بابُ التَّمتُّعِ: باب حج تمتع
۲۲۸-«عَنْ أَبِي جَمْرَةَ نَصْرِ بْنِ عِمْرَانَ الضُّبَعِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ ب عَنْ الْمُتْعَةِ؟ فَأَمَرَنِي بِهَا، وَسَأَلَتْهُ عَنْ الْهَدْيِ؟ فَقَالَ: فِيهِ جَزُورٌ، أَوْ بَقَرَةٌ، أَوْ شَاةٌ، أَوْ شِرْكٌ فِي دَمٍ، قَالَ: وَكَأنَّ نَاساً كَرِهُوهَا، فَنِمْتُ، فَرَأَيْتُ فِي الْمَنَامِ كَأَنَّ إنْسَاناً يُنَادِي: حَجٌّ مَبْرُورٌ، وَمُتْعَةٌ مُتَقَبَّلَةٌ. فَأَتَيْتُ ابْنَعَبَّاسٍ ب فَحَدَّثَتْهُ. فَقَالَ: اللَّهُ أَكْبَرُ سُنَّةُ أَبِي الْقَاسِمِ ج».
واژهها:
الـْمُتْعَة: حج تمتع.
الْهَدْي: شتر، گاو، گوسفند و چیزهای دیگری که به عنوان هدیه به حرم تقدیم میشود.
الجَزور: شتر.
الشَاةُ: گوسفند.
شِرْكٌ فِي دَمٍ: شریک شدن هفت نفر یا کمتر در قربانی کردن یک گاو یا شتر.
حج مبرور: حج درست و صحیح و مقبول درگاه الهی.
مُتْعَةٌ مُتَقَبَّلَةٌ: حج تمتعی که مورد قبول خداوند قرار گرفته است.
مفهوم حدیث: «ابو جمره نصر بن عمران الضبعی میگوید: از ابن عباس بدربارۀ حج تمتع پرسیدم، او مرا به انجام آن سفارش کرد، و همچنین از او دربارۀ هدی سوال کردم که در پاسخ فرمود: شتر یا گاو یا گوسفند یا شراکت در قربانی کردن شتر و گاو.
ابو جمره میگوید: مثل اینکه برخی انجام دادن حج تمتع را درست نمیدانستند و حج افراد میکردند، او میگوید: من خوابیدم و در خواب انسانی را دیدم که فریاد میزد: این حجی صحیح است و تمتعی که مورد قبول خداوند قرار گرفته است، به نزد ابن عباس بآمدم و ماجرا را برایش تعریف کردم، او فرمود: الله اکبر، تمتع سنت ابو القاسم است».
۲۲۹-«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب قَالَ: تَمَتَّعَ رَسُولُ اللَّهِ ج فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ بِالْعُمْرَةِ إلَى الْحَجِّ وَأَهْدَى، فَسَاقَ مَعَهُ الْهَدْيَ مِنْ ذِي الْحُلَيْفَةِ، وَبَدَأَ رَسُولُ اللَّهِ ج فَأَهَلَّ بِالْعُمْرَةِ، ثُمَّ أَهَلَّ بِالْحَجِّ، فَتَمَتَّعَ النَّاسُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج بِالْعُمْرَةِ إلَى الْحَجِّ، فَكَانَ مِنْ النَّاسِ مَنْ أَهْدَى، فَسَاقَ الْهَدْيَ مِنْ ذِي الْحُلَيْفَةِ، وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ يُهْد، فَلَمَّا قَدِمَ النَّبيُّ ج مَكَّةَ قَالَ لِلنَّاسِ: مَنْ كَانَ مِنْكُمْ أَهْدَى، فَإِنَّهُ لا يَحِلُّ مِنْ شَيْءٍ حَرُمَ مِنْهُ حَتَّى يَقْضِيَ حَجَّهُ، وَمَنْ لَمْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَهْدَى فَلْيَطُفْ بِالْبَيْتِ وَبِالصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، وَلْيُقَصِّرْ وَلْيَحْلِلْ، ثُمَّ لِيُهِلَّ بِالْحَجِّ وَلْيُهْد، فَمَنْ لَمْ يَجِدْ هَدْياً فَلْيَصُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةً إذَا رَجَعَ إلَى أَهْلِهِ.
فَطَافَ رَسُولُ اللَّهِ ج حِينَ قَدِمَ مَكَّةَ، وَاسْتَلَمَ الرُّكْنَ أَوَّلَ شَيْءٍ، ثُمَّ خَبَّ ثَلاثَةَ أَطْوَافٍ مِنْ السَّبْعِ، وَمَشَى أَرْبَعَةً، وَرَكَعَ حِينَ قَضَى طَوَافَهُ بِالْبَيْتِ عِنْدَ الْمَقَامِ رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ سَلَّمَ فانْصَرَفَ فَأَتَى الصَّفَا، فَطَافَ بِالصَّفَا وَالْمَرْوَةِ سَبْعَةَ أَطْوَافٍ، ثُمَّ لَمْ يَحْلِلْ مِنْ شَيْءٍ حَرُمَ مِنْهُ حَتَّى قَضَى حَجَّهُ، وَنَحَرَ هَدْيَهُ يَوْمَ النَّحْرِ، وَأَفَاضَ فَطَافَ بِالْبَيْتِ، ثُمَّ حَلَّ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ حَرُمَ مِنْهُ، وَفَعَلَ مِثْلَ مَا فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ ج مَنْ أَهْدَى وَسَاقَ الْهَدْيَ مِنَ النَّاسِ».
واژهها:
تَمَتَّعَ: حج تمتع کرد. منظور از حج تمتع انجام دادن عمره در یکی از ماههای سه گانۀ حج (شوال، ذو القعده و ذو الحجه) میباشد، سپس در روز هشتم ماه ذی الحجه همان سال احرام به حج میبندد.
فَسَاقَ مَعَهُ الْهَدْيَ: با خود قربانی آورد.
ذُو الْحُلَيْفَةِ: میقات اهل مدینه، اکنون آبار علی نیز نامیده میشود، و سبب نامگذاریش به ذو الحلیفه این است که در آن مکان به مقدار زیادی گیاهی به نام حلیفه رشد میکند.
أهَلَّ: لبیک گفت.
خَبَّ: نیم خیز کرد.
رکع: نماز خواند.
المقام: مقام ابراهیم ÷.
یوم النحر: روز قربانی، منظور روز دهم ذی الحجه است که در آن روز حجاج قربانیهای خود را در منی سر میبرند.
انصرف: رفت.
أفاض: برگشت.
مفهوم حدیث: «عبد الله بن عمر بمیفرماید: رسول الله جدر حَجَّةِ الْوَدَاعِ تمتع کرد و از ذو الحلیفه با خود قربانی آورد، رسول الله جابتدا لبیک به عمره و سپس لبیک به حج گفت، مردم نیز همراه رسول الله جحج تمتع کردند، گروهی از مردم با خود از ذو الحلیفه قربانی آورده بودند و گروهی دیگر قربانی نداشتند، هنگامیکه پیامبر جبه مکه رسیدند به مردم گفتند: هر کس از شما که با خود قربانی آورده است تا زمانی که حج خود را به پایان نرسانیده است از احرام خارجنمیشود، و هر کس با خود قربانی نیاورده است طواف خانۀ خدا بکند و بین صفا و مروه نیز سعی کند و موی سر خود را کوتاه کرده و از احرام خارج شود، سپس احرام به حج ببندد و قربانی بدهد، و هر کس توانایی قربانی دادن نداشت سه روز از ایام حج و هفت روز هنگامیکه به خانۀ خود باز گشت روزه بگیرد.
رسول الله جهنگامیکه وارد مکه شد شروع به طواف کرد، اولین کاری که در طوافش انجام داد این بود که حجر الأسود را گرفت سپس سه دور از هفت دور طواف را با حالت نیم خیز انجام داد، و چهار دور باقی مانده را راه رفت، وقتی طوافش را به پایان رسانید کنار مقام ابراهیم دو رکعت نماز خواند، سپس سلام نماز داد و به سوی کوه صفا رفت و بین دو کوه صفا و مروه هفت بار سعی نمود، سپس در احرام خود باقی ماند تا وقتی که حجش را به پایان رسانید، و قربانیش را روز دهم ذی الحجه (روز نحر) سر برید، و از منی به مکه برگشت و طواف خانۀ خدا کرد، سپس از احرام بیرون آمد و تمام چیزهایی که به سبب احرام بر ایشان حرام شده بود حلال شد، و آنهایی که با خود قربانی آورده بودند نیز مانند رسول الله جعمل کردند».
۲۳۰-«عَنْ حَفْصَةَ ل زَوْجِ النَّبِيِّ ج أَنَّهَا قَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا شَأْنُ النَّاسِ حَلُّوا مِنْ الْعُمْرَةِ وَلَمْ تَحِلَّ أَنْتَ مِنْ عُمْرَتِكَ؟ فَقَالَ: إنِّي لَبَّدتُّ رَأْسِي، وَقَلَّدتُّ هَدْيِي، فَلا أَحِلُّ حَتَّى أَنْحَرَ».
واژهها:
ما شأن الناس: مردم را چه شده است؟
حلُّوا: از احرام بیرون آمدند.
لَبَّدتُّ رَأْسِي: در موی سرم صَمغ گذاشته ام. در گذشته کسانی که مدتی طولانی در احرام باقی میماندند به موی خود صَمغ میزدند تا از ریزش مو و ژولیده شدن آن و همچنین از پدید آمدن شپش در آن جلوگیری کند.
قَلَّدتُّ هَدْيِي: در گذشته کسی که هنگام حج یا عمره با خود از محل سکونتش قربانی (الهدی) به مکه میبرد بر روی آن علامتهایی مانند آویختن مشک آب یا لنگه کفش یا هر چیز دیگری میگذاشتند تا همه بدانند که این حیوانات هدیه به خانۀ خدا است و در نتیجه از دستبرد زدن به آنها جلوگیری میشد. این عمل را تقلید میگویند.
أنحر: قربانی میکنم.
مفهوم حدیث: «از حفصه لهمسر پیامبر جروایت است که به رسول الله جگفت: چه شده است که مردم از احرام عمره بیرون آمدهاند ولی شما هنوز در احرام باقی مانده اید؟ رسول الله جفرمود: من (به نیت باقی ماندن مدتی طولانی در احرام) به موی خود صمغ کشیدهام و با خود قربانی آورده ام، بنابراین تا زمانی که قربانی را انجام ندادهام از احرام بیرون نمیآیم».
۲۳۱-«عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَيْنٍ س قَالَ: أُنْزِلَتْ آيَةُ الْمُتْعَةِ فِي كِتَابِ اللَّهِ، فَفَعَلْنَاهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج وَلَمْ يَنْزِلْ قُرْآنٌ بِحُرْمَتِهَا، وَلَمْ يَنْهَ عَنْهَا حَتَّى مَاتَ، فقَالَ رَجُلٌ بِرَأْيِهِ مَا شَاءَ.
قَالَ الْبُخَارِيُّ: يُقَالُ: إنَّهُ عُمَرُ س.
وَلِمُسْلِمٍ: نَزَلَتْ آيَةُ الْمُتْعَةِ- يَعْنِي مُتْعَةَ الْحَجِّ- وَأَمَرَنَا بِهَا رَسُولُ اللَّهِ ج ثُمَّ لَمْ تَنْزِلْ آيَةٌ تَنْسَخُ آيَةَ مُتْعَةِ الْحَجِّ وَلَمْ يَنْهَ عَنْهَا رَسُولُ اللَّهِ ج حَتَّى مَاتَ. وَلَهُمَا بِمَعْنَاهُ».
واژهها:
آيَةُ الـْمُتْعَةِ: آیۀ حج تمتع ﴿فَمَن تَمَتَّعَ بِٱلۡعُمۡرَةِ إِلَى ٱلۡحَجِّ فَمَا ٱسۡتَيۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡيِ﴾[البقرة: ۱۹۶] .
لَمْ يَنْهَ عنها: از آن نهی نکرد، آن را ممنوع نکرد.
مفهوم حدیث: «عمران بن حصین سمیفرماید: آیۀ حج تمتع در قرآن نازل شد و ما تمتع را با رسول الله جانجام دادیم، و هیچ آیۀ در قرآن که تمتع را تحریم کند نیز نازل نشد، و رسول الله جتا زمانی که زنده بود ما را از انجام دادن آن نهی نکرد، اکنون این مرد با رای خود چیزی را که میخواهد میگوید.
امام بخاری میگوید: گفته میشود آن شخص عمر ساست.
و در صحیح امام مسلم نیز آمده است: آیۀ حج تمتع نازل شد و رسول الله جما را به انجام دادن آن سفارش کرد، و هیچ آیهای که تمتع را تحریم کند نیز نازل نشد، و تا زمانی که رسول الله جزنده بود از آن نهی نکرد».
امام بخاری و امام مسلم هر دو این حدیث را با یک معنا روایت کردهاند.
نکته: عمر بن الخطاب سزمانی که به خلافت رسید از انجام دادن حج تمتع جلوگیری کرد، ایشان اجتهاد کرده بود که اگر مردم حج تمتع بکنند در ماههای دیگر سال کسی برای انجام عمره به مکه نمیرود، بنابراین به منظور مستمر بودن زیارت خانۀ خدا ایشان مردم را به انجام حج افراد دستور میداد، ولی مقدم دانستن آیۀ قرآن در مباح بودن حج تمتع و فعل رسول الله جو اصحابش بر رای و اجتهاد هر شخصی حتی خلیفۀ دوم، شیوه و روش اهل سنت است.