که به کمال اعلای این دو قوه واصل گردد و آن رسیدن به فضایل اخلاقی و معارف حقه نظری است؛ و هر قول و عملی که نفس را ممد باشد به وصول به کمال لایقش آن را خیرات و حسنات می‌نامند، و هر قول و عملی که مانع وصول به کمال باشد، شرور و سیئات می‌نامند، و قرآن بقای نفس بعد از خراب بدن را اثبات می‌کند و نیز مراتب درجات و دَرَکات نفْس و اقسام لذایذ و آلام حسّیه و معنویه آن را به طور اکمل بیان می‌فرماید و نفسی که اعمال شایسته نداشته باشد، پس از فراق بدن متأذی [= آزار دیده] می‌شود و در دارِ آخرت جز حسرت بر آنچه که از تزکیۀ نفس و تحلیه به فضایل از او فوت شده، چیز دیگر ندارد؛ چنان ‌که می‌فرماید: ﴿أَن تَقُولَ نَفۡسٞ يَٰحَسۡرَتَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنۢبِ ٱللَّهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ ٱلسَّٰخِرِينَ[الزمر: ۵۶]. قرآن این حال را در آخرت به سعادت و شقاوت اخیر تعبیر نموده‌ است، و درجات مؤمنین و درکات کافرین را به روشن‌ترین عبارات بیان فرموده.

و ما در اینجا اول برهان بقای نفس را از قرآن ذکر و پس از آن ادله بر معاد را گوشزد می‌کنیم. ولاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ.

***