عواملیکه مساعد با تقالید است
اول: شیخوخت [= کهنسالی] شخص پیر در تقالید و عادات متعصب است و نمیشود عقاید را از او گرفت، و سبب آن دو چیز است:
۱- وظایفالاعضائی، و آن این است که [= چون] جهاز عصبی دِماغ [= مغز] شخص پیر تصلب پیدا میکند، دیگر قابل تغییر نیست؛ به خلاف جوان که به واسطۀ نرمی اعصاب زود میشود در آن تأثیر کرد؛
۲- عقلی، و آن این است که چون انسان عقاید و عاداتی دارد که در مدت مدید زندگانی تحصیل کرده و رأی و عملش بر آن قرار گرفته، راضی به مناقشه نمیشود و در این مدت هم ادلهای برای خود تهیه کرده، اگرچه ضعیف است، اما نزد او به واسطه عادات و بُعدِ مدت، قوت پیدا کرده؛ هرچه ادله یقینی بر خلاف عقیدهاش بیاورند، مُفحَم [= درمانده] نخواهد شد؛
دوم: از عوامل مساعد با تقالید، عُزلت [= دورافتادگی] مکانی است. جماعتی که سکنی دارند در مکانی از زمین که محدود به حدودی است و به هیچ وجه معاشرت با اقوام دیگر ندارند، همیشه به تقالید و عادات خود باقی خواهند ماند، و بسیار کم اتفاق میافتد که تغییری در فکر و رویۀ اینان پیدا شود؛ بنابراین شهرهایی که از دایرۀ عمران دور و یا در راه حرکات عمرانی واقع نشدهاند، بر تقالید قدیمه خود متعصب و پایدار خواهند بود؛
سوم: تکلم به لغات مختلف در یک امت، مانع از تغییر عادات و تقالید است؛ چون لغتِ جامع و تکلمِ مشترک میانشان نیست تا تفاهم حاصل شود؛ پس بنابراین بر تقالیدشان باقی خواهند ماند.
***