کلید فهم قرآن

فهرست کتاب

قرآن آنچه را که متعلق به دین و شریعت است، در بر دارد

قرآن آنچه را که متعلق به دین و شریعت است، در بر دارد

و دلیل بر این مطلب سه امر است:

۱- نصوص قرآن شاهد بر مدعا است قول خدایت عالى: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي [۲۴][المائدة: ۳] ، و همچنین ﴿وَنَزَّلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ تِبۡيَٰنٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ [۲۵][النحل: ۸۹] ، وامثال آن از آیات دیگر؛

۲- احادیث وارده از اهل بیت طهارت:

رُوِيَ في «الكافي» [للكُلَيْنِيّ] بإسناده عن أبي عبد الله [الإمام الصادق] - عَلَيْهِ السَّلامُ - قال: «إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى أَنْزَلَ فِي القُرْآنِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى وَاللهِ مَا تَرَكَ اللهُ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ العِبَادُ حَتَّى لا يَسْتَطِيعَ عَبْدٌ يَقُولُ لَوْ كَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِي القُرْآنِ إِلا وَقَدْ أَنْزَلَهُ اللهُ فِيهِ».

یعنی: «در کافی از حضرت صادق روایت می‌کند که فرمود: خداوند تعالى قرآن را نازل فرمود و در آن بیان هر چیزی هست و قسم بخدا که در قرآن حق متعال آنچه را که بشر بدان محتاج است فروگذار نکرده‌ است؛ به قِسمی که هیچ بنده نمی‌تواند بگوید کاش این مطلب در قرآن بود، مگر اینکه خداوند آن را بیان فرموده‌ است»؛

وبإسناده عَنْ عُمَرَ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ [الإمام الباقر] - عَلَيْهِ السَّلامُ - قَالَ: «سَمِعْتُهُ يَقُولُ: إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى لَمْ يَدَعْ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الأُمَّةُ إِلا أَنْزَلَهُ فِي كِتَابِهِ وَبَيَّنَهُ لِرَسُولِهِ، وَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ حَدّاً وَجَعَلَ عَلَيْهِ دَلِيلاً يَدُلُّ عَلَيْهِ وَجَعَلَ عَلَى مَنْ تَعَدَّى ذَلِكَ الْحَدَّ حَدّاً».

یعنی: «از حضرت باقر روایت شده‌ است که فرمود: آنچه امت به آن محتاج می‌باشد در کتابش بیان کرده و برای پیغمبرش ذکر فرموده، و هر چیزی برایش حدی قرار داده و دلیلی دال بر او معین فرموده، و برای کسی که از این حد تجاوز کند نیز حدی مقرر نموده ‌است»؛

وبإسناده عَنْ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ÷ قَالَ: «سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلا وَفِيهِ كِتَابٌ أَوْ سُنَّةٌ».

یعنی: «حضرت صادق فرمود: هیچ چیزی نیست مکر اینکه کتاب خدا یا سنت پیغمبر آن را متعرض [= یادآور] است»؛

وبإسناده عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ÷: «إِذَا حَدَّثْتُكُمْ بِشـَيْ‏ءٍ فَاسْأَلُونِي مِنْ كِتَابِ اللهِ ثُمَّ قَالَ فِي بَعْضِ حَدِيثِهِ إِنَّ رَسُولَ اللهِ نَهَى عَنِ الْقِيلِ وَالْقَالِ وَفَسَادِ الْمَالِ وَكَثْرَةِ السُّؤَالِ. فَقِيلَ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ! أَيْنَ هَذَا مِنْ كِتَابِ اللهِ؟ قَالَ: إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ:﴿لَّا خَيۡرَ فِي كَثِيرٖ مِّن نَّجۡوَىٰهُمۡ إِلَّا مَنۡ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوۡ مَعۡرُوفٍ أَوۡ إِصۡلَٰحِۢ بَيۡنَ ٱلنَّاسِ [۲۶]وَقَالَ: ﴿وَلَا تُؤۡتُواْ ٱلسُّفَهَآءَ أَمۡوَٰلَكُمُ ٱلَّتِي جَعَلَ ٱللَّهُ لَكُمۡ قِيَٰمٗا [۲۷]وَقَالَ: ﴿لَا تَسۡئَ‍َٔلُواْ عَنۡ أَشۡيَآءَ إِن تُبۡدَ لَكُمۡ تَسُؤۡكُمۡ [۲۸]»

یعنی: «حضرت باقر می‌فرماید: وقتی شما را خبر دادم به چیزی، از من سئوال کنید چه مدرکی از کتاب خدا داری؟ و در بعضی از سخنانش فرمود: که رسول اکرم از قیل و قال و فساد مال و سئوال زیاد نهی فرمود. گفته شد: ای پسر پیغمبر، دلیل شما از کتاب خدا چیست؟ فرمود: دلیل بر نهی از قیل و قال، آیه «لا خیر» الی آخر، و دلیل بر فاسد نکردن اموال «ولا تؤتوا» الی آخر، و دلیل بر نهی از سئوال «لا تسئلوا» الی آخر؛

۳- تجربه شاهد بر مدعا است و آن اینکه هیچ عالِمی در مسئله‌ای محتاج به قرآن نمی‌شود مگر آنکه اصل آن را در قرآن می‌یابد و کسانی که در شریعت قیاس را معتبر نمی‌دانند ـ مانند امامیه و ظاهریه‌ـ در هیچ مسئله نمی‌مانند و اصل آن را از کتاب خدا می‌یابند. ابن حزم ظاهری می‌گوید: «بابی از ابواب فقه نیست، مگر اینکه اصلی در کتاب خدا یا سنت رسول دارد».

و تحقیق در این مسئله که در قرآن بیان همه چیز است، مراد بیان آنچه متعلق به دین و شریعت است می‌باشد؛ چون انسان را دو عقل است: عقل نظری و عقل عملی؛ به عبارت دیگر، قوۀ عالمه و قوۀ عامله. قوۀ عالمه، مبدأ آراء و عقاید انسانی [است] و قوۀ عامله مبدأ اعمال و افعال اوست، و به واسطه این دو قوه ‌است که آدمیزاد را عقایدی و اعمالی می‌باشد و هیچ فردی نمی‌تواند بی‌عقیده و عمل زندگانی کند. آراء و عمل انسان اگر حق و زیبا باشد، او را به سعادت کبرى می‌رساند و اگر باطل و زشت باشد، شقی دنیا و آخرتش می‌گرداند.

قرآن کتابی است آسمانی که برای تصحیح عقاید و تعدیل اعمال و افعال بر دل پاک رسول اکرم نازل گردیده، و غرض از قرآن این است که عقاید باطله و موهومات و خرافات را از دماغ بشر خارج کرده، به جای آن، عقاید صحیح و آرای متقن [= استوار] را جایگزین فرماید؛ و همچنین عنایت کامل به اصلاح عمل دارد، کردارهای بد را نهی می‌کند و به کردار صحیح و عدل و انصاف امر می‌فرماید. پس تمام قرآن مشتمل است بر اصلاح علم و عمل؛ خداوند می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي يَجِدُونَهُۥ مَكۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ يَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَيَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِي كَانَتۡ عَلَيۡهِمۡۚ فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ[الأعراف: ۱۵۷].

یعنی: «آنانی که که از روی صدق پیروی می‌کنند فرستاده‌ای را که پیغمبری امی است [یعنی نانویسنده و ناخواننده] آن پیغمبری که می‌یایند اسم او را نوشته در تورات و انجیل؛ این پیغمبر امی، ایشان را به معروف امر می‌کند و از منکر نهی می‌فرماید، برایشان مطعومات [= غذاهای] پاکیزه را حلال می‌گرداند و خورش‌های پلید را حرام می‌فرماید، و بار گران تکالیف سخت را از دوشتان برمی‌دارد و کم می‌کند، و زنجیرهای موهومات و خرافات و بندگی غیر خدا را از گردنشان برمی‌دارد؛ آن کسانی که به این پیغمبر گرویدند و تعظیم کردند و یاری‌اش نمودند و نوری را که با او فرستادیم [قرآن] پیروى کردند، آن گروه رستگارانند».

خلاصۀ کلام: قرآن جامع مسائل دین و شریعت است؛ پس اگر کفته شود قرآن در آن بیان هر چیزی می‌باشد، مراد آنچه متعلق به دین و شریعت است؛ قرآن کتاب تعلیم و تربیت است؛ قرآن شفای امراض روح است: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَةٞ [۲۹]. وظیفه رُسُل [= پیامبران] بیان دین و تشریع قانون می‌باشد. قرآن برای تربیت نفس بشر و تقویت عقل انسان نازل شد؛ کتاب طبیعی و ریاضی و تاریخ نیست. هنگامی که عقل قوی گردید و نفس مُتَخَلَّق [= خوگرفته] به اخلاق فاضله شد، بنابر احتیاجاتش، علوم و صنایع دیگر را تحصیل می‌کند. اینکه می‌فرماید: قرآن در آن بیان هر چیزی است، اشاره به همین معنى است. مراد از هر چیزی، این نیست که خواص اشیاء را بگوید، یا جبر و مقابله بیان کند، یا میکروب‌شناسی بیاموزد، و یا ساختن توپ و اتومبیل و برق را تعلیم فرماید؛ تحقیق در این قِسم علوم، وظیفۀ رسل نیست و مقامش دونِ رتبۀ قرآن است. قرآن انسان درست می‌کند. غرض از قرآن این است که مردم را به رُشد حقیقی برساند؛ وقتی رشید شدند، هر کاری کنند، صحیح، و هر علمی بیاموزند، پسندیده است؛ خداوند می‌فرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِي بَعَثَ فِي ٱلۡأُمِّيِّ‍ۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ[الجمعة: ۲].

یعنی: «اوست خدایی که در میان امیین [= بی‌سوادان] رسولی مثل ایشان درس‌نخوانده برانگیخت، تا آیات خدا را برایشان تلاوت کند و آنان را تزکیه می‌کند و کتاب و حکمت می‌آموزد، و به تحقیق، آنان پیش از بعثت در گمراهی آشکاری بودند».

در اینجا محتاجیم به بیان یک مثل ساده‌ای تا مطلب خوب روشن گردد،: اگر بقراط ابوالطب بگوید: در کتاب قرابادینم [۳۰]همه چیز را بیان کردم، واضح است که مراد، آنچه متعلق به طب و علاج است می‌باشد. شما اگر از کتاب بقراط، فن تجاری یا فقه و سیاست مُدُن [= آیین حکومت] را بخواهید، این کاشف است که کلام بقراط را نفهمیده و مقصد کتاب را ندانسته‌اید. بقراط فقط آنچه متعلق به علاج است گفته.

همچنین قرآن که می‌گوید: همه چیز در این کتاب است، باید بفهمی آنچه متعلق به هدایت و مُصلِح علم و عمل است بیان فرموده؛ اکنون اگر از قرآن میکروب‌شناسی یا ستاره‌شناسی یا فن تاریخی و غیر آن بخواهی، غلط رفته‌ای؛ وظیفه رسل را در نیافته‌ای. بلی، گاهی قرآن از خلقت ستارگان و آفتاب و ماه و کوه‌ها و گیاه‌ها و دریاها سخن می‌راند. باید بدانی که این‌ها را شاهد بر ربوبیت می‌گیرد و به این طریق، اثبات صانع می‌کند، و به نظر در کون و خلقت، بشر را متوجه به خالق جهان می‌گرداند؛ نه اینکه مرادش بیان تاریخ طبیعی یا انسان‌شناسی و گیاه‌شناسی باشد. غایت بالذات، دعوت خلایق به خدای جهان و پاک کردن نفوس از اَرجاس مَعاصی [= پلیدی گناهان] و دمیدن روح انسانیت در کالبد بشر و زنده کردن انسان از مرگ جهل و اخلاق رذیله [= پَست] است؛ خداوند می‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمۡ لِمَا يُحۡيِيكُمۡ [۳۱]و همچنین می‌فرماید: ﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَنُحۡيِيَنَّهُۥ حَيَوٰةٗ طَيِّبَةٗۖ وَلَنَجۡزِيَنَّهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ [۳۲].

[۲۴] یعنی امروز کامل کردم برای شما دین شما را و تمام کردم نعمت خود را بر شما. [۲۵] قرآن را بر تو فرستادیم و در او بیان هر چیزی هست. [۲۶] در بسیارى از رازگویی‌هاى ایشان خیرى نیست، مگر کسى که [بدین وسیله] به صدقه یا کار پسندیده یا سازشى میان مردم فرمان دهد. [۲۷] و اموال خود را که خداوند آن را وسیله قوام [زندگى] شما قرار داده، به سفیهان مدهید. [۲۸] اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از چیزهایى مپرسید که اگر براى شما آشکار گردد، شما را اندوهناک مى‏کند. [۲۹] و ما از قرآن آنچه را براى مؤمنان مایۀ درمان و رحمت است، نازل مى‏کنیم [الإسراء: ۸۲]. [۳۰] قَرابادین، معرّب «کرابایدین» [یا «که را باید این؟» می‌باشد]؛ یعنی: «این دوا برای که مفید است»، که [در زبان] فرنگی، مبدل [به] بتراپوتیک شده ‌است [منظور از این اصطلاح، علمی است که به شناخت خواص ادویه و گیاهان دارویی می‌پردازد]. [۳۱] اى کسانى که ایمان آورده‏اید، چون خدا و پیامبر شما را به چیزى فرا خواندند که به شما حیات مى‏بخشد، آنان را اجابت کنید [الأنفال: ۲۴]. [۳۲] هرکس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاکیزه‌اى، حیات [حقیقى] بخشیم، و مسلّماً به آنان بهتر از آنچه انجام می‌دادند، پاداش خواهیم داد [النحل: ۹۷].