فهم قرآن، محتاج به شناختن احوال عرب در آن عصر میباشد
و چون ثابت شد که باید متدبر در قرآن اسباب نزول را بداند، لازم است که بر حالات عرب از گفتار و کردار و عادات آنان کاملاً مطلع باشد؛ چون قرآن به زبان عرب نازل شده و قوم عرب را مخاطب ساخته است. از آنجایی که بدون اطلاع از حالات عرب، فهم بعضی از آیات مشکل است، در شک و شبهه خواهد افتاد، و ما چند شاهد از قرآن در اینجا ذکر میکنیم:
۱- ﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِينَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَا﴾[البقرة: ۲۸۶].
معنى آیه: «پروردگارا ما را به عقوبت مگیر اگر فراموش کردیم یا خطایم نمودیم و بیقصد مرتکب گناه شدیم».
از ابو یوسف منقول است که این آیه در مورد شرک نازل شد؛ چون مردم تازهمسلمان بودند و عادت به شرک داشتند، هر وقت میخواستند ارادۀ توحید کنند، در شرک واقع میشدند؛ مثلاً در شداید و تقلُّب [= دگرگونی] احوال، نِسیان [= فراموشی] و خطا کرده و غیر خدا را ندا مینمودند؛ پس خطا و نسیان مذکور در این آیه ،مورد شرک به خداست؛
۲- ﴿يَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ﴾ [۲۲][النحل: ۵۰] و ﴿أَمۡ أَمِنتُم مَّن فِي ٱلسَّمَآءِ أَن يُرۡسِلَ عَلَيۡكُمۡ حَاصِبٗا﴾ [۲۳][الملک: ۱۷] و شبیه این آیات.
چون مشرکین، غیر از خدای جهان، خدایانی در زمین قایل بودند، اگرچه معترف به ربوبیت حق تعالی هم بودند، این آیات اختصاص داد خدا را به فوق؛ برای اینکه آگاه کند خدایان زمین خدا نیستند، و لفظ «فوق» و «من فی السماء» نمیخواهد برای خداوند اثبات جهت فوق کند؛
۳- ﴿وَأَنَّهُۥ هُوَ رَبُّ ٱلشِّعۡرَىٰ﴾[النجم: ۴۹].
یعنی: «همانا او پروردگارِ [ستارۀ] شعری است».
تعیین این کوکب برای این بود که ابوکبشه، قبیلۀ خُزاعه را به عبادت ستارۀ شِعری دعوت کرد و عرب غیر از شعری ستارۀ دیگری نپرستید.
***[۲۲] یعنی: ملائکه از عذاب پروردگارشان، که در فوق ایشان است، میترسند. [۲۳] یعنی: آیا از کسی که در آسمان است ایمن شدید که فرو فرستد بر شما بادی یا ریگ ریزه؛ پس زود بدانید بیمکردن من چگونه بود.