قرآن و حریت عقل
قرآن چنانکه نفس بشر را از قید راهزنان و شیادان آزادی مرحمت فرمود، همچنین عقل را آزادی مطلق اعطا نمود؛ چون بزرگترین خصیصه و مهمتر اثری که انسان راست، همانا قوۀ تعقّل میباشد که بشر را از هَمَجیت [= فرومایگی] تاریک به مَدَنیت روشن رسانیده و همین سلاح عقل است که انسان را در تنازع بقای موجودات، سرآمدِ جهان گردانیده و از تُخوم ارضین [= حد فاصلِ دو زمین] تا نجوم سَماوات را مُسَخّر انسان نمود. اگر انسان عقل را به کار نمیانداخت، این طور مدارج تکامل و ترقی را نمیتوانست بپیماید.
غولان راه انسانیت و خوارکنندگان جامعۀ بشریت دیدند اگر این سلاح انسان که عقل است با علم منضم شود و این شمشیر برنده از غلاف خارج گردد، دیگر لشگر خرافات و جنود اباطیل و اوهام در مقابل آن نمیتواند مقاومت کند، و مسلّم است که گمراهکنندگان، ریاست و عزت و استفادات [= منافع] دیگرشان، موکول بر جهل جامعه و عدم رشد مردم است؛ از این جهت آمدند مردم را به راههای مختلف و موهومات گوناگون از تعقل و تفکر بازداشتند تا خود بتوانند به آسانی به مقاصد زشت و آرزوهای پست خود برسند؛ تصریح کردند که عقل حق ندارد در آنچه این پیشوایان میگویند تأمل کند و اگر تعقل و تفکر برای کسی حاصل میشد، حکم به الحاد و خروج از دین مینمودند و میگفتند: دین تعبد است و با تعقل مناسبتی ندارد.
رسول اکرم جفرمود: «الدِّيْنُ هُوَ العَقْلُ وَلا دِينَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَه»یعنی: «دین، همان عقل است، و کسی که عقل ندارد، دین هم ندارد»، و نیز فرمود: «يا أيها الناس إعقلوا عن ربكم وتواصوا بالعقل تعرفوا ما أُمِرْتُمْ بِهِ وما نُهِيتُمْ عنه، واعلموا أنه ينجدكم عند ربكم»یعنی: ای مردم، تعقل کنید و وصیت به عقل کنید تا بشناسید آنچه را خداوند به شما امر کرده و آنچه را از او نهی فرموده، و بدانید که عقل فردای قیامت نزد پروردگارتان شما را یاری میدهد».
قرآن با این قواعد الهیه، عقل را از بندهای اوهام و اطاعت کورکورانه مرشدان و کاهنان نجات داد و مرشد حقیقی را که عقل است جانشین آنان قرار داد. اسلام به عبادات جوارحی [= اعضای بدن] تنها قناعت نکرد؛ بلکه عبادات مُنضَم به عقل را مورد قبول قرار داد؛ چنانکه رسول اکرم جمیفرماید: «لا يعجبنَّكم إسلام رجلٍ حتَّى تَعْلَمُوا ما عُقْدَةُ عقله»یعنی: «به شگفت نیاورد شما را اسلام مردی تا اینکه ببینید عقد قلبش بر چه است».
عبادات بدنیه و طاعات عضلیه، به هیچ وجه برای انسان مفید نیست مادامی که به واسطۀ ضعف عقل، دستخوشِ هر نوع افراط و تفریط باشد و امور را در غیر موضعش قرار دهد و اشیاء را به غیر میزان وزن کند؛ چنانکه مشاهده میکنیم بسیاری از مردم صالح و متقی به واسطه نداشتن عقل، گرفتار بدبختیها و نکبتها میشوند. در محضر ختمی مرتبت ججمعی مدح شخصی را نمودند و در آن مبالغه کردند رسول اکرم جفرمود: عقل این شخص چگونه است؟ عرض شد که: ما از کوشش در عبادت و اقسام خیری که از او صادر میشود عرض میکنیم و شما از عقلش سئوال میفرمایید؟ رسول اکرم فرمود: «إن الأحمق يصيب بجهله أكثر من فجور الفاجر وإنما يرتفع العباد غداً في الدرجات الزلفى من ربهم على قدر عقولهم»یعنی: «مصیبت احمق به سبب نادانی او بیشتر از فجور فاجر است، و رفعت مرتبه عباد فردای قیامت در درجات قرب، به اندازۀ عقول آنان است»؛ و نسبت علم به عقل، مثل نسبت غذا به جسم است؛ چنانکه جسم نمو نمیکند و زیاد نمیشود، مگر به واسطۀ غذا؛ همچنین عقل قوی و نیرومند نمیشود، مگر به نظریات علمیه و علوم حقیقیه.
***