ترجمه عمدة الأحکام من کلام خیر الأنام

فهرست کتاب

کِتَابُ الأَطْعِمَةِ

کِتَابُ الأَطْعِمَةِ

۳۷۳-«عَنْ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِيرٍ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج يَقُولُ- وَأَشَارَ، وَفي رِوَايَةٍ:

وَأَهْوَى النُّعْمَانُ س بِإِصْبَعَيْهِ إلَى أُذُنَيْهِ: إنَّ الْحَلالَ بَيِّنٌ، وَإِنَّ الْحَرَامَ بَيِّنٌ، وَبَيْنَهُمَا أُمُورٌ مُشْتَبِهَاتٌ لا يَعْلَمُهُنَّ كَثِيرٌ مِنْ النَّاسِ، فَمَنْ اتَّقَى الشُّبُهَاتِ اسْتَبْرَأَ لِدِينِهِ وَعِرْضِهِ، وَمَنْ وَقَعَ فِي الشُّبُهَاتِ وَقَعَ فِي الْحَرَامِ، كَالرَّاعِي يَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى يُوشِكُ أَنْ يَرْتَعَ فِيهِ، أَلا وَإِنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمًى، أَلا وَإِنَّ حِمَى اللَّهِ مَحَارِمُهُ، أَلا وَإِنَّ فِي الْجَسَدِ مُضْغَةً إذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الْجَسَدُ كُلُّهُ وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ كُلُّهُ، أَلا وَهِيَ الْقَلْبُ».

واژه‌ها:

أَهْوَى: اشاره کرد.

إِصْبَعَيْهِ: دو انگشتش.

بَيِّنٌ: واضح، آشکار.

مُشْتَبِهَاتٌ: غیر واضح.

اسْتَبْرَأَ: حفظ کرد.

عِرْضِهِ: آبرویش.

الرَّاعِي: چوپان.

يَرْعَى: می‌چراند.

الْحِمَى: قرق.

يُوشِكُ: نزدیک است.

يَرْتَعَ: می‌چرد.

مَحَارِمُهُ: اموری که خداوند آن را حرام کرده است.

الـمُضْغَة: پارۀ گوشت.

مفهوم حدیث: «نعمان بن بشیر بمی‌فرماید: از رسول الله جشنیدم- و با دو انگشتش به دو گوشش اشاره می‌کرد- که می‌فرمود: حلال واضح و آشکار است و حرام نیز واضح و آشکار است، و بین این دو امور غیر واضحی هستند که بسیاری از مردم نمی‌توانند حلال و حرام بودنش را مشخص کنند، هر کس از این امور مشتبه خودداری کند دین و آبروی خود را حفظ کرده است، و هر کس تن به شبهات بدهد در حقیقت در حرام افتاده است، مثل چوپانی که اطراف منطقۀ قرق شده چوپانی می‌کند، نزدیک است که گوسفندانش را در آنجا بچراند، بدانید که هر پادشاهی برای خود مناطق قرق شده‌ای دارد، و بدانید که منطقۀ قرق شدۀ خداوند اموری است که آن را حرام کرده است، و بدانید که در بدن پاره گوشتی است که اگر درست شود تمام بدن درستمی‌شود، و اگر فاسد شود نیز تمام بدن فاسد می‌شود، بدانید که آن پاره گوشت قلب است».

۳۷۴-«عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س قَالَ: أَنْفَجْنَا أَرْنَباً بِمَرِّ الظَّهْرَانِ، فَسَعَى الْقَوْمُ فَلَغَبُوا، وَأَدْرَكْتُهَا فَأَخَذْتُهَا فَأَتَيْتُ بِهَا أَبَا طَلْحَةَ س، فَذَبَحَهَا وَبَعَثَ إلَى رَسُولِ اللَّهِ ج بِوَرِكِهَا أَوْ فَخِذِهَا فَقَبِلَهُ». لَغَبُوا: تَعِبُوا وَأَعيَوْا.

واژه‌ها:

أَنْفَجْنَا: یافتیم.

الأَرْنَب: خرگوش.

مَرِّ الظَّهْرَانِ: منطقه‌ای در شمال مکه است که با آن دو کیلومتر فاصله دارد، امروزه به وادی فاطمه مشهور است.

لَغَبُوا: خسته شدند.

الوَرِك: قسمت بالای ران.

الفَخِذ: ران.

مفهوم حدیث: «انس بن مالک سمی‌فرماید: خرگوشی را در منطقۀ مر ظهران پیدا کردیم، مردم به دنبالش دویدند ولی خسته شدند، من به آن رسیدم و آن را گرفتم و به نزد ابو طلحه سآوردم، ابو طلحه سسرش را برید و قسمت بالای رانش یا رانش را برای رسول الله جفرستاد و ایشان نیز آن را پذیرفتند».

۳۷۵-«عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ أَبِي بَكْرٍ ب قَالَتْ: نَحَرْنَا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ج فَرَسًا فَأَكَلْنَاهُ. وَفِي رِوَايَةٍ: وَنَحْنُ بِالْمَدِينَةِ».

واژه‌ها:

نَحَرْنَا: سر بریدیم.

الفَرَس: اسب.

مفهوم حدیث: «اسماء بنت ابی بکر بمی‌فرماید: در زمان رسول الله جسر اسبی را بریدیم و آن را خوردیم. و در روایتی: و ما در مدینه بودیم».

۳۷۶-«عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ ب أَنَّ النَّبِيَّ ج نَهَى عَنْ لُحُومِ الْحُمُرِ الأَهْلِيَّةِ، وَأَذِنَ فِي لُحُومِ الْخَيْلِ.

وَلِمُسْلِمٍ وَحْدَهُ قَالَ: أَكَلْنَا زَمَنَ خَيْبَرَ الْخَيْلَ وَحُمُرَ الْوَحْشِ، وَنَهَى النَّبِيُّ ج عَنْ الْحِمَارِ الأَهْلِيِّ».

واژه‌ها:

اللُّحُوم: جمع لحم به معنی گوشت.

الْحُمُرُ الأَهْلِيَّةُ: خر اهلی، الاغ.

الْخَيْل: اسب.

حُمُرُ الْوَحْشِ: گورخر.

مفهوم حدیث: «جابر بن عبد الله بمی‌فرماید: پیامبر جاز خوردن گوشت الاغ نهی فرمودند و اجازۀ خوردن گوشت اسب را دادند».

و امام مسلم روایت می‌کند که جابر س فرمود: در جنگ خیبر اسب و گورخر خوردیم، و پیامبر جاز خوردن گوشت الاغ نهی کردند.

۳۷۷-«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي أَوْفَى س قَالَ: أَصَابَتْنَا مَجَاعَةٌ لَيَالِيَ خَيْبَرَ، فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ خَيْبَرَ وَقَعْنَا فِي الْحُمُرِ الأَهْلِيَّةِ، فَانْتَحَرْنَاهَا فَلَمَّا غَلَتْ بِهَا الْقُدُورُ نَادَى مُنَادِي رَسُولِ اللَّهِ ج أَنْ أَكْفِئُوا الْقُدُورَ، وَرُبَّمَا قَالَ: وَلا تَأْكُلُوا مِنْ لُحُومِ الْحُمُرِ الأَهْلَيَّةِ شَيْئاً».

واژه‌ها:

أَصَابَتْنَا مَجَاعَةٌ: دچار گرسنگی شدیم.

انْتَحَرْنَاهَا: آنها را سر بریدیم.

غَلَتْ: مونث غلی، یعنی به جوش آمد.

الْقُدُورُ: جمع القِدر، یعنی دیگ.

أَكْفِئُوا: وارونه کنید، برگردانید.

مفهوم حدیث: «عبد الله بن ابی اوفی سمی‌فرماید: شبهای غزوۀ خیبر دچار گرسنگی شدیم، وقتی روز جنگ خیبر فرا رسید با گله‌ای از الاغ برخورد کردیم و آنها را سر بریدیم، وقتی آنها را در دیگ ریختیم و دیگها شروع به جوش خوردن کردند منادی رسول الله جصدا زد که دیگها را وارونه کنید و فکر کنم گفت: چیزی از گوشت الاغ را نخورید».

۳۷۸-«عَنْ أَبِي ثَعْلَبَةَ الخُشَنِيِّ س قَالَ: حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ج لُحُومَ الْحُمُرِ الأَهْلِيَّةِ».

مفهوم حدیث: «ابو ثعلبه خشنی سمی‌فرماید: رسول الله جخوردن گوشت الاغ را حرام کردند».

۳۷۹-«عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَخَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ س مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج بَيْتَ مَيْمُونَةَ ل، فَأُتِيَ بِضَبٍّ مَحْنُوذٍ، فَأَهْوَى إلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ ج بِيَدِهِ، فَقَالَ بَعْضُ النِّسْوَةِ اللاَّتِي فِي بَيْتِ مَيْمُونَةَ ل: أَخْبِرُوا رَسُولَ اللَّهِ بِمَا يُرِيدُ أَنْ يَأْكُلَ، فَرَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ ج يَدَهُ، فَقُلْتُ: أَحَرَامٌ هُوَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: لا، وَلَكِنَّهُ لَمْ يَكُنْ بِأَرْضِ قَوْمِي، فَأَجِدُنِي أَعَافُهُ، قَالَ خَالِدٌ س: فَاجْتَرَرْتُهُ، فَأَكَلْتُهُ وَالنَّبِيُّ ج يَنْظُرُ.

المَحْنوذُ: المَشْويُّ بالرَّضْفِ، وهِيَ الحِجارةُ المُحْمَاة».

واژه‌ها:

الضَبّ: سوسمار.

الـمَحْنُوذ: کباب.

فَأَهْوَى إلَيْهِ بِيَدِهِ: دستش را به سوی آن برد.

النِّسْوَةِ: جمع نساء به معنی زنان.

رَفَعَ: بالا آورد.

أَجِدُنِي: خود را چنین می‌یابم، احساس می‌کنم.

أَعَافُهُ: از خوردنش بدم می‌آید.

اجْتَرَرْتُهُ: آن را کشیدم.

الـمَشْويُّ بالرَّضْفِ: چیزی که بر روی سنگ داغ کباب شده باشد.

الحِجارةُ المُحْمَاة: سنگ داغ، سنگ تفتیده.

مفهوم حدیث: «ابن عباس بمی‌فرماید: من و خالد بن الولید سهمراه رسول الله جوارد خانۀ میمونه ل شدیم، سوسمار کباب شده‌ای را آوردند، رسول الله جدستش را به سوی آن برد، یکی از زنانی که در خانۀ میمونه ل بود گفت: رسول الله جرا از آن چیزی که می‌خواهد بخورد آگاه کنید، آنگاه رسول الله جدستش را کشید، ابن عباس بمی‌فرماید: گفتم: یا رسول الله، آیا سوسمار حرام است؟ فرمودند: خیر، ولی در سرزمین قومم (مکه) سوسمار نبود به همین سبب از خوردنش بدم می‌آید.

خالد سمی‌فرماید: آن سوسمار را به سوی خود کشیدم و شروع به خوردنش کردم ورسول الله جنیز نگاه می‌کرد».

۳۸۰-«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي أَوْفَى س قَالَ: غَزَوْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج سَبْعَ غَزَوَاتٍ، نَأْكُلُ الْجَرَادَ».

واژه‌ها:

غَزَوْنَا: جنگیدیم.

غَزَوَات: جمع غزوه به معنی جنگ.

الْجَرَاد: ملخ.

مفهوم حدیث: «عبد الله بن ابی اوفی سمی‌فرماید: همراه رسول الله جهفت بار جنگ کردیم و در تمام این جنگها ملخ می‌خوردیم».

۳۸۱-«عَنْ زَهْدَمِ بْنِ مُضَرِّبٍ الْجَرْمِيِّ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي مُوسَى الأَشْعَرِيِّ س فَدَعَا بِمَائِدَةٍ وَعَلَيْهَا لَحْمُ دَجَاجٍ، فَدَخَلَ رَجُلٌ مِنْ بَنِي تَيْمِ اللَّهِ أَحْمَرُ شَبِيهٌ بِالْمَوَالِي فَقَالَ لَهُ: هَلُمَّ، فَتَلَكَّأَ، فَقَالَ: هَلُمَّ، فَإِنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج يَأْكُلُ مِنْهُ».

واژه‌ها:

الـمَائِدَة: سفره.

لَحْمُ دَجَاجٍ: گوشت مرغ.

هَلُمَّ: جلو بیا.

تَلَكَّأَ: متردد شد.

مفهوم حدیث: «زهدم بن مضرب جرمی روایت می‌کند: ما نزد ابو موسی اشعری سبودیم، او درخواست کرد تا سفره پهن کنند، بر روی آن سفره گوشت مرغ گذاشته بودند، یکی از مردان بنی تیم الله که با داشتن پوستی سرخ رنگ شبیه برده‌ها بود داخل شد، ابو موسی سبه او گفت: بیا جلو بخور، آن مرد در خوردن گوشت مرغ متردد شد، ابو موسی سبه او گفت: بیا جلو زیرا من دیدم که رسول الله جاز آن می‌خورد».

۳۸۲-«عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ ب أَنَّ النَّبِيَّ ج قَالَ: إذَا أَكَلَ أَحَدُكُمْ طَعَامًا فَلا يَمْسَحْ يَدَهُ حَتَّى يَلْعَقَهَا، أَوْ يُلْعِقَهَا».

واژه‌ها:

لا يَمْسَحْ: پاک نکند.

يَلْعَقَهَا / يُلْعِقَهَا: آن را می‌لیسد.

مفهوم حدیث: «ابن عباس باز پیامبر جروایت می‌کند که ایشان فرمودند: اگر شخصی غذایی خورد دستش را قبل از اینکه بلیسد تمیز نکند».