بابُ العِدَّةِ: باب عده
۳۱۷-«عَنْ سُبَيْعَةَ الأَسْلَمِيَّةِ ل أَنَّهَا كَانَتْ تَحْتَ سَعْدِ بْنِ خَوْلَةَ س- وَهُوَ مِنْ بَنِي عَامِرِ بْنِ لُؤَيٍّ وَكَانَ مِمَّنْ شَهِدَ بَدْراً- فَتُوُفِّيَ عَنْهَا فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَهِيَ حَامِلٌ، فَلَمْ تَنْشَبْ أَنْ وَضَعَتْ حَمْلَهَا بَعْدَ وَفَاتِهِ، فَلَمَّا تَعَلَّتْ مِنْ نِفَاسِهَا تَجَمَّلَتْ لِلْخُطَّابِ، فَدَخَلَ عَلَيْهَا أَبُو السَّنَابِلِ بْنُ بَعْكَكٍ- رَجُلٌ مِنْ بَنِي عَبْدِ الدَّارِ- فَقَالَ لَهَا: مَا لِي أَرَاكِ مُتَجَمِّلَةً؟ لَعَلَّكِ تَرْجِينَ النِّكَاحَ، وَاَللَّهِ مَا أَنْتِ بِنَاكِحٍ حَتَّى يَمُرَّ عَلَيْكِ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ وَعَشْرٌ. قَالَتْ سُبَيْعَةُ ل: فَلَمَّا قَالَ لِي ذَلِكَ جَمَعْتُ عَلَيَّ ثِيَابِي حِينَ أَمْسَيْتُ، فَأَتَيْتُ رَسُولَ ج فَسَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِكَ، فَأَفْتَانِي بِأَنِّي قَدْ حَلَلْتُ حِينَ وَضَعْتُ حَمْلِي، وَأَمَرَنِي بِالتَّزَوُّجِ إنْ بَدَا لِي.
قالَ ابنُ شِهابٍ: ولا أَرى بَأْساً أَنْ تَتَزَوَّجَ حينَ وضَعَتْ، وإِنْ كَانَتْ في دَمِها غَيْرَ أَنَّهُ لايَقْرَبُها زَوْجُها حتَّى تَطْهُرَ».
واژهها:
العِدَّةُ: مدت زمانی که زن بعد از فوت همسرش یا طلاقش از ازدواج با دیگری خودداری میکند.
فَلَمْ تَنْشَبْ: طولی نداد. (برای مونث)
تَعَلَّتْ مِنْ نِفَاسِهَا: از خون بعد از زایمان پاک شد.
تَجَمَّلَتْ لِلْخُطَّابِ: خود را برای خواستگاران آراسته کرد.
تَرْجِينَ: امید داری (برای مونث).
جَمَعْتُ عَلَيَّ ثِيَابِي: لباسهایم را پوشیدم.
حِينَ أَمْسَيْتُ: هنگامیکه روز را به پایان رساندم.
أَفْتَانِي: به من فتوا داد.
مفهوم حدیث: «از سبیعه اسلمی لروایت است که او همسر سعد بن خوله بود- از قبیلۀ بنی عامر بن لؤی و از کسانی که در جنگ بدر شرکت داشت- در حالی که حامله بود شوهرش در حَجَّة الْوَدَاع فوت کرد، چیزی نگذشت که بعد از مرگ شوهرش بچه اش را به دنیا آورد، هنگامیکه خون بعد از زایمانش قطع شد خود را برای خواستگاری آراسته کرد، ابو السنابل بن بعکک- یکی از مردان بنی عبد الدار- نزد او رفت، به او گفت: چه شده که تو را آراسته میبینم؟ نکند که قصد ازدواج داری؟ به خدا قسم تا وقتی که چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرت نگذرد نمیتوانی ازدواج کنی.
سبیعه میگوید: وقتی که او چنین به من گفت هنگام غروب لباسهایم را پوشیدم و به نزد رسول الله جآمدم و از ایشان این موضوع را پرسیدم، ایشان نیز به من فرمودند: با زایمانت عدهات به پایان رسیده است، و به من فرمود: اگر دوست دارم میتوانم ازدواج کنم.
ابن شهاب میفرماید: به نظر من یک زن بعد از زایمانش هیچ اشکالی ندارد ازدواج کند، حتی اگر هنوز خون بعد از زایمانش قطع نشده باشد، ولی به شرط اینکه شوهرش تا زمانی که خونش قطع نشده است با او نزدیکی نکند».
۳۱۸-«عَنْ زَيْنَبَ بِنْتِ أُمِّ سَلَمَةَ ل قَالَتْ: تُوُفِّيَ حَمِيمٌ لأُمِّ حَبِيبَةَ ل، فَدَعَتْ بِصُفْرَةٍ، فَمَسَحَتْهُ بِذِرَاعَيْهَا، فَقَالَتْ: إنَّمَا أَصْنَعُ هَذَا لأَنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج يَقُولُ: لا يَحِلُّ لامْرَأَةٍ تُؤْمِنُ بِاَللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ أَنْ تُحِدَّ عَلَى مَيِّتٍ فَوْقَ ثَلاثٍ إلاَّ عَلَى زَوْجٍ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً».
واژهها:
حَمِيمٌ: نزدیک، خویش، قوم. در روایات دیگر آماده است که پدرش ابو سفیان سفوت کرده بود.
فَدَعَتْ بِصُفْرَةٍ: درخواست نوعی عطر نمود.
الذِرَاعَيْن: دو آرنج دست.
تُحِدُّ: آن زن از استعمال عطر و لباسهای زیبا به علت فوت یکی از نزدیکانش پرهیز میکند. عزاداری میکند.
مفهوم حدیث: «از زینب بنت ام سلمه لروایت است که یکی از بستگان ام حبیبه لفوتکرد، ام حبیبه لدرخواست عطر نمود و آن را به دو آرنجش کشید و فرمود: من چنین میکنم زیرا از رسول الله جشنیدم که فرمودند: برای زنی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد حلال نیست که بیش از سه روز برای میت عزاداری کند مگر اینکه شوهرش باشد که در این صورت چهار ماه و ده روز عده مینشیند».
۳۱۹-«عَنْ أُمِّ عَطِيَّةَ ل أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: لا تُحِدُّ امْرَأَةٌ عَلَى الْمَيِّتِ فَوْقَ ثَلاثٍ إلا عَلَى زَوْجٍ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً، وَلا تَلْبَسُ ثَوْباً مَصْبُوغاً إلاَّ ثَوْبَ عَصْبٍ، وَلا تَكْتَحِلُ، وَلا تَمَسُّ طِيباً إلاَّ إذَا طَهُرَتْ نُبْذَةً مِنْ قُسْطٍ أَوْ أَظْفَارٍ.
العَصْبُ: ثيابٌ منَ اليَمَنِ فيها بياضٌ وسوادٌ.
والنُبْذَةُ: الشيءُ اليسيرُ.
والقُسْطُ: العُودُ أَوْ نوعٌ منَ الطيبِ تُبَخَّرُ بِهِ النُّفَساءُ.
والأَظْفارُ: جِنْسٌ منَ الطِيبِ لاواحِدَ لَهُ منْ لَفظِهِ. وقيلَ: هوَ عِطْرٌ أَسود، القِطْعَةُ منه تُشْبِهُ الظُفُرَ».
واژهها:
لا تُحِدُّ: عزاداری نمیکند.
الثوب المصبوغ: لباسی که با رنگ شاد تزیین شده باشد.
العَصبُ: نوعی لباس ساخت یمن میباشد که در آن از رنگ سیاه و سفید استفاده میشود.
لا تَكْتَحِلُ: سرمه به چشم نمیکشد.
لا تَمَسُّ طِيباً: آن زن به خود عطر نمیزند.
نُبْذَةً: مقدار کمی.
القُسْط: عود یا نوعی عطر که زن بعد از پاک شدن از عادت ماهیانه برای از بین بردن بوی خون از آن استفاده میکند.
الأَظْفَار: نوعی عطر.
مفهوم حدیث: «ام عطیه لمیفرماید: رسول الله جفرمودند: هیچ زنی بیش از سه روز برای مردهای عزاداری نمیکند، مگر اینکه شوهرش باشد که در این صورت چهار ماه و ده روز به عدهمینشیند، و هیچگونه لباسی که با رنگ شاد تزیین شده باشد نمیپوشد مگر اینکه لباس عصب باشد که فقط دارای رنگ سیاه و سفید است، و چشمان خود را سرمه نمیکشد، و از استعمال عطر نیز خودداری میکند مگر اینکه از عادت ماهیانه پاک شده باشد که در این صورت از مقدار کمی قسط یا اظفار استفاده میکند».
۳۲۰-«عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ ل قَالَتْ: جَاءَتْ امْرَأَةٌ إلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إنَّ ابْنَتِي تُوُفِّيَ عَنْهَا زَوْجُهَا، وَقَدْ اشْتَكَتْ عَيْنَهَا أَفَنَكْحُلُهَا؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: لا- مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلاثَاً كُلَّ ذَلِكَ يَقُولُ: لا- ثُمَّ قَالَ: إنَّمَا هِيَ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ وَعَشْرٌ، وَقَدْ كَانَتْ إحْدَاكُنَّ فِي الْجَاهِلِيَّةِ تَرْمِي بِالْبَعْرَةِ عَلَى رَأْسِ الْحَوْلِ.
فَقَالَتْ زَيْنَبُ ل: كَانَتْ الْمَرْأَةُ إذَا تُوُفِّيَ عَنْهَا زَوْجُهَا دَخَلَتْ حِفْشاً، وَلَبِسَتْ شَرَّ ثِيَابِهَا، وَلَمْ تَمَسَّ طِيباً وَلا شَيْئاً حَتَّى تَمُرَّ عَلَيْهَا سَنَةٌ، ثُمَّ تُؤْتَى بِدَابَّةٍ- حِمَارٍ أَوْ طَيْرٍ أَوْ شَاةٍ- فَتَفْتَضُّ بِهِ، فَقَلَّمَا تَفْتَضُّ بِشَيْءٍ إلاَّ مَاتَ، ثُمَّ تَخْرُجُ فَتُعْطَى بَعْرَةً، فَتَرْمِي بِهَا ثُمَّ تُرَاجِعُ بَعْدُ مَا شَاءَتْ مِنْ طِيبٍ أَوْ غَيْرِهِ.
الحِفْشُ: البيتُ الصغيرُ.
وَتَفْتَضَّ: تُدْلِكُ بِهِ جَسَدَها».
واژهها:
اشْتَكَتْ عَيْنَهَا: چشم درد گرفت.
أَفَنَكْحُلُهَا: آیا به چشمانش سرمه بکشیم؟
الْبَعْرَة: پشکل.
رَأْسِ الْحَوْلِ: یک سال تمام، اول سال.
تَرْمِي بِالْبَعْرَةِ عَلَى رَأْسِ الْحَوْلِ: این جمله دو تفسیر دارد: ۱- آن زن عده را به پایان رسانید و از آن خارج شد آن چنانکه با پرت کردن یک پشکل از آن جدا میشود. ۲- کارهایی که زن عده نشین در جاهلیت انجام میداده است (پوشیدن بدترین لباسهایش و نشستن در خانهای بسیار کوچک و تنگ و خارج نشدن از آن به مدت یکسال تمام) همۀ این سختیها در حق شوهرش مانند پرت کردن یک پشکل ناچیز و بی ارزش است.
فَقَالَتْ زَيْنَبُ: منظور از زینب در اینجا زینب بنت ابی سلمه است.
الحِفْش: خانۀ کوچک و تنگ.
الشَاة: گوسفند.
فَتَفْتَضُّ بِهِ: بدن خود را به آن میکشد، خود را به آن میمالد. در جاهلیت زنی که دورۀ عده را میگذراند حق حمام کردن و نظافت را به مدت یک سال تمام نداشت، به این سبب بدن او پر از چرک میشد، هنگامیکه عده را به پایان میرسانید حیوانی را به نزد او میفرستادند تا خود را به آن بکشد و بدن خود را از آن چرکها پاکیزه و تمیز کند.
مفهوم حدیث: «ام سلمه لمیفرماید: زنی نزد رسول الله جآمد و گفت: یا رسول الله شوهر دخترم فوت کرده است، و او دچار چشم درد شده است، آیا به چشمش سرمه بکشیم؟ رسول الله جفرمودند: خیر، دو یا سه بار این کلمه را تکرار کردند، سپس فرمودند: عده فقط چهار ماه و ده روز است، در صورتی که یک زن در جاهلیت یک سال تمام دوران عده را میگذراند و سپس با پرت کردن پشکل این مدت را بسیار ناچیز میدانست.
زینت میگوید: در جاهلیت وقتی شوهر زنی فوت میکرد آن زن وارد خانهای بسیار تنگ و کوچک میشد و بدترین لباسهای خود را میپوشید، و از استعمال عطر خودداری میکرد، و هیچ مادۀ خوشبو کنندۀ دیگری نیز استفاده نمیکرد تا اینکه یک سال را به پایان میرسانید، پس از گذشت یک سال حیوانی- الاغ یا پرنده یا گوسفندی- را میآوردند و آن زن برای پاکیزه کردن خود بدنش را به آن حیوان میکشید، در اثر چرکهای موجود بر بدن آن زن کمترین حیوانی بود که زنده میماند، سپس از آن خانۀ کوچک خارج میشد و به او پشکلی داده میشد و او نیز آن پشکل را پرت میکرد تا بگوید این سختیهایی را که به مدت یک سال تحمل کرده است در برابر حق شوهرش به اندازۀ این پشکل ناچیز و بی ارزش است، سپس از هر عطری که میخواست استفاده میکرد».