کتابُ النِّکاحِ کتاب ازدواج
۲۹۹-«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ، مَنْ اسْتَطَاعَ مِنْكُمْ الْبَاءَة فَلْيَتَزَوَّجْ، فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ، وَأَحْصَنُ لِلْفَرْجِ، وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَعَلَيْهِ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ لَهُ وِجَاءٌ».
واژهها:
الـمعشر: گروه.
الشباب: جوانان.
الْبَاءَة: منزل، خانه. یعنی کسی که میتواند برای ازدواجش منزلی فراهم کند.
أَغَضُّ لِلْبَصَرِ: باعث چشم پوشی بیشتر میشود.
أَحْصَنُ لِلْفَرْجِ: باعث پاکدامنی بیشتر میشود.
الوِجَاءُ: در اصل به معنی کشیدن رگهای بیضه است که با آن شهوت مرد از بین میرود، ولی منظور در این حدیث ضعیف کردن شهوت با روزه گرفتن میباشد.
مفهوم حدیث: «عبد الله بن مسعود سمیفرماید: رسول الله جفرمودند: ای جوانان هر کس از شما توانایی فراهم کردن خانه و مسکن را دارد ازدواج کند، زیرا با ازدواج بهتر میتوان چشم پوشی و پاکدامنی نمود، و اگر کسی توانایی ندارد روزه بگیرد زیرا روزه شهوت را ضعیف میکند».
۳۰۰-«عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س أَنَّ نَفَراً مِنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ ج سَأَلُوا أَزْوَاجَ النَّبِيِّ ج عَنْ عَمَلِهِ فِي السِّرِّ؟ فَقَالَ بَعْضُهُمْ: لا أَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: لا آكُلُ اللَّحْمَ، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: لا أَنَامُ عَلَى فِرَاشٍ. فَبَلَغَ النَّبِيَّ ج ذَلِكَ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَيْهِ وَقَالَ: مَا بَالُ أَقْوَامٍ قَالُوا كَذَا وكَذَا؟ لَكِنِّي أُصَلِّيوَأَنَامُ، وَأَصُومُ وَأُفْطِرُ، وَأَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ، فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي».
واژهها:
النفر: گروهی شامل سه تا ده نفر.
ما بال: چگونه است؟ چه شده است؟
رغب عن: از فلان چیز رویگردان شد.
مفهوم حدیث: «انس بن مالک سمیفرماید: گروهی از اصحاب پیامبر جاز همسران پیامبر جدربارۀ کارهایش در خانه سوال کردند، بعد از شنیدن چگونگی عبادت پیامبر جیکی از آنها گفت: با هیچ زنی ازدواج نمیکنم، و دیگری گفت: هرگز گوشت نمیخورم، و دیگری گفت: بر روی لحاف نمیخوابم.
این خبر به پیامبر جرسید، با گفتن حمد و ستایش خداوند در میان مردم ایستاد و فرمود: چه شده است که برخی چنین و چنین گفتهاند؟ ولی من نماز میخوانم و میخوابم، و روزه میگیرم و افطار میکنم، و با زنان ازدواج میکنم، هر کس از سنت و راه و روش من رویگردانی کند از من نیست».
۳۰۱-«عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ س قَالَ: رَدَّ رَسُولُ اللَّهِ ج عَلَى عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ س التَّبَتُّلَ، وَلَوْ أَذِنَ لَهُ لاخْتَصَيْنَا.
التَّبَتُّلُ: تَرْكُ النِّكَاحِ، وَمِنْهُ قِيْلَ لِمَرْيَمَ عَلَيْهَا السَّلامُ: الْبَتُوْلُ».
واژهها:
التَّبَتُّل: ترک کردن ازدواج برای مشغول شدن به عبادت.
اخْتَصَيْنَا: خود را اخته کردیم.
مفهوم حدیث: «سعد بن ابی وقاص سمیفرماید: رسول الله جترک کردن ازدواج عثمان بن مظعون سبه منظور عبادت را نپذیرفت، و اگر به او اجازۀ این کار را میداد ما خود را اختهمیکردیم».
۳۰۲-«عَنْ أُمِّ حَبِيبَةَ بِنْتِ أَبِي سُفْيَانَ ب أَنَّهَا قَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، انْكِحْ أُخْتِي ابْنَةَ أَبِي سُفْيَانَ، قَالَ: أَوَتُحِبِّينَ ذَلِكَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ، لَسْتُ لَكَ بِمُخْلِيَةٍ، وَأَحَبُّ مَنْ شَارَكَنِي فِي خَيْرٍ أُخْتِي، فَقَالَ النَّبيُّ ج: إنَّ ذَلِكَ لا يَحِلُّ لِي. قَالَتْ: فَإِنَّا نُحَدَّثُ أَنَّك تُرِيدُ أَنْ تَنْكِحَ بِنْتَ أَبِي سَلَمَةَ، قَالَ: بِنْتُ أُمِّ سَلَمَةَ؟! قُلْتُ: نَعَمْ، فَقَالَ: إنَّهَا لَوْ لَمْ تَكُنْ رَبِيبَتِي فِي حَجْرِي مَا حَلَّتْ لِي، إنَّهَا لابْنَةُ أَخِي مِنْ الرَّضَاعَةِ، أَرْضَعَتْنِي وَأَبَا سَلَمَةَ ثُوَيْبَةُ، فَلا تَعْرِضْنَ عَلِيَّ بَنَاتِكُنَّ وَلا أَخَوَاتِكُنَّ.
قَالَ عُرْوَةُ: وَثُوَيْبَةُ مَوْلاةٌ لأَبِي لَهَبٍ، كَانَ أَبُو لَهَبٍ أَعْتَقَهَا، فَأَرْضَعَتْ النَّبِيَّ ج، فَلَمَّا مَاتَ أَبُو لَهَبٍ أُرِيَهُ بَعْضُ أَهْلِهِ بِشَرِّ حِيبَةٍ، فَقَالَ لَهُ: مَاذَا لَقِيتَ؟ قَالَ أَبُو لَهَبٍ: لَمْ أَلْقَ بَعْدَكُمْ خَيْراً، غَيْرَ أَنِّي سُقِيتُ فِي هَذِهِ بِعَتَاقَتِي ثُوَيْبَةَ.
الحِيبَةُ: بِكَسْرِ الْحَاءِ الْمُهْمَلَةِ: الْحَالُ».
واژهها:
لَسْتُ لَكَ بِمُخْلِيَةٍ: من به تنهایی زن تو نیستم، یگانه زن تو نیستم.
نُحَدَّث: به ما گفته میشود.
الربيبة: دختر زن، نادختری.
الحَجْر: آغوش، دامان.
الرَّضَاعَة: شیر خوارگی.
أَرْضَعَتْنِي: آن زن مرا شیر داد.
الـمَوْلاة: کنیز آزاد شده.
أَعْتَقَهَا: او را آزاد کرد.
أُرِيَهُ: او را دید.
بِشَرِّ حِيبَةٍ: بدترین وضعیت، بدترین حالت.
لَمْ أَلْقَ: نیافتم، ندیدم.
سُقِيتُ: به من آب داده شد.
فِي هَذِهِ: در روایات دیگر آمده است که به مقدار سوراخ بین انگشت شست دست و انگشت اشاره بوده است.
بِعَتَاقَتِي: به کنیز آزاد شدهام.
مفهوم حدیث: «ام حبیبه لدختر ابو سفیان به رسول الله جگفت: خواهرم دختر ابو سفیان را به همسری خودت انتخاب کن، پیامبر جبه او فرمود: آیا واقعاً دوست داری این کار را انجام بدهم؟ گفتم: بله، زیرا من به تنهایی زن تو نیستم، و خواهرم بهترین کسی است که میتواند شریک خوبیهای من بشود، پیامبر جفرمودند: ازدواج من با او حلال نیست.
ام حبیبه لگفت: میشنویم که شما میخواهید با دختر ابو سلمه ازدواج کنی. پیامبر جفرمودند: دختر ام سلمه؟! گفتم: بله. فرمودند: حتی اگر نادختری من هم نبود ازدواج من با او جایز نبود، زیرا او دختر برادر شیری من است، ثویبه به من و ابو سلمه شیر داده است، دختران و خواهران خود را بر من عرضه نکنید.
عروه میگو ید: ثویبه کنیز آزاد شدۀ ابو لهب است، ابو لهب او را آزاد کرده بود، او کسی است که به پیامبر جشیر داده بود. وقتی ابو لهب مرد یکی از بستگانش او را در بدترین وضعیت در خواب دید، به ابو لهب گفت: چه دیدی؟ ابو لهب پاسخ داد: بعد از شما هیچ خوبیای ندیدم، مگر اینکه به دلیل آزاد کردن ثویبه به اندازۀ سوراخ بین انگشت شست و اشارهام به من آب داده شد».
۳۰۳-«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: لا يُجْمَعُ بَيْنَ الْمَرْأَةِ وَعَمَّتِهَا، وَلا بَيْنَ الْمَرْأَةِ وَخَالَتِهَا».
مفهوم حدیث: «ابو هریره سمیفرماید: رسول الله جفرمودند: زن و عمهاش، و زن و خاله اش به ازدواج یک مرد در نمیآیند».
۳۰۴-«عَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: إنَّ أَحَقَّ الشُّرُوطِ أَنْ تُوفُوا بِهِ مَا اسْتَحْلَلْتُمْ بِهِ الْفُرُوجَ».
واژهها:
تُوفُوا بِهِ: به آن وفا میکنید.
اسْتَحْلَلْتُمْ: چیز حرام را حلال کردید.
الفُرُوج: جمع فَرْج به معنی شرمگاه.
مفهوم حدیث: «عقبه بن عامر سمیفرماید: رسول الله جفرمودند: واجبترین شرطی که باید به آن وفا کنید شرطی است که با آن شرمگاه زن را برای خود حلال کرده اید».
۳۰۵-«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج نَهَى عَنْ نِكَاحِ الشِّغَارِ.
وَالشِّغَارُ: أَنْ يُزَوِّجَ الرَّجُلُ ابْنَتَهُ عَلَى أَنْ يُزَوِّجَهُ الآخَرُ ابْنَتَهُ، لَيْسَ بَيْنَهُمَا صَّدَاقٌ».
واژهها:
الشِّغَار: ازدواجی است که در آن یک مرد دختر خود را به ازدواج شخصی در میآورد به شرط اینکه آن مرد نیز دخترش را به ازدواج او در آورد و هیچ مهریهای بین آن دو نباشد.
الصَّداق: مهریه.
مفهوم حدیث: «عبد الله بن عمر بمیفرماید: رسول الله جاز ازدواج شغار نهی کردهاند».
۳۰۶-«عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ س أَنَّ النَّبِيَّ ج نَهَى عَنْ نِكَاحِ الْمُتْعَةِ يَوْمَ خَيْبَرَ وَعَنْ لُحُومِ الْحُمُرِ الأَهْلِيَّةِ».
واژهها:
نِكَاحِ الـْمُتْعَةِ: ازدواج موقت، صیغه.
اللُحُوم: جمع لحم به معنی گوشت.
الْحُمُرُ الأَهْلِيَّةُ: خرهای اهلی.
مفهوم حدیث: «علی بن ابی طالب سمیفرماید: پیامبر جروز فتح خیبر از ازدواج موقت و خوردن گوشت خر اهلی نهی فرمودند».
۳۰۷-«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: لا تُنْكَحُ الأَيِّمُ حَتَّى تُسْتَأْمَرَ، وَلا تُنْكَحُ الْبِكْرُ حَتَّى تُسْتَأْذَنَ. قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَكَيْفَ إذْنُهَا؟ قَالَ: أَنْ تَسْكُتَ».
واژهها:
الأَيِّم: بیوه، کسی که یکبار ازدواج کرده است.
تُسْتَأْمَرُ: از او درخواست دستور دادن به کاری میشود.
الْبِكْرُ: دختر.
تُسْتَأْذَنُ: از او اجازه گرفته میشود.
مفهوم حدیث: «ابو هریره ساز رسول الله جروایت میکند که ایشان فرمودند: زن بیوه تا زمانی که خود دستور نداده باشد به شوهر داده نمیشود، و دختر باکره نیز تا زمانی که از او اجازه گرفته نشده باشد به شوهر داده نمیشود. گفتند: یا رسول الله، اجازۀ دختر باکره چگونه است؟ فرمودند: اینکه سکوت اختیار کند».
۳۰۸-«عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: جَاءَتْ امْرَأَةُ رِفَاعَةَ الْقُرَظِيِّ إلَى النَّبِيِّ ج فَقَالَتْ: كُنْتُ عِنْدَ رِفَاعَةَ الْقُرَظِيِّ فَطَلَّقَنِي فَبَتَّ طَلاقِي، فَتَزَوَّجْتُ بَعْدَهُ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ الزُّبَيْرِ وَإِنَّمَا مَعَهُ مِثْلُ هُدْبَةِ الثَّوْبِ. فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ج وَقَالَ: أَتُرِيدِينَ أَنْ تَرْجِعِي إلَى رِفَاعَةَ؟ لا، حَتَّى تَذُوقِي عُسَيْلَتَهُ وَيَذُوقَ عُسَيْلَتَكِ. قَالَتْ: وَأَبُو بَكْرٍ س عِنْدَهُ وَخَالِدُ بْنُ سَعِيدٍ س بِالْبَابِ يَنْتَظِرُ أَنْ يُؤْذَنَ لَهُ، فَنَادَى: يَا أَبَا بَكْرٍ، أَلا تَسْمَعُ إلَى هَذِهِ مَا تَجْهَرُ بِهِ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ج».
واژهها:
فَبَتَّ طَلاقِي: طلاقم قطعی شد، سه طلاقه شدم.
هُدْبَةُ الثَّوْبِ: گوشۀ لباس که همیشه رو به پایین افتاده است، منظور این است که آلت او جان ندارد و بلند نمیشود.
حَتَّى تَذُوقِي عُسَيْلَتَهُ وَيَذُوقَ عُسَيْلَتَكِ: تا اینکه تو از او کام بگیری و او نیز از تو کام بگیرد، یعنی با هم آمیزش جنسی کنید.
تَجْهَرُ: به صراحت میگوید.
مفهوم حدیث: «عایشه لمیفرماید: همسر رفاعه قرظی سنزد پیامبر جآمد و گفت: زن رفاعه قرظی بودم تا اینکه مرا طلاق داد و سه طلاقه شدم، بعد از او با عبد الرحمن بن الزبیر ازدواج کردم، ولی آلتش مانند گوشۀ لباس همیشه پایین افتاده است و بلند نمیشود. رسول الله جتبسمی زد و فرمود: آیا میخواهی به نزد رفاعه برگردی؟ نه، تا اینکه تو از او کام بگیری و او نیز از تو کام بگیرد و با هم آمیزش جنسی کنید.
عایشه لمیفرماید: در این قضیه ابوبکر سنزد پیامبر جنشسته بود و خالد بن سعید سنیز پشت در منتظر بود تا به او اجازۀ ورود بدهند، آنگاه خالد سبه ابوبکر سگفت: آیانمیشنوی که این زن چگونه با صراحت تمام این موضوع را با پیامبر جبیان میکند»؟
۳۰۹-«عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س قَالَ: مِنْ السُّنَّةِ إذَا تَزَوَّجَ الْبِكْرَ عَلَى الثَّيِّبِ أَقَامَ عِنْدَهَا سَبْعاً ثُمَّ قَسَمَ، وَإِذَا تَزَوَّجَ الثَّيِّبَ أَقَامَ عِنْدَهَا ثَلاثاً ثُمَّ قَسَمَ.
قَالَ أَبُو قِلابَةَ: وَلَوْ شِئْتُ لَقُلْتُ: إنَّ أَنَساً رَفَعَهُ إلَى النَّبِيِّ ج».
مفهوم حدیث: «انس بن مالک سمیفرماید: از سنتهای پیامبر جاین است که اگر شخصی با دختر باکرهای در حالی ازدواج کرد که زن بیوهای نیز دارد هفت شب پیش دختر باکره میماند سپس بین آن دو شبهایش را تقسیم میکند، و اگر در حالیکه ازدواج اولش با دختر باکره بوده است و برای بار دوم با زن بیوهای ازدواج کرد سه شب پیش او میماند سپس شبهایش را بین آن دو تقسیم میکند.
ابو قلابه راوی حدیث از انس سمیگوید: اگر بخواهم میگویم که انس ساین حدیث را از پیامبر جروایت کرده است».
۳۱۰-«عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: لَوْ أَنَّ أَحَدَهُمْ إذَا أَرَادَ أَنْ يَأْتِيَ أَهْلَهُ قَالَ: بِسْمِ اللَّهِ، اللَّهُمَّ جَنِّبْنَا الشَّيْطَانَ، وَجَنِّبْ الشَّيْطَانَ مَا رَزَقْتَنَا، فَإِنَّهُ إنْ يُقَدَّرْ بَيْنَهُمَا وَلَدٌ فِي ذَلِكَ لَمْ يَضُرَّهُ الشَّيْطَانُ أَبَداً».
واژهها:
يَأْتِيْ أَهْلَهُ: با همسرش همخوابی میکند.
جَنِّبْنَا: از ما دور کن.
يُقَدَّر: به وجود میآید، تقدیر میشود.
مفهوم حدیث: «ابن عباس بمیفرماید: رسول الله جفرمودند: اگر شخصی هنگامیکه میخواهد با همسرش همخوابی کند بگوید: به نام خدا، خداوندا شیطان را از ما و از آنچه روزیمان میگردانی دور گردان، اگر در همخوابی آن دو فرزندی به وجود بیاید هیچوقت شیطان به او ضرر نمیرساند».
۳۱۱-«عَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: إيَّاكُمْ وَالدُّخُولَ عَلَى النِّسَاءِ. فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ الأَنْصَارِ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَفَرَأَيْتَ الْحَمْوَ؟ قَالَ: الْحَمْوُ الْمَوْتُ.
ولِمُسْلِمٍ: عنْ أَبي الطَّاهِرِ عنِ ابنِ وَهْبٍ قالَ: سَمِعْتُ اللَّيثَ يقولُ: الحَمْوُ أَخو الزَّوْجِ ومَاأَشْبَهَهُ منْ أَقاربِ الزَّوْجِ، ابنُ العَمِّ ونَحْوُهُ».
واژهها:
الحمو: خویشاوندان نامحرم از جهت شوهر، مانند برادر شوهر یا پسر عموی شوهر.
الْحَمْوُ الـْمَوْتُ: یعنی خلوت کردن زن با خویشاوندان نامحرم شوهر باعث فتنه و نابودی میشود، به همین علت از آن به مرگ تعبیر شده است.
مفهوم حدیث: «عقبه بن عامر سمیفرماید: رسول الله جفرمودند: از وارد شدن بر زنان شدیداً خودداری کنید، یکی از انصار گفت: یا رسول الله نظرتان دربارۀ بستگان شوهر مانند برادر شوهر چیست؟ فرمودند: بستگان نامحرم شوهر به منزلۀ مرگ است.
و در صحیح مسلم آمده است که ابو طاهر از ابن وهب روایت میکند که او از لیث چنین شنید: الحمو برادر شوهر و کسانی مانند او از بستگان شوهر میباشد، مثل پسر عمو و مانند آن».