قیامت و معاد در نظر قرآن
خداوند تبارک وتعالی جهان را حکمت و غایتی خلق و ابداع نمود و هر لحظه حکمتش اقتضا نمود بر اعدام همه عالم و احداث بدلی برای او میکند، و هر وقت حکمتش تعلق گرفت به تغییر صورت عالم به این معنی که این صورت را بگیرد و صورت دیگر به آن بدهد و عالم را نیست نکند، قادر و تواناست.
مسئلۀ قیامت و معاد از قبیل دوم است و آن تبدیل و تغیر صورت میباشد نه اعدام و ایجاد، و آنچه رسل در این باب گفتهاند و قرآن و سنت دلالت صریح دارد، این است که در قیامت و معاد تغییر میکند و در او تبدیل و تحویل داده میشود، نه این است که عالم نیست محض و معدوم صرف میشود و بالکلی لباس هستی از آن کنده و به نیستی ازلی برمیگردد و پس از آن دو مرتبه ایجاد میشود.
آیاتی قرآنی جز تبدیل صورت چیز دیگری مقرر نموده است؛ چنان که میفرماید: ﴿يَوۡمَ تُبَدَّلُ ٱلۡأَرۡضُ غَيۡرَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُۖ وَبَرَزُواْ لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِ﴾[إبراهیم: ۴۸] یعنی: «روزی که بدل شود زمین به زمینِ دیگر، و آسمانها مبدل کردند به آسمانی دیگر، و مردم از گورهای خود ظاهر شوند برای محاسبه خدای یگانۀ قهرکننده».
این معادی است که قرآن به آن ناطق است و جای شبهه برای ملاحده و فلاسفه نگذاره است. اعتراض و شبهۀ آنان بر قول متکلمین وارد است که کلمات انبیا را بر رأی خود تأویل کرده و گفتند که معاد و قیامت آن است که خداوند اعدام و نیست میکند عالم را و در روز قیامت از نو ایجاد میکند و بر عالم لباس هستی میپوشاند.
ای کاش متکلمین در قرآن تدبر میکردند و عیب سخن خود را میفهمیدند. این سخن بیمغز سبب شد که فلاسفه و ملاحده، حمله به قرآن و ما جاء به النبی کنند و اعتراضات شدیدی کردند، از قبیل: امتناعِ اعادۀ معدوم، و شبهۀ آکل و ماکول و امثال آن؛ و متکلمین هم برای حرف بیمغز و باطل خود مجبور شدند که جوابهای خنک به فلاسفه بدهند.
اما معادی که قرآن میگوید، از اعتراضات فلاسفه مصون [است] و هیچ عاقلی نمیتواند بر او اعتراض کند؛ حتی معروض یک شبهه هم نخواهد شد؛ چون قیامت تبدیل است و مرگ انتقال از نشأت به نشأت دیگر، و بعث خروج از این عالم و دخول در عالم دیگر میباشد. یکی از بدیختیهای مسلمانان این است که نصوص قرآن را متوجه نیستند و حق آن را درک نمیکنند. اگر کتاب خدا فهمیده میشد و آرای خود را در آن دخالت نمیدادند، بیشتر نزاعها برداشته میشد. یا للأسف [= متأسفانه] به واسطه حجابهایی که دارند، نصوص قرآن بر آنان پوشیده و پنهان است.
خلاصه کلام: انفع برای مردم، استماع کلام خداست و پس از آن تعقل در معنای آن، تا مصداق این آیه واقع نشوند: ﴿وَقَالُواْ لَوۡ كُنَّا نَسۡمَعُ أَوۡ نَعۡقِلُ مَا كُنَّا فِيٓ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ﴾ [۱۰۶][الملک: ۱۰].
***
[۱۰۶] و گویند اگر شنیده [و پذیرفته] بودیم یا تعقل کرده بودیم، در [میان] دوزخیان نبودیم.