تفسیر به رأی و تقسیم آن به جایز و ممنوع
از مسلّمات است اگر انسان رأی و عقاید خود را مدخلیت در قرآن دهد، در شرع مقدس مذموم [است] و شخص صاحبرأی در آتش خواهد بود، و در مذمت آن، حدیث صحیح شریف نبوی کافی است که فرمود: «مَن فسَّر القرآن برأيه فليتبوَّأْ مقعدهُ من النار»یعنی: «هر که قرآن را به رأی خود تفسیر کند، جایگاه او آتش خواهد بود».
و از ائمه هادین مأثور است که تفسیر کتاب خدا، جز به اثر صحیح یا نص صریح جایز نیست. و تحقیق در این مبحث این است که اگر تفسیر جاری بر کلام عرب و موافق کتاب و سنت باشد، این قِسم تفسیر را نمیشود گفت ممنوع است به چند وجه:
۱- اینکه بنابر امر حق تعالى باید در کتاب خداوند تدبر کرد و مرادش را فهمید و حکم از آن استنباط نمود، و جمیع تفسیر قرآن، از معصوم نرسیده و احتیاجات و حوادث روز به روز بر افزایش است، یا باید توقف کرد و تعطیل در احکام نمود ـ و این امر غیر ممکن استـ و یا باید در قرآن اجتهاد کرد و حوادث و احتیاجات را از قرآن یافت؛
۲- اگر تعلّم و تدبر در کتاب خدا جایز نبود و اجتهاد و رأی در آن مطلقاً حرام بود، میبایست رسول اکرم و ائمه طاهرین تمامی آیات را تفسیر کنند تا دیگر محتاج به اِعمالنظر و فکر در آن نباشیم، و آنچه مسلّم است، آن آیاتی که عقول بشر در آن راه ندارد، بیان فرمودند و بسیاری از آیات را واگذار به عقل و اجتهاد علمای امت مرحومه و راسخین در علم نمودند. پس بنابراین لازم نیست که تفسیر تمام آیات و کلمات قرآن از رسول و ائمۀ طاهرین مأثور باشد؛
۳- اینکه اصحاب رسول جاولى به احتیاط بودند از غیرشان، و حال اینکه قرآن را تفسیر میکردند بر آنچه که میفهمیدند و بیشتر تفسیرها از آنان به ما رسیده است.
و اما رأی و اجتهاد در قرآن، که جاری بر لغت عرب و ادله شرعیه از کتاب و سنت نباشد، بدون شک، آن رأی مذموم و آن اجتهاد غلط است؛ چون افترای به خدای جهان میباشد، و این قِسم از رأی، از طرف شارع منع اکید شده است. پس نهی از رأی در قرآن بر دو وجه است:
وجه اول: آنکه شخص از روی هوای نفس و میل خود یا اغراض دیگر، رأی و عقیدهای برای خود اتخاذ مینماید و قرآن را بر آن رأی و عقیده خود تفسیر میکند که اگر این رأی و هوی در آن نبود، به هیچ وجه قرآن را به این وجه تفسیر نمینمود و این چند قِسم است:
اول اینکه: میداند این آیه به هیچ وجه دلالت بر مقصد او ندارد؛ ولکن میخواهد بر طرف مشتبه گردانَد؛ مانند فِرَق ضاله که برای اضلال [= گمراه کردن] مردم، آیات [را] بر طبق هوای نفس تفسیر میکنند؛
دوم اینکه: خود جاهل است و خیال میکند قرآن را میفهمد؛ و حال آنکه اعتقاداتی از روی هوای نفس و تعلیم معلمین باطل در او پیدا شده است، و قرآن را بر طبق عقاید و آرای خود تفسیر میکند، و اگر آن اعتقاد و رأی نبود، هیچ وقت این طور تفسیر نمیکرد.
اگر درست دقت شود، بسیاری از تفسیر مفسرین بر روی عقاید و آرای شخصی است؛ به هیچ وجه مربوط به کتاب خدا نیست؛ مثلاً: شخص معتزلی مذهب است و آرایی در دین به طریقه اعتزال دارد؛ پس قرآن را بر عقاید معتزله منزّل میکند؛ مانند تفسیر کشاف؛ یا شخص اشعری است و عقاید و آرایی پیدا کرده و ادلهای بر آرای خود از غیر کتاب خدا اتخاذ نموده، لذا قرآن را بر طبق عقاید اشعری تفسیر میکند؛ مانند تفسیر بیضاوی و فخر رازی؛ یا شخص فیلسوف است و آرا و عقاید فلسفی دارد به این جهت، قرآن را بر عقاید فلسفی خود تفسیر میکند؛ مثل صدرالمتألهین، که قرآن را بر طبق فلسفه خود تفسیر کرده است؛ و یا شخص باطنی است و عقاید و آرای خود را از مصادر دیگر غیر قرآن گرفته و قرآن را بر آرای باطنیه تأویل میکند؛ مثل ملا عبدالرزاق کاشی، که قرآن را بر طبق آرای باطنیه تفسیر کرده است؛ و یا شخص صوفی است و آرای تصوف خود را از غیر قرآن گرفته میآید قرآن را بر آرا و عقاید صوفی تفسیر میکند؛ و همچنین مذاهب مختلفه دیگر که در اسلام پیدا شد هر فرقهای قرآن را منطبق بر عقاید خود کردند و کار اسلام و مسلمانان به اختلاف و پراکندگی کشید و چهارصد میلیون مسلمان دستخوش ملل دیگر شد و شد آنچه شد؛
سوم اینکه: میشود شخص اغراض صحیحی داشته باشد و برای آن، دلیل از قرآن بخواهد و یا شاهدی از سنت بیاورد؛ مِثل کسی که دعوت به مجاهده با قلب سخت میکند و این آیه مبارکه ﴿ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ﴾ [۵۳]را اشاره برای قلبِ قاسی [= سنگدل] قرار میدهد و میگوید: «مراد از فرعون، قلب سخت است»، و یا کسی که مردم را ترغیب به استغفار در وقت سحر میکند ـ و البته غرض او مشروع استـ استدلال میکند به حدیث شریف «تَسَحَّرُوا فإن في السحور بركة»وحال اینکه میداند مراد از «تَسَحُّر» غذا خوردن در سحر است، نه ذکر خدا؛ و بعضی از وُعّاظ برای زیبایی کلام و ترغیب مردم به فضایل اخلاق به این قِسم تأویلات و کلمات متوسل میشوند، و اگر درست دقت شود، این تعبیرات، تفسیر به رأی میباشد و در شرع مقدس از آن نهی صریح شده است؛
وجه دوم: اینکه قرآن را به صرف لغت عرب دانستن و به ظاهر عربی آشنا بودن تفسیر کند، بدون مراجعه به شأن نزول و تاریخ عرب جاهلیت و آشنایی به سنت پیغمبر و فهمیدن غرایب قرآن و آنچه متعلق به حذف و اضمار و تقدیم و تأخیر است.
و هرکس به صرف دانستن لغت و ظاهر قرآن بدون مراجعه به سنت و نقل و سماع و آنچه متعلق به قرآن است اقدام به تفسیر کتاب خدا کند، مسلماً تفسیر به رأی کرده و پیغمبر فرمود: «جای او در آتش است»؛ پس مناسب این است که طریقۀ تفسیر را ذکر کرده راه آن را نشان دهیم:
[۵۳] به سوى فرعون بروید که او به سرکشى برخاسته است [طه: ۲۴].