کلید فهم قرآن

فهرست کتاب

قرآن و حُریت نفس

قرآن و حُریت نفس

در این هنگامی که بشر حریت نفس را از دست داده و خاضع هر شیادی گشته بود، قرآن به بشر حریت نفس عطا فرموده و انسان را از قید رِقیت [= بردگی] و بندگی غیر خدا خارج نمود اساس مساوات را در میان بشر برقرار فرمود؛ خداوند می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ[الحجرات: ۱۳] یعنی: «ای مردم، ما آفریدیم شما را از مرد و زن، و چون همه از یک پدر و مادر باشید، پس در نسبی فخر کردن و در نسبی طعن زدن، هیچ وجهی ندارد، و گردانیدیم شما را شعبه‌ها یعنی جماعت‌های عظیم منسوب به یک اصل و قبیله‌ها، تا بشناسید یکدیگر را و ممتاز گردید بعضی از بعضی؛ یعنی دو کس که به نام متحد باشند به قبیله متمیز شوند؛ به درستی که گرامی‌ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست».

رسول اکرم جمی‌فرماید: «إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى قَدْ أَذْهَبَ بِالإِسْلامِ نَخْوَةَ الْجَاهِلِيَّةِ وَتَفَاخُرَهَا بِآبَائِهَا أَلا إِنَّ النَّاسَ مِنْ آدَمَ وَآدَمَ مِنْ تُرَابٍ وَأَكْرَمَهُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاهُمْ»یعنی: «خداوند به توسط اسلام، تکبر جاهلیت و فخر به پدران را برداشت، چون انسان از آدم است و آدم از خاک است، و گرامی‌ترین مردم نزد خداوند پرهیزکارترین آنان است».

به این اصل مهم، هر امتیازی را برداشت؛ از قبیل امتیاز به مال، به جاه و به آباء، و امتیاز را منحصر به دو چیز فرمود:

۱- به علم؛ چنان‌که خداوند می‌فرماید: ﴿يَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖ[المجادلة: ۱۱]؛

۲- تقوی؛ چنان‌که می‌فرماید: ﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡ[الحجرات: ۱۳] و مقرر فرمود که تقوی از اموری نیست که به مجرد نظر در افعال مرد در طاعت و اصناف عبادات بشود حکم کرد. چه بسا می‌شود تمامی اعمال به واسطۀ عقیدۀ سخیفی که در شخص راسخ شده، هَباءً مَنثورا [= گرد و غبار پراکنده] شود؛ خداوند می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا يَسۡخَرۡ قَوۡمٞ مِّن قَوۡمٍ عَسَىٰٓ أَن يَكُونُواْ خَيۡرٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا نِسَآءٞ مِّن نِّسَآءٍ عَسَىٰٓ أَن يَكُنَّ خَيۡرٗا مِّنۡهُنَّ[الحجرات: ۱۱] یعنی: ای گروه مؤمنان، مسخره و استهزا نکند قومی از شما قوم دیگر را، شاید آن قوم از قوم مسخره‌کنندگان بهتر باشد؛ و همچنین زنانی زنان دیگر را استهزا نکنند؛ شاید استهزاشدگان از استهزاکنندگان بهتر باشند.

اسلام مقرر فرمود که قبول اعمال صالح از خصایص ربوبی است؛ کسی حق ندارد عملی را که از غیر می‌بیند، حکم به قبول یا رد آن را کند؛ بلکه باید حکم آن را به خالق جهان واگذار کند؛ اگر چه شخص در عمل به غایت قصوی [= حد نهایت] پرهیزکاری برسد؛ رسول اکرم جمی‌فرماید: «ويلٌ للمتألِّين من أمتي الذين يقولون: هذا للجنة، وهذا للنّار»یعنی: «وای بر کسانی که حکم بر خدا می‌کنند و می‌گویند این شخص اهل بهشت است و این شخص اهل جهنم است».

اسلام طایفۀ خاصی از مسلمین را در تحت امتیاز خاصی برای امر خاصی معین نفرمود و همه را در مقابل قانون یکسان قرار داد. اسلام درِ رحمت را بر همه باز فرمود که هرکس می‌خواهد وارد شود، به هیچ وجه احتیاج به مُرشدی جز کتاب خدا و سنت رسول اکرم جندارد؛ و اکفتا به این نفرمود، بلکه تحذیر کرد از اطاعت مردمانی که دعوی خاصی داشته باشند؛ چنان‌که رسول اکرم جمی‌فرماید: «من قال أنا عالم فهو جاهل»یعنی: «هرکس بگوید من عالم هستم، پس او نادان است»، و نیز می‌فرماید: «أخوف ما أخاف على أمتي رجل يتأوَّل القرآن يضعه في غير مواضعه ورجلٌ يرى أنه أحق بهذا الأمر من غيره»یعنی: «بیشتر چیزی که بر امتم می‌ترسم، مردی است که تأویل می‌کند قرآن را و او را در غیر موضعش قرار می‌دهد، و مردی که دعوی کند و بگوید من سزاوارتر به این امرم».

اسلام تأکید فرمود به اینکه نجات انسان فردای قیامت منحصر به اعمال صالح است؛ چنان‌که می‌فرماید: ﴿وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ ٣٩ وَأَنَّ سَعۡيَهُۥ سَوۡفَ يُرَىٰ[النجم: ۳۹-۴۰] یعنی: «و اینکه نیست مر انسان را مگر آنچه سعی می‌کند، و بدرستی که سعی خود را زود باشد که ببیند و به هیچ وجه، انتساب به شخص بزرگ، مؤثّر در سعادت انسان نخواهد بود؛ چنان‌که خدمت سید الساجدین عرض شد که چرا تو این قدر به خود مشقت می‌دهی و حال اینکه جدت رسول خدا و جد دیگرت علی مرتضی و پدرت سید الشهداء است؟ فرمود: ﴿فَإِذَا نُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَلَآ أَنسَابَ بَيۡنَهُمۡ[المؤمنون: ۱۰۱] یعنی: «هنگامی که در صور دمیده شد و قیامت به پا شد، نسب برداشته می‌شود».

رسول اکرم می‌فرماید: «يَا عبَّاسُ ويَا صَفِيَّةُ عَمَّي النبيِّ وَيَا فَاطِمَةُ بِنْتَ محمد إنِّي لَستُ أُغْنِي عَنْكُمْ مِنْ اللهِ شَيْئاً اشْتَرِيَا إن لي عَمَلي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ» یعنی: «ای عباس و ای صفیه، دو عموی پیغمبر، و ای فاطمه دختر محمد، من نمی‌توانم شما را فردای قیامت نجات دهم؛ عمل من مال من است و عمل شما برای شماست».

اسلام مقرر نمود که اوامر الهیه بالنسبه به جمیع از کوچک و بزرگ و وضیع و شریف علی‌السوا [= برابر] است؛ کوچک‌ترین مسلمانان و بزرگ‌ترین آنان یک نحو تکلیف دارند؛ چنان‌که می‌فرماید: «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَكُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِه»یعنی: «همۀ شما سرپرست هستید و هر سرپرستی مسئول رعیتش است».

با این قواعد مُقتَن [= پابرجا] و احکام مستحکم، بشر را از ذلتِ اسارتِ نفسِ بشری دیگر نجات داد و سعادت و شقاوت را گروبند اعمال شخص مقرر نمود، و روابطِ اخوت را مؤکد و روح مساوات را ساید [= حاکم] فرمود و سواد اعظم [= گروه بزرگ] مسلمانان را دستخوش عدۀ قلیلی قرار نداد که هر قسم بخواهند آنان را تسخیر نمایند و بر طبق هوای خود هرجا بخواهند سوق دهند؛ والحَمْدُ لِـلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللهُ.

***