کلید فهم قرآن

فهرست کتاب

از ادله خاص قرآن بر بعث

از ادله خاص قرآن بر بعث

آیه مبارکه ﴿وَأَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَيۡمَٰنِهِمۡ لَا يَبۡعَثُ ٱللَّهُ مَن يَمُوتُۚ بَلَىٰ وَعۡدًا عَلَيۡهِ حَقّٗا وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٣٨ لِيُبَيِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِي يَخۡتَلِفُونَ فِيهِ وَلِيَعۡلَمَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَنَّهُمۡ كَانُواْ كَٰذِبِينَ[النحل: ۳۸ - ۳۹]. یعنی: «و سوگند خوردند به خدا شدیدترین سوگندها و گفتند: خداوند کسی را که مُرد مبعوث نخواهد نمود؛ بلی، مبعوث خواهد کرد ایشان را؛ وعده کرده ‌است خدا وعده حق؛ و لیکن بیشتر مردمان نمی‌دانند؛ و این برانگیختن برای این است که ظاهر کند برای ایشان آن چیزی را که اختلاف در او می‌کنند و تا کافرین بدانند اینکه دروغگو بودند».

تقریر برهان از بدیهیات و اولیات است که در عالم حق و باطلی می‌باشد و تمامی مردم در طلب حق و جستجوی حقیقت جانفشانی‌ها می‌کنند تا آن را بیابند، و می‌بینیم در طریق وصول به حق و در ذات آن اختلاف شدیدی است، و این هم مسلّم است که اختلاف در حق سبب انقلاب آن و انثلام [= رخنه پیدا شدن] در آن نمی‌باشد، و اختلاف مردم در آن، ماهیتش را عوض نمی‌کند؛ منتهای مطلب هرکس به خیال خویش گمان می‌کند حق را دریافته و حقیقت را فهمیده ‌است.

خلاصه کلام: حق یکی است و مردم آن را مختلف می‌بینند؛ و چون که مسلّم شد حقیقتی در عالم ثابت است و می‌بینیم بشر در این حیات دنیوی نمی‌تواند به آن دسترس پیدا کند، چه اگر بشر واقف به حق گردد، اختلاف از میان برداشته خواهد شد و موجب اتحاد و ائتلاف می‌شود، و این اختلاف مرکوز [= برقرار] در فطرت بشر است؛ خداوند می‌فرماید: ﴿يَزَالُونَ مُخۡتَلِفِينَ ١١٨ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمۡ[هود: ۱۱۸ -۱۱۹] و اختلاف از میان برداشته نمی‌شود مگر به از بین رفتن این جبلّت و انتقال آن از این به صورت دیگر، و هنگامی که ثابت شد حق ثابتی در عالم هست و ما در این عالم به واسطه حجاب‌هایی که داریم از طبیعت و وهم و خیال و غیر آن نمی‌توانیم در این دنیا به حق و حقیقت برسیم، پس بالّضروره برای ما لازم است حیات دیگری باشد غیر از این حیات که در آنجا کشف حقایق شود و اختلاف برداشته شود و آن عالم، آخرت است؛ چنان ‌که خداوند می‌فرماید: ﴿لَّقَدۡ كُنتَ فِي غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا فَكَشَفۡنَا عَنكَ غِطَآءَكَ فَبَصَرُكَ ٱلۡيَوۡمَ حَدِيدٞ[ق: ۲۲] یعنی: «هر آینه بودی در غفلت از این امر پس پردۀ غفلت را از تو برداشتیم؛ پس چشم تو امروز تیزبین و تند است»، و اگر ـ نعوذ بالله‌ـ معادی نباشد و روز حقیقتی بروز نکند، لازم می‌آید حق و حقیقت قیمتی نداشته باشد و انسان و عالم بی‌نتیجه خلق شده باشند، و آن روزی که انسان به درک حق وحقیقت نایل می‌گردد، آن روز را خداوند «روز حقیقت» نام نهاد؛ چنان ‌که می‌فرماید: ﴿ٱلۡحَآقَّةُ ١ مَا ٱلۡحَآقَّةُ[الحاقة: ۱ - ۲]؛ و در حالت، کسانی که در آن دار، به حقیقت واصل شده‌اند، می‌فرماید: ﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلّٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي هَدَىٰنَا لِهَٰذَا وَمَا كُنَّا لِنَهۡتَدِيَ لَوۡلَآ أَنۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُۖ لَقَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُ رَبِّنَا بِٱلۡحَقِّ[الأعراف: ۴۳] یعنی: «و بیرون کنیم آنچه در سینۀ بهشتیان از کینه و حسد و آنچه اسباب عداوت باشد، و جاری می‌شود از زیر مساکن آنان جوی‌ها، و اهل بهشت چون مقامات خود را مشاهده کنند گویند: حمد و ثنا برای خدایی که به فضل خود هدایت نمود ما را بدین مقام و نبودیم که به خودی خود هدایت شویم، اگر راهنمایی نمی‌نمود ما را خدا و دیگر می‌گویند رسولان و پیغمبران ما آمدند به حق و راستی، و ما به توسط اینان به حق و حقیقت رسیدیم».

***