بابُ اللُّقَطَةِ: باب مال پیدا شده
۲۹۱-«عَنْ زَيْدِ بْنِ خَالِدٍ الْجُهَنِيِّ س قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ج عَنْ لُقَطَةِ الذَّهَبِ أَوْ الْوَرِقِ؟ فَقَالَ: اعْرِفْ وِكَاءَهَا وَعِفَاصَهَا، ثُمَّ عَرِّفْهَا سَنَةً فَإِنْ لَمْ تُعْرَفْ فَاسْتَنْفِقْهَا وَلْتَكُنْ وَدِيعَةً عِنْدَكَ، فَإِنْ جَاءَ طَالِبُهَا يَوْماً مِنْ الدَّهْرِ فَأَدِّهَا إلَيْهِ. وَسَأَلَهُ عَنْ ضَالَّةِ الإِبِلِ؟ فَقَالَ: مَا لَك وَلَهَا؟ دَعْهَا فَإِنَّ مَعَهَا حِذَاءَهَا وَسِقَاءَهَا، تَرِدُ الْمَاءَ وَتَأْكُلُ الشَّجَرَ، حَتَّى يَجِدَهَا رَبُّهَا. وَسَأَلَهُ عَنْ الشَّاةِ؟ فَقَالَ: خُذْهَا فَإِنَّمَا هِيَ لَكَ، أَوْ لأَخِيك، أَوْ لِلذِّئْبِ».
واژهها:
الوکاء: بندی که با آن دهان مشک و امثال آن را میبندند.
العفاص: کیسهای ساخته شده از چرم یا پارچه که در گذشته سکههای خود را در آن نگه میداشتند، مثل کیف پول امروزی.
استنفق: خرج کرد.
الوَدِيعَة: امانت.
الدهر: روزگار.
أدِّها إليه: آن را به او بده.
دَعْها: رهایش کن.
الحذاء: سم شتر.
السقاء: مشک آب.
ربُّها: صاحبش.
الشاة: گوسفند.
مفهوم حدیث: «زید بن خالد الجهنی سمیفرماید: از رسول الله جدربارۀ طلا و نقرۀ پیدا شده سوال شد، ایشان فرمودند: کیسه و بندش را شناسایی کن، سپس به مدت یک سال آن را معرفی کن، اگر کسی ندانست این مال از آن چه کسی است آن را خرج کن، و مقدارش در نزد تو امانت باقی میماند، اگر روزگاری صاحبش پیدا شد آن را به او پرداخت کن. و از ایشان دربارۀ شتر گم شده سوال کرد، فرمودند: چه کار به شتر گم شده داری؟ او را به حال خود رها کن، زیرا وسیلۀ راه رفتن و آبش همراهش است، برای خوردن آب بر آبخشور وارد میشود و از درخت نیز میخورد، تا اینکه صاحبش آن را پیدا کند. و از ایشان دربارۀ گوسفند گم شده سوال کرد، فرمودند: آن را با خود بگیر، زیرا یا برای تو است یا برای برادرت و یا از آن گرگ میشود».