ادلۀ قرآن بر بعث
خداوند کریم در کتاب حکیم خبر داد به وقوع بعث، و حشر و بر این مطلب استدلال فرمود، و دلیل آن را امکان مقرر نمود، و مقصود از امکانی که قرآن آن را دلیل بر بعث قرار داده، غیر از امکانی است که متکلمین تمسک جستهاند؛ چون امکانی که متکلمین میگویند، آن است که از فرض وقوع شیء محالی لازم نیاید، و این امکان، ذهنی صرف است. ما از کجا بدانیم از فرض وجود چیزی محال لازم نمیآید؟ چون میشود محال لِذاته و میشود لِغَیره باشد، و از فرض وجود شیء میشود محال لذاته لازم نیاید و اما محال لغیره تحقق پیدا کند، و امکان ذهنی در حقیقت علم به عدم امتناع است و این مستلزم امکان خارجی نیست؛ اما امکانی که قرآن به آن استدلال میکند، آن امکان خارجی است و امکان خارجی گاهی معلوم میشود به وجود شیء در خارج؛ چون وقوع اخصّ از امکان است، هنگامی که شیء وجود خارجی پیدا کرد، مسلّماً ممکن بوده است که واقع شده؛ چون ممتنعات هیچ وقت در خارج موجود نمیشوند؛ و گاهی علم به امکان خارجی تحقق پیدا میکند به واسطۀ پیدایش نظیر او و یا اکمل از او در خارج؛ چون وقتی دیدیم اکمل در خارج موجود شد، حکم میکنیم اَنْقَص به طریق اولی وجود خواهد داشت، و هنگامی که برای ما معلوم شد که شیء در خارج ممکن است موجود شود به واسطه مشاهدۀ نظیر آن یا اکمل از آن، لابد و ناچاریم قدرت خداوند قدیر را به او منضم کنیم؛ چون در تحقق شیء صرف امکان خارجی کفایت نمیکند؛ باید ضم به قدرت قادر ازلی گردد تا آن شیء پای به عرصۀ ظهور برساند و خداوند تبارک و تعالی استدلال بر بعث نمود به طریق امکان بر چند وجه:
اول: عود و بعث را قیاس بر ابتدا نمود؛ چنان که میفرماید: ﴿كَمَا بَدَأَكُمۡ تَعُودُونَ﴾[الأعراف: ۲۹] و نیز میفرماید: ﴿كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُۥ﴾[الأنبیاء: ۱۰۴] که مراد از این دو آیه این است که چنان که شما را از عدم به وجود آوردیم، دو مرتبه شما را در قیامت اعاده خواهیم نمود، که قیاس عود را بر بدأ نموده است؛ و نیز میفرماید: ﴿أَفَعَيِينَا بِٱلۡخَلۡقِ ٱلۡأَوَّلِۚ بَلۡ هُمۡ فِي لَبۡسٖ مِّنۡ خَلۡقٖ جَدِيدٖ﴾[ق: ۱۵] یعنی: «آیا درمانده شدیم به آفرینش اول؟ بلکه ایشان در شکاند از آفرینش تازه»، و از این قبیل آیات بسیار است؛
دوم: بعث را قیاس بر خلق سماوات و ارض نمود به طریق اُولی؛ چنان که میفرماید: ﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ قَادِرٌ عَلَىٰٓ أَن يَخۡلُقَ مِثۡلَهُمۡ﴾[الإسراء: ۹۹] یعنی: «آیا نمیبینند اینکه خدایی که قادر بر خلق آسمانها و زمین میباشد، قادر است بر اینکه مثل آنان را بیافریند؟»، و نیز میفرماید: ﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَلَمۡ يَعۡيَ بِخَلۡقِهِنَّ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن يُحۡـِۧيَ ٱلۡمَوۡتَىٰۚ بَلَىٰٓۚ إِنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ﴾[الأحقاف: ۳۳] یعنی: «آیا ندیدند که خداوندی که آسمانها و زمین را خلق کرد و در آفرینش آنها مانده نشد، تواناست بر آنکه مردگان را زنده کند؟ آری، خداوند بر همه چیز تواناست».
سوم: اعاده و بعث را قیاس نمود به زنده شدن و روییدن گیاه از زمین به باران بعد از اینکه مرده بود؛ چنان که میفرماید: ﴿وَٱللَّهُ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ ٱلرِّيَٰحَ فَتُثِيرُ سَحَابٗا فَسُقۡنَٰهُ إِلَىٰ بَلَدٖ مَّيِّتٖ فَأَحۡيَيۡنَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَاۚ كَذَٰلِكَ ٱلنُّشُورُ﴾[فاطر: ۹] یعنی: «و خدایی که بادها را فرستاد، پس ابر را بر انگیزانْد، پس او را به سوی شهر مردهای راندیم، و پس از آن، زمین را بعد از مرگش زنده کردیم، و چنین است نشر مردگان»، به این سه وجه که ذکر شد، از روی قاعدۀ امکان خداوند استدلال نمود.
***