بابُ صفةِ صلاةِ النبيِّ ج: باب صفت نماز پیامبر ج
۸۱-«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج إذَا كَبَّرَ فِي الصَّلاةِ سَكَتَ هُنَيْهَةً قَبْلَ أَنْ يَقْرَأَ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي، أَرَأَيْتَ سُكُوتَكَ بَيْنَ التَّكْبِيرِ وَالْقِرَاءَةِ مَا تَقُولُ؟ قَالَ: أَقُولُ: اللَّهُمَّ بَاعِدْ بَيْنِي وَبَيْنَ خَطَايَايَ كَمَا بَاعَدْتَ بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ، اللَّهُمَّ نَقِّنِي مِنْ خَطَايَايَ كَمَا يُنَقَّى الثَّوْبُ الأَبْيَضُ مِنْ الدَّنَسِ، اللَّهُمَّ اغْسِلْنِي مِنْ خَطَايَايَ بِالْمَاءِ وَالثَّلْجِ وَالْبَرَدِ».
واژهها:
هُنَيهةً: وقت کوتاهی، مقدار کمی از وقت.
بأبی أنت و أمی: پدر و مادرم فدای تو باد.
أرأیت: در اینجا به معنی استفهام است.
باعد: دور گردان.
نَقِّنِي: مرا پاک گردان.
الدنس: ناپاکی.
الثلج: یخ.
البَرًد: تگرگ.
مفهوم حدیث: «ابو هریره سمیفرماید: هنگامیکه پیامبر جتکبیر نماز را میگفت مدت کوتاهی قبل از خواندن سوره ساکت میماند، به ایشان گفتم: پدر و مادرم فدای تو باد یا رسول الله ج، در سکوتی که بین تکبیر و خواندن سوره میکنی چه میگویی؟ ایشان فرمودند: میگویم: خدایا من و گناهانم را آنچنان از هم دور کن که بین مشرق و مغرب فاصله انداختی، خدایا آنچنان مرا از گناهانم پاک گردان که لباس سفید از ناپاکیها پاک میشود، خدایا مرا از گناهانم با آب و یخ و تگرگ بشوی».
۸۲-«عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج يَسْتَفْتِحُ الصَّلاةَ بِالتَّكْبِيرِ، وَالْقِرَاءَةَ بـ ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾وَكَانَ إذَا رَكَعَ لَمْ يُشْخِصْ رَأْسَهُ وَلَمْ يُصَوِّبْهُ وَلَكِنْ بَيْنَ ذَلِكَ، وَكَانَ إذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ الرُّكُوعِ لَمْ يَسْجُدْ حَتَّى يَسْتَوِيَ قَائِماً، وَكَانَ إذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ السَّجْدَةِ لَمْ يَسْجُدْ حَتَّى يَسْتَوِيَ قَاعِداً، وَكَانَ يَقُولُ فِي كُلِّ رَكْعَتَيْنِ التَّحِيَّةَ، وَكَانَ يَفْرِشُ رِجْلَهُ الْيُسْرَى وَيَنْصِبُ رِجْلَهُ الْيُمْنَى، وَكَانَ يَنْهَى عَنْ عُقْبَةِ الشَّيْطَانِ، وَيَنْهَى أَنْ يَفْتَرِشَ الرَّجُلُ ذِرَاعَيْهِ افْتِرَاشَ السَّبُعِ، وَكَانَ يَخْتِمُ الصَّلاةَ بِالتَّسْلِيمِ».
واژهها:
یستفتح: آغاز میکند، شروع میکند.
لم یُشْخِص رأسه و لم یُصوِّبْه: نه سرش را بالا و نه خیلی پایین میگرفت.
یستوی قائماً: راست میایستد.
یستوی قاعداً: راست مینشیند.
یفرش رجله الیسری: پای چپش را فرش میکند، به گونهای که پشت پایش بر زمین و باسنش را بر کف پایش قرار میدهد.
ینصب رجله الیمنی: پای راستش را بر زمین راست قرار میداد به گونهای که انگشتان پا بر روی زمین رو به قبله و کف پا مستقیم قرار میگیرد.
عُقْبة الشيطان: حالتی است که یک شخص باسن خود را بر روی زمین، و پایش را قائم بر زمین، و دستش را بر زمین بگذارد، سگ نیز به همین حالت میخوابد. و این حالت نشستن الإقعاء نامیده میشود.
ذراعیه: دو ساعدش.
افتراش السَبُع: به گونهای که حیوانات درنده دستان خود را بر زمین میگذارند.
مفهوم حدیث: «عائشه لروایت میکنند که پیامبر جنماز را با گفتن تکبیر و قرائت را با ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾آغاز میکرد، و هنگامیکه به رکوع میرفت نه سرش را بالا و نه خیلی پایین میگرفت بلکه بین این دو حالت نگه میداشت، و هنگامیکه سرش را از رکوع بالا میآورد تا راست نمیایستاد به سجده نمیرفت، و هر گاه سر از سجده بلند میکرد تا راست نمینشست دوباره به سجده نمیرفت، و در هر دو رکعت تحیت میخواند، و (وقتی برای خواندن تحیت مینشست) پای چپ خود را فرش میکرد و پای راستش را قائم بر زمینمیگذاشت، و از نشستن به حالت إقعاء و گذاشتن ساعدها بر زمین آنگونه که حیوانات درنده دستانشان را بر زمین میگذارند نهی میکرد، و نمازش را با سلام دادن به پایان میرسانید».
۸۳-«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب أَنَّ النَّبِيَّ ج كَانَ يَرْفَعُ يَدَيْهِ حَذْوَ مَنْكِبَيْهِ إذَا افْتَتَحَ الصَّلاةَ، وَإِذَا كَبَّرَ لِلرُّكُوعِ، وَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ الرُّكُوعِ رَفَعَهُمَا كَذَلِكَ، وَقَالَ: سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، رَبَّنَا وَلَكَ الْحَمْد، وَكَانَ لا يَفْعَلُ ذَلِكَ فِي السُّجُودِ».
واژهها:
حذو منکبیه: راست دو شانهاش.
مفهوم حدیث: «عبد الله بن عمر بروایت میکنند که پیامبر جوقتی که نماز را شروع میکرد و وقتی با گفتن الله اکبر به رکوع میرفت دستهایش را تا راست شانههایش بالا میبرد، و همچنین هنگامیکه از رکوع بالا میآمد نیز با گفتن سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، رَبَّنَا وَلَكَ الْحَمْد دستهایش را تا راست دوشش بالا میبرد، و هنگام رفتن به سجده این کار را انجام نمیداد».
۸۴-«عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: أُمِرْتُ أَنْ أَسْجُدَ عَلَى سَبْعَةِ أَعْظُمٍ، عَلَى الْجَبْهَةِ- وَأَشَارَ بِيَدِهِ إلَى أَنْفِهِ- وَالْيَدَيْنِ، وَالرُّكْبَتَيْنِ، وَأَطْرَافِ الْقَدَمَيْنِ».
واژهها:
سَبْعَةِ أَعْظُمٍ: هفت استخوان.
الْجَبْهَةِ: پیشانی.
الیدین: منظور دو کف دست است نه تمام دست.
الرکبتین: دو سر زانو.
أطراف القدمین: انگشتهای پا.
مفهوم حدیث: «ابن عباس بمیفرماید که رسول الله جفرمودند: به من دستور داده شده تا بر هفت استخوان سجده کنم، بر روی پیشانی- و با دستش به بینیش اشاره نمود، و بر دو کف دست، و دو سر زانو و انگشتان دو پا»([۲۴] ).
۸۵-«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج إذَا قَامَ إلَى الصَّلاةِ يُكَبِّرُ حِينَ يَقُومُ، ثُمَّ يُكَبِّرُ حِينَ يَرْكَعُ، ثُمَّ يَقُولُ: سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ حِينَ يَرْفَعُ صُلْبَهُ مِنَ الرُّكُوعِ، ثُمَّ يَقُولُ وَهُوَ قَائِمٌ: رَبَّنَا وَلَكَ الْحَمْد، ثُمَّ يُكَبِّرُ حِينَ يَهْوِي سَاجِداً، ثُمَّ يُكَبِّرُ حِينَ يَرْفَعُ رَأْسَهُ، ثُمَّ يُكَبِّرُ حِينَ يَسْجُد، ثُمَّ يُكَبِّرُ حِينَ يَرْفَع رَأْسَهُ، ثُمَّ يَفْعَلُ ذَلِكَ فِي صَلاتِهِ كُلِّهَا حَتَّى يَقْضِيَهَا، وَيُكَبِّرُ حِينَ يَقُومُ مِنْ الثِّنْتَيْنِ بَعْدَ الْجُلُوسِ».
واژهها:
یرفع صلبه: کمر خود را بالا میآورد. منظور بلند شدن از رکوع است.
حین یهوی: هنگامیکه (برای سجده) به پایین میرود.
حتی یقضیها: تا وقتی که نمازش را به پایان میرساند.
مفهوم حدیث: «ابو هریره سمیفرماید: هر گاه پیامبر جمیخواست نماز بخواند میایستادو تکبیر میگفت، و هنگام رفتن به رکوع نیز الله اکبر میگفت، سپس با گفتن سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ از رکوع بلند میشد و در حالی که کاملا ایستاده بود میفرمود: رَبَّنَا وَلَكَ الْحَمْد، سپس با گفتن الله أکبر به سجده میرفت، و همچنین با گفتن الله أکبر سر از سجده بلند میکرد، و دوباره با گفتن الله أکبر به سجده میرفت، و باز با الله أکبر سر از سجده بلند میکرد، و تمام این افعال را تا آخر نمازش تکرار میکرد، و هر گاه بعد از رکعت دوم برای تحیت مینشست و میخواست برای رکعت سوم بلند شود نیز الله أکبر میگفت».
۸۶-«عَنْ مُطَرِّفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: صَلَّيْتُ أَنَا وَعِمْرَانُ بْنُ حُصَيْنٍ س خَلْفَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ س فَكَانَ إذَا سَجَدَ كَبَّرَ، وَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ كَبَّرَ، وَإِذَا نَهَضَ مِنْ الرَّكْعَتَيْنِ كَبَّرَ، فَلَمَّا قَضَى الصَّلاةَ أَخَذَ بِيَدِي عِمْرَانُ بْنُ حُصَيْنٍ س، وَقَالَ: قَدْ ذَكَّرَنِي هَذَا صَلاةَ مُحَمَّدٍ ج، أَوْ قَالَ: صَلَّى بِنَا صَلاةَ مُحَمَّدٍ ج».
واژهها:
نهض: بلند شد.
مفهوم حدیث: «مطرف بن عبد الله میفرماید: من و عمران بن حصین سپشت سر علی بن ابی طالب سنماز خواندیم، ایشان با گفتن تکبیر به سجده میرفت و سر از سجده بلند میکرد، و همچنین هنگام بلند شدن از تشهد رکعت دوم نیز تکبیر میگفت، هنگامیکه نمازش را به اتمام رساند عمران بن حصین سدستم را گرفت و فرمود: نماز ایشان مرا به یاد نماز محمد جانداخت، یا فرمود: مثل نماز خواندن محمد جبرای ما نماز خواند».
۸۷-«عَنْ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ ب قَالَ: رَمَقْتُ الصَّلاةَ مَعَ مُحَمَّدٍ ج فَوَجَدْتُ قِيَامَهُ، فَرَكْعَتَهُ فَاعْتِدَالَهُ بَعْدَ رُكُوعِهِ، فَسَجْدَتَهُ، فَجِلْسَتَهُ بَيْنَ السَّجْدَتَيْنِ، فَسَجْدَتَهُ، فَجَلْسَتَهُ مَا بَيْنَ التَّسْلِيمِ وَالانْصِرَافِ قَرِيباً مِنْ السَّوَاءِ.
وَفِي رِوَايَةِ الْبُخَارِيِّ: مَا خَلا الْقِيَامَ وَالْقُعُودَ قَرِيباً مِنْ السَّوَاءِ».
واژهها:
رمقت: نگاه کردم.
قریباً من السواء: نزدیک به هم، متناسب با همدیگر.
ما خلا: به جز، به غیر از.
براء بن عازب بمیفرماید: با دقت همراه پیامبر جنماز خواندم، دیدم که قیام و رکوعش و اعتدال بعد از رکوع و سجده اش و نشستن بین دو سجده و سجده دومیش و نشستن بین سلام دادن و ترک کردن نماز متناسب با همدیگر بودند([۲۵] ).
و در روایت بخاری چنین آمده است: به جز قیام و نشستنش برای تشهد بقیۀ ارکان نمازش از لحاظ طولانی بودن نزدیک به هم بود».
۸۸-«عَنْ ثَابِتٍ الْبُنَانِيِّ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س قَالَ: إنِّي لا آلُو أَنْ أُصَلِّيَ بِكُمْ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج يُصَلِّي بِنَا، قَالَ ثَابِتٌ: فَكَانَ أَنَسٌ يَصْنَعُ شَيْئاً لا أَرَاكُمْ تَصْنَعُونَهُ. كَانَ إذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ الرُّكُوعِ انْتَصَبَ قَائِماً، حَتَّى يَقُولَ الْقَائِلُ: قَدْ نَسِيَ، وَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ السَّجْدَةِ مَكَثَ، حَتَّى يَقُولَ الْقَائِلُ: قَدْ نَسِيَ».
واژهها:
لا آلو: کوتاهی نمیکنم، دریغ نمیورزم.
انتصب قائماً: راست ایستاد.
مکث: باقی ماند.
مفهوم حدیث: «ثابت البنانی از انس بن مالک سروایت میکند که ایشان فرمودند: هیچ دریغ نمیکنم در اینکه آنگونه برای شما نماز بخوانم که رسول خدا جبرای ما نماز میخواندند، ثابت میفرماید: انس سدر خواندن نمازش کارهایی را انجام میداد که شما آن را انجام نمیدهید، هر گاه از رکوع بالا میآمد مدتی طولانی راست میایستاد به حدی که احساس میشد فراموش کرده به سجده برود، و هرگاه سر از سجده بالا میآورد نیز مدتی طولانی بین دو سجده مینشست به حدی که احساس میشد فراموش کرده دوباره به سجده برود».
۸۹-«عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س قَالَ: مَا صَلَّيْتُ خَلْفَ إمَامٍ قَطُّ أَخَفَّ صَلاةً وَلا أَتَمَّ صّلاةً مِنَرَسُولِ اللهِ ج».
واژهها:
قط: هرگز، هیچ وقت.
أخف: کوتاهتر.
مفهوم حدیث: «انس بن مالک سمیفرماید: هیچ وقت پشت سر کسی نماز نخواندم که نمازش کوتاهتر و کاملتر از نماز رسول الله جباشد».
۹۰-«عَنْ أَبِي قِلابَةَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَيْدٍ الْجَرْمِيِّ الْبَصْرِيِّ قَالَ: جَاءَنَا مَالِكُ بْنُ الْحُوَيْرِثِ س فِي مَسْجِدِنَا هَذَا، فَقَالَ: إنِّي لأُصَلِّي بِكُمْ، وَمَا أُرِيدُ الصَّلاةَ، أُصَلِّي كَيْفَ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج يُصَلِّي، فَقُلْتُ لأَبِي قِلابَةَ: كَيْفَ كَانَ يُصَلِّي؟ فَقَالَ: مِثْلَ صَلاةِ شَيْخِنَا هَذَا، وَكَانَ يَجْلِسُ إذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ السُّجُودِ قَبْلَ أَنْ يَنْهَضَ في الرَّكْعَةِ الأُوْلَى.
أَرادَ بشيخِهمْ أَبا يزيدَ عَمرَو بنَ سَلَمَة الجَرْميَّ».
واژهها:
ینهض: بلند میشود.
مفهوم حدیث: «ابو قلابه عبد الله بن زید الجرمی البصری میفرماید: در مسجدمان نشسته بودیم که مالک بن الحویرث سنزد ما آمد، فرمود: میخواهم برای شما نماز بخوانم، و قصد خواندن نماز را ندارم، و به گونهای این نماز را میخوانم که دیدم رسول خدا جنماز میخواند، راوی میگوید: به ابی قلابه گفتم: چگونه نماز میخواند؟ او گفت: مانند نماز شیخمان، و شیخشان هر گاه در رکعت اول از سجده بلند میشد قبل از اینکه بایستد مینشست([۲۶] ).
و منظورش از شیخشان ابو یزید عمرو بن سلمه الجرمیبود».
۹۱-«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَالِكٍ بْنِ بُحَيْنَةَ س أَنَّ النَّبِيَّ ج كَانَ إذَا صَلَّى فَرَّجَ بَيْنَ يَدَيْهِ حَتَّى يَبْدُوَ بَيَاضُ إبْطَيْهِ».
واژهها:
فرَّج بین یدیه: دستانش را از دو پهلویش دور کرد.
یبدو: ظاهر میشود.
بیاض إبطیه: سفیدی زیر بغلش. و منظور از این سفیدی عدم وجود موی زاید در این محل میباشد که علماء به دو وجه تفسیر کردهاند: ۱- هیچگونه مویی در زیر بغل پیامبر جوجود نداشت و به این سبب رنگ پوست زیر بغلش مانند رنگ پوست سایر اعضای بدنش سفید بود. ۲- به علت زایل کردن مستمر موی زیر بغلش همیشه محل مذکور بدون مو بود.
مفهوم حدیث: «عبد الله بن مالک بن بحینه سمیفرماید: هر گاه پیامبر جنماز میخواند آنقدر دستهایش را از پهلویش فاصله میداد که سفیدی زیر بغلش دیده میشد».
۹۲-«عَنْ أَبِي مَسْلَمَةَ سَعِيدِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: سَأَلْتُ أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ س أَكَانَ النَّبِيُّ ج يُصَلِّي فِي نَعْلَيْهِ؟ قَالَ: نَعَمْ».
واژهها:
نعلیه: مثنای نعل، هر آنچه در پا پوشیده شود، کفش، دمپایی.
مفهوم حدیث: «ابو مسلمه سعید بن یزید میفرماید: از انس بن مالک سپرسیدم آیا پیامبر جبا کفش نماز میخواند؟ فرمودند: بله».
۹۳-«عَنْ أَبِي قَتَادَةَ الأَنْصَارِيِّ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج كَانَ يُصَلِّي وَهُوَ حَامِلٌ أُمَامَةَ بِنْتَ زَيْنَبَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ج ولأَبِي الْعَاصِ بْنِ الرَّبِيعِ بْنِ عَبْدِ شَمْسٍ، فَإِذَا سَجَدَ وَضَعَهَا، وَإِذَا قَامَ حَمَلَهَا».
مفهوم حدیث: «ابو قتاده انصاری سمیفرماید: رسول خدا جدر حالی نماز میخواند که امامه دختر زینب دختر رسول الله جکه پدرش ابو العاص بن ربیع بن عبد شمس است در آغوش داشت، هر گاه که به سجده میرفت او را بر زمین میگذاشت، و هر گاه از سجده برای قیام بلند میشد او را نیز بلند میکرد».
۹۴-«عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س عَنْ النَّبِيِّ ج قَالَ: اعْتَدِلُوا فِي السُّجُودِ وَلا يَبْسُطْ أَحَدُكُمْ ذِرَاعَيْهِ انْبِسَاطَ الْكَلْبِ».
واژهها:
اعتدلوا: میانه روی کنید، حد وسط را رعایت کنید، بدینگونه که در حالت سجده نه بر روی زمین پهن شوید و نه دستهایتان را به پهلویتان بچسپانید.
ذراعیه: مثنای ذراع به معنای ساعد دست.
انبساط الکلب: حالتی است که شخصی ساعدهایش را هنگام سجود بر زمین میگذارد، و به این دلیل انبساط الکلب نامیده شده که سگ در هنگام خوابیدن ساعدهایش را مماس بر زمین میگذارد.
مفهوم حدیث: «انس بن مالک ساز پیامبر جروایت میکنند که ایشان فرمودند: میانه روی را در سجده رعایت کنید، بدینگونه که در سجده نه بر روی زمین پهن شوید و نه دستهایتان را به پهلویتان بچسپانید، و هیچ کس دستش را در سجده مانند سگی که دراز کشیده است مماس بر زمین نگذارد».
[۲۴] تمامی این اعضای هفتگانه باید در هنگام سجده بر روی زمین قرار بگیرد. [۲۵] منظور این است که رکن قیام و نشستن برای تشهد از لحاظ طولانی بودن با هم تناسب داشتند، زیرا این دو رکن معمولاً طولانی تر از بقیه ی ارکان هستند، آن چنانکه در روایت بخاری نیز این مساله به طور واضح بیان شده است، و بقیهای ارکان نیز با هم تناسب خود را داشتند. [۲۶] منظور جلسۀ استراحت است.
بابُ وجوب الطمأنینة فی الرکوع والسجود: باب واجب بودن آرام گرفتن در رکوع و سجود
۹۵-«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س أَنَّ النَّبِيَّ ج دَخَلَ الْمَسْجِد، فَدَخَلَ رَجُلٌ فَصَلَّى، ثُمَّ جَاءَ فَسَلَّمَ عَلَى النَّبِيِّ ج فَقَالَ: ارْجِعْ فَصَلِّ، فَإِنَّك لَمْ تُصَلِّ. فَرَجَعَ فَصَلَّى كَمَا صَلَّى، ثُمَّ جَاءَ فَسَلَّمَ عَلَى النَّبِيِّ ج فَقَالَ: ارْجِعْ فَصَلِّ، فَإِنَّك لَمْ تُصَلِّ- ثَلاثاً- فَقَالَ: وَاَلَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ ما أُحْسِنُ غَيْرَهُ، فَعَلِّمْنِي، فَقَالَ: إذَا قُمْتَ إلَى الصَّلاةِ فَكَبِّرْ، ثُمَّ اقْرَأْ مَا تَيَسَّرَ مَعَكَ مِنَ الْقُرْآنِ، ثُمَّ ارْكَعْ حَتَّى تَطْمَئِنَّ رَاكِعاً، ثُمَّ ارْفَعْ حَتَّى تَعْتَدِلَ قَائِماً، ثُمَّ اسْجُدْ حَتَّى تَطْمَئِنَّ سَاجِداً، ثُمَّ ارْفَعْ حَتَّى تَطْمَئِنَّ جَالِساً، ثُمَّ افْعَلْ ذَلِكَ فِي صَلاتِكَ كُلِّهَا».
واژهها:
مَا تَيَسَّرَ مَعَكَ مِنَ الْقُرْآنِ: هر آنقدر از قرآن که توانایی خواندنش را داشتی.
مفهوم حدیث: «ابو هریره سمیفرماید: بعد از اینکه پیامبر جوارد مسجد شدند شخصی آمد و نماز خواند، سپس به نزد رسول الله جآمد و به ایشان سلام کرد، پیامبر جبه او گفتند: برگرد دوباره نماز بخوان، زیرا در حقیقت تو اینگونه نمازی نخواندی، آن مرد رفت و دوباره همانطور نماز خواند، و باز به نزد پیامبر جآمده بر ایشان سلام کرد، این بار نیز پیامبر جبه او گفتند: برگرد دوباره نماز بخوان که نمازی نخواندی، و سه بار این مساله تکرار شد، اخیرا آن شخص گفت: قسم به آن که تو را به حق برگزیده است به من یاد بده که بهتر از این نمیتوانم نماز بخوانم، پیامبر جفرمودند: هر گاه خواستی نماز بخوانی راست باییست سپس با گفتن الله اکبر نمازت را شروع کن و هر چه قدر توانستی قرآن بخوان، سپس به رکوع برو و آرام بگیر، سپس از رکوع بالا بیا و راست باییست و آرام بگیر، سپس به سجده برو و آرام بگیر، سپس از سجده بلند شو و بنشین تا آرام بگیری، سپس در تمام نمازهایت این کارها را انجام بده».