کلید فهم قرآن

فهرست کتاب

فواتح سُوَر قرآن

فواتح سُوَر قرآن

در مبحث اول کتاب ثابت کردیم که در قرآن کلمه و آیه‌ای نیست که برای بشر مفهوم نباشد. دیگر محتاج به تکرار نیستیم و از این بیان، بطلانِ قولِ کسی که می‌گوید فواتح سور برای بشر معلوم نیست، ظاهر می‌گردد؛ و در اینجا دو دلیل در مفهوم بودن فواتح سور ذکر می‌کنیم:

۱- رسول اکرم در زمان بعثتش، به خصوص در مکه معظمه، گرفتار دشمنان سخت بود و همه به او افترا می‌زدند؛ از قبیل اینکه: مجنون و شاعر و کاهن و مُتِعَلَّم [= آموخته] از بشر است و غیر آن، و همیشه منتظر بودند عیبی بر رسول اکرم و قرآن بگیرند؛ پس با این قِسم دشمنی چگونه تصویر می‌شود که پیغمبر ج«کهیعص» یا «حمعسق» یا «طه» و امثال آن را تلاوت فرماید و مشرکین به هیچوجه نفهمند و رسول اکرم را به قرائت این حروف سرزنش نکنند که این چه سخنانی است میگویی؟ و برای استهزا و مسخره‌کردن آن حضرت، ذکر این کلمات غیرمفهوم کافی بود. اگر این کلمات مألوف [= آشنا] آنان نبود و نمی‌فهمیدند و از آن مطلبی در‌نمی‌یافتند، مسلماً اعتقادشان به جنون و باطل‌گویی او بیشتر می‌شد و سرزنش و توهین به مقام رسالت بیشتر می‌کردند؛ پس معلوم می‌شود که مشرکین به این حروف و کلمات [آشنایی داشتند] و آن‌ها را می‌فهمیدند؛ چنان‌که سیوطی در اتقان می‌گوید: «طه به لغت حبشه و نبط، به معنى یا ایها الرجل [= ای مرد] است، و یس به لغت حبشه یا ایها الانسان [= ای انسان] و ن در آیه مبارکه ﴿نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا يَسۡطُرُونَ[القلم: ۱] به معنى دوات می‌باشد»؛

۲- اینکه مشرکین هرچه را از قرآن نمی‌پسندیدند اشکال می‌کردند و رسم قرآن چنین است که اشکالات آنان را نقل ورد می‌کند، اگر این کلمات غیرمفهوم بود، مسلّماً مشرکین اشکال می‌کردند و می‌گفتند که قرآن می‌گوید اگر می‌توانید مثل آن، یا ده آیه نظیر آن بیاورید. ما که این کلمات را نمی‌فهمیم؛ چگونه معارضه کنیم؟ یا اینکه می‌گفتند: این کلمات را برای ما بیان کن که مرادت از این‌ها چیست؟ و چون می‌بینیم که خوشبختانه در قرآن به هیچ وجه ذکرى از نفهمیدن این کلمات نیست و همچنین مخاطبین قرآن از مشرکین و اصحاب پیغمبر اظهار نفهمیدن این کلمات را نکرده‌اند، پس به ضِرس قاطع [= با اطمینان] حکم می‌کنیم که مخاطبین قرآن ـ از مؤمنین و مشرکین‌ـ واقف به مراد و معانی این کلمات بوده‌اند، و این ندانستن ما، سببش دوری عهد و بُعد زمان است که مقصد و مراد را نمی‌دانیم، و ندانستن ما دلیل بر غیرمفهوم بودن این کلمات نیست.

علمای اسلام وجوهی در معنى این کلمات ذکر کرده‌اند و ما در اینجا مهم‌ترین وجوه را نقل می‌کنیم؛ اگر چه نمی‌توانیم میان اقوال ترجیح قایل شویم: